2-3-1- عقل
درباره جایگاه مهم عقل در حوزه معرفت اسلامی جای تردید نیست و تعقل دعوت انبیاء در رأس پیام و دستورات الهی است. در اینجا ابتدا به چند مورد از آیاتی که درباره عقل بیان دارد توجه می کنیم؛ «ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون«49 [49]. بدترین جنبنده ها نزد خداوند کسانی هستند که دارای دو خصلت هستند. اول اینکه نمی شنوند و دوم اینکه نمی گویند و سپس توضیح آیه این است که اینها عقل ندارند. تعمق در این آیه بر روی کلمه شنیدن و گفتن است، زیرا »صم« مخالف سمع و »بکم« مخالف قول است. ابتدا درباره این که شنیدن چه ارتباطی می تواند با بحث عقل بوجود بیاورد بحث می کنیم.
برای این مسأله چند مقدمه لازم است، نخست اینکه شنیدن و دیدن از ابزار شناخت و معرفت محسوب می شود و در واقع ابزار حسی شناخت است. دوم اینکه قرآن اشاره می کند شنیدن باعث ایجاد ایمان می شود. »ربنا اننا سمعنا منادیاً ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فآمنا«50 [50]. سوم اینکه، این شنیدن به تنهایی برای ایمان کافی نیست. »و منهم من یستمعون الیک افانت تسمع الصم و لو کانوا یعقلون«51 [51]. چهارم اینکه همان حالتی که برای لا یعقلون وجود دارد برای لا یؤمنون نیز آمده است. »ان شر الدواب عند الله الذین کفروا فهم لا یؤمنون«52 [52]. پنجم اینکه شنیدن و دیدن فقط مادی نیست. آیه »لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها«53 [53] نشان می دهد که چشم هست ولی نمی بیند. گوش هست، ولی نمی شنود، معلوم می شود حقایق مادی نیست. ششم عقل و علم در آیات با هم می آیند و رابطه آنها یا عموم و خصوص است یا تباین که به نظر عموم خصوص می آید؛ »یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون«54 [54] کلام خدا را یهودیان شنیدند ولی آن را نپذیرفتند در حالی که از عقل خود استفاده هم کردند و علم هم داشتند. لذا می توان به نقش ناقص علم و عقل در تحصیل ایمان اشاره کرد. از مجموع این آیات و مقدمه که ذکر شد می توان فهمید که برای عقل یک جزء ثابت و مهم وجود دارد و آن علم است و جزء دیگر عقل نیز طبق آیه 100 سوره مبارکه یونس، مسأله اذن خداوند متعال می باشد که توضیحات آن خواهد آمد.
بطور کلی سامان دهی به مسأله عقل بسیار مهم و اساسی است، زیرا همین بحث عقل در تفکر غربی با یک برداشت خاص به مهمترین عامل توسعه تبدیل می شود. لذا باید توجه داشت که تا چه میزان عقد در دو حوزه قابل اشتراک است. بحث عقل می تواند ریشه بسیاری از نابسامانی ها را نابود کند و نیاز به درک حوزه فعالیت آن بسیار مهم است. به نظر می رسد عقلانیت در غرب در برابر اعتقاد به وحی قرار گرفته است و به گونه ای به اعمال اجتماعی مبتنی بر وحی بدبین می باشد. برای مشخص شدن این مسأله به تفاوت و تشابه بین بحث عقل در تفکر اسلامی و تفکر غربی بطور اجمال خواهیم پرداخت و سپس به این نکته می پردازیم که آنچه در تفکر اسلامی درباره عقل وجود ندارد تا چه حد می تواند در روند توسعه تأثیر گذار باشد و بر عکس اعتقادات غیر مشترک تمدن غرب درباره مسأله عقل تا چه میزان برای آن تمدن مشکل ساز است.
اشتراک بحث عقل در این دو تفکر عبارت است از، ابتدا توجه به تفکر و فرآیند آن، قرآن کریم این مسأله را بارها متذکر شده و به عنوان شاخص مهمی از اهل ایمان ذکر نموده است. دومین اشتراک در بحث مشاهده است که در تمدن غرب مشاهده دقیق به طور قابل ملاحظه جهت پیشبرد ارابه توسعه مورد توجه است. در قرآن نیز بحث دیدن و نگاه کردن جایگاه بسیار مهمی دارد تا حدی که بصیر جزء صفات خداوند است و آیا نمی بینید در بسیاری از آیات بعنوان خطاب خداوند وجود دارد. سومین اشتراک در محاسبه گری است که از پایه های پیشرفت محسوب می شود و در آیات و روایات برای آن می توان نمونه هایی پیدا کرد. چهارمین اشتراک مربوط به استقراء و قیاس است که موجب نوآوری و ابداع می شود. این مسأله در تفکر اسلامی بسیار قابل ملاحظه است. آیات بی شماری که با »مثل« همراه است حرکت استقرایی و قیاسی را مورد توجه قرار می دهد. پنجمین اشتراک مربوط به بحث ترکیب و تجزیه است که می تواند تأثیر فراوانی بر بحث توسعه داشته باشد. این مسأله در تفکر اسلامی مورد پذیرش می باشد. ششمین نکته مربوط به بحث نظام مندی و سیستم سازی است،
که در تمدن غرب شکل قوی و مستحکم آن بوجود آمده است. در معرفت اسلامی بدون شک این نظام مندی مورد تأکید می باشد. هفتمین اشتراک در این مسأله مربوط به علم است. در فرهنگ غرب علم جایگاه بسیار بلندی دارد که نمی توان آن را به بلندی جایگاه علم در تفکر اسلامی دانست. هشتمین مسأله مربوط به بحث نخبگان است که ارزش و جایگاه مناسبی برای آن وجود دارد.
این موارد اهم مسائل مورد توافق بین تمدن اسلامی و غربی در حوزه عقل می باشد، اختلافات آن به این شرح است. ابتدا تفکر اسلامی ابزار عقل را ناکافی می داند. در تفکر غرب عقل در نقطه اوج قرار دارد. دوم اینکه در تفکر اسلامی عقل ابزار مهم برای رسیدن به حیات آسمانی است که از دنیا آغاز و به آخرت امتداد می یابد. در حالی که در تفکر غربی ابزار عقل صرفاً مادی است. سوم اینکه در تفکر اسلامی عقل کاشف از رابطه های معنوی و مادی حاکم بر عالم خلقت است که بر خلاف تمدنغرب می باشد. چهارم اینکه عقل در تفکر غربی مخالف و در تضاد با وحی است، در حالی که این مسأله در تفکر اسلامی وجود ندارد. پنجم اینکه محصولات غربی عقل که ناشی از چینش خاص مؤلفه های آن است با فرآیند عقل در تفکر اسلامی متفاوت است. عقل در تفکر اسلامی ایمان می آورد در حالی که در تمدن غربی تکنولوژی حاصل می کند.
به نظر می رسد جلوه های کاملی از عقل که باعث ایجاد تحرک، پویایی و شتاب در جامعه شده و در نهایت توسعه را ایجاد می کند در گنجینه معرفت اسلامی موجود است و نماهای خاصی از عقل که مورد توجه غرب می باشد، عامل مهمی در ایجاد و استمرار حرکت توسعه نمی باشد. اگر عقل را دانستنی بدانیم که به توانستن نائل شده و علم عمل را جهت نیل به هدف خود توأمان لازم و ضروری می داند. بی تردید گنجینه ای غنی تر از فرهنگ اسلامی پیدا نخواهیم کرد. نکته مهم دیگر این است که فقدان اصول مطرود اسلامی عقل در تفکر غرب چه مسأله ای را بوجود می آورد. بال های عقل در تفکر اسلامی قدرت مکاشفه اراضی معنوی را دارد و لذا پیامبر و امامان عقل کل نامیده می شوند. این توانایی از حوزه عقل غربی دریغ شده است، لذا فقدان معنویت در این تمدن قابل رؤیت است. عقل دستان آسمانی انسان است که از عالم بالا وحی را دریافت و یا درک می کند. این دستان بریده از دامن عرش فرش نشینی را نیز در ذائقه مردمان مغرب زمین تلخ کرده است. در نهایت می توان گفت ظرفیت های بحث عقل در تفکر تمدن غرب محدود، ولی یافت شده است، در حالی که در تمدن اسلامی فراتر از آن بوده ولی به همان حد غرب نیز یافت نشده است. از سوی دیگر موادری مانند سکولاریسم، سودآوری نا محدود، صنعتی شدن نامحدود، دنیا پرستی و فرد گرایی مطلق که بر اساس رهیافتی عقلی در غرب تأسیس شده نمی تواند تأثیر تعیین کننده ای بر روند توسعه داشته باشد..