هشتادویک 81 قسمت خلاصه سریال افسانه جومونگ - شیوه های نوین مطالعه، راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نادانى بود به دنیا آرمیدن و ناپایدارى آن را دیدن و کوتاهى در کار نیک با یقین به پاداش آن زیان است ، و اطمینان به هر کس پیش از آزمودن او ، کار مردم ناتوان . [نهج البلاغه]
شیوه های نوین مطالعه، راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خلاصه قسمت سی و سوم سریال افسانه جومونگ

وقتی بادبادگ ها مثل بختک رو سر سرباز های هان خراب شدن ، ارتش هان به هم ریخت و بویو هم تا دید وضعیت خوبه حمله رو شروع کرد..


پسر بچه ای که واسه انتقام گرفتن مرگ پدرومادر ش به جنگ اومده بود و توی جنگ قبل جومانگ نجاتش داد زخمی میشه و میمیره


ولی قبل از مرگش جومانگ رو به شری گرفتار میکنه که شعله اش دامن همه رو میگیره


بچه میگه ما رفتیم تو انتقام بابا ننمون رو از اینا بگیر

جنگ شدید تر میشه و سوهم میدونه اگه جنگ به صبح بکشه اوضاع واسه بویو هم بد میشه

واسه همین به سویونگ سفارش میکنه که اگه چیزی خواستن زود بهشون برسون...

جومانگ یکی از فرمانده های هان رو میکشه ، اما شاه هم زخمی میشه و اونو کشون کشون به خیمه اش میبرن

فرماندارهیون تو که میبینه خیلی اوضاع خرابه تصمیم به عقب نشینی میگیره و فرار میکنن ، اونم با یه عده سرباز کم


جومانگ به دائه سو تبریک میگه که خیلی زحمت کشیده (من که اصلا تو صحنه جنک ندیدمش)و میگه من باید ببینم نیروی دشمن چند نفره چون بازم میخوام بهشتون حمله کنم


وقتی جومانگ جسد اون پسره رو میبینه و اصرار افرادش برای کشتن فرمانده یم دون و گرفتن انتقام پسره میبینه ، بایه عده نیرو راه میفته طرف دشمن




نار و که اینا رو مبینه سریعا گزارش به دائه سو میده و دائه سو هم که نامرده و به نارو میگه بپر به فرماندار هیون تو خبر بده ا ون خودش میفهمه چیکار کنه

خبر پیروزی بویو به سومیرسه و خیلی خوشحال میشه اگر چه این خوشحالی یه عالمه غصه پشتشه


شاه که به شدت زخمی شده و هننوز از نتیجه جنگ خبر نداره میخواد لباس بپوشه بره بین سربازها تا روحیه اونا کم نشه که دائه سو سر میرسه و خبر پیروزی رو میده و شاه هم میفته


نارو خبر حمله جومانگ به دسته یوم دون رو به فرمانده هیون تو میده...


شاه میفته تو رختخواب و دکتر ش میگه باید هر چه زودتر برگرده به قصر


کاهن های بیکار قصر هم میرن پیش یومیول و یوری شاگرد کوچیکه به یومیول میگه که پرند ه سه پا ناپدید شده که این علامت بدیه....یومیول به شدت نگران میشه و یه نفر رو میفرسته دنبال جومانگ


از اون ور تو قصر هم سو ریانگ در حال تله پاتی ! با ارواح هست که شاد و شنگو ل به ملکه میگه جان خودم یه اتفاقای خیلی خوبی واسه دائه سو میفته


ملکه هم واسه یوهوا قر و غمزه میاد


تنها یه نفر از لشکر کوچیک جومانگ برمیگرده و میگه تا وقتی بهوش بودم دیدم جومانگ زخمی شد و بعدش بیهوش شدم و دیگه ندیدمش و همه افراد هم مردن....


دائه سو به ظاهر احساس ناراحتی میکنه و میفرسته پی جومانگ پیداش کنن


اویی خبر گم شدن جومانگ رو به بقیه میده و همه کپ میکنن


از همه بدتر سوسونو هست که یه کولی بازی در میاره تاریخی


یه مدت هم مثل مات و مبهوت ها میشه اما یه دفعه سوار بر اسب میره دنبال جومانگ ، سویونگ و اوتایی هم باهاش میرن


نخست وزیر میگه زودتر یه نفر رو به عنوان رییس گارد انتخاب کنین اما دائه سو میگه باید صبر کرد


سربازی هانی که جومانگ رو زده به فرماندار گزارش میده که دیده که جومانگ بعد از زخمی شدن داخل پرتگاه افتاده و مرحوم شده..


از اون طرف هم ، گروه تجسس ویژه ، توی رودخونه یه جسد پیدا میکنن، تا این جسد رو از اب بیارن بیرون سوسونو خودشو تکه تکه میکنه و جیغ و ناله و گریه و اه و اشک....


وقتی میبینه جسد جومانگ نیست همونجا چمباتمه میزنه و بعد هم بیهوش میشه


جلسه اضطراری در ارتش بویو تشکیل میشه که با مسئله جومانگ چیکار کنن و همون موقع نارو خبر میده ارتش هان داره نیرو جمع میکنه دوباره به ما حمله کنه


سو بیهوش توی رختخواب میفته


نخست وزیر که قند اب تو دلش قندیل شده، به دائه سو میگه ببین چه خوش به حالت شده با یه تیر دوتا نشون زدی هم جومانگ مرد و هم تو جنگ پیروز شدی


دائه سو که میدونه به اندازه حومانگ عرضه نداره و نمیخواد توی این جنگ بازنده باشه به ملاقات فرماندار هیون تو میره

محل ملاقات روداشته باشین:


دائه سو به فرماندهمیگه شاید اگه باز جنگ کنی ما بردیم ، ولی اگه جنگ نکنی ما هم به اون دو تاشهره حمله نمیکنیم و شاه هم که مردنی و رفتنیه و اگه من شاه شدم سولان رو میکنم ملکه!

اویی ماری و هیوپ از دائه سو میخوان بذاره برن با دشمن بجنگن تا هدف جومانگ تحقق پیدا کنه ام دائه سو اصلا جوابشون رو هم نمیده


سو بالاخره به هوش میاد و بهش میگن باید جمع کنی بریم که ارتش داره برمیگرده


دائه سو بهش میگه من درک میکنم وسه جومانگ ناراحتی ولی نذار یه مرده قلبت رو اذیت کنه اما سو میگه جومانگ نمرده


بعد هم با اسب میره به همون دریاچه ای که جسد یه نفر رو دیده بودن و به خاطراتش با جومانگ فکر میکنه


ارتش به بویو برمیگرده و شاه هم برگردونده میشه منتها بیهوش

ملکه از ذوق داره میمیره


دائه سو به مامی اش میگه یه پدری از اینا در بیارم که تو کیف کنی صبر کن هرچی زجر کشیدی جبران میکنم..

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( جمعه 87/11/11 :: ساعت 12:29 صبح )
»» خلاصه قسمت سی و هشتم ( 38 ) سریال افسانه جومونگجومانگ از سه تا ط

 خلاصه قسمت سی و هشتم ( 38 ) سریال افسانه جومونگ

جومانگ از سه تا طرفدارش تشکر میکنه و یه عالمه سوال داره که بپرسه واسه شروع کار برای اینکه شوکه نشه فقط گند کاری های دائه سو رو بهش میگن


جومانگ کنار رودخونه بقیه رو میفرسته و با ماری و هیوپ و اویی میره که یه سویارو نجات بده


یانگ تاک از یه سویا میخواد زنش بشه ولی اون میگه بمیرم هم زن تو نمیشم


شب برو بچ حمله میکنن و دختره رو نجات میدن اماسربازها میریزن دور و برشون و بزن بخور میشه


کتک خورهای فیلم که خوب کتک خوردن تازه وقت هنرنمایی جومانگ با کمانشه
توی تیر اندازی ها یانگ تاک زخمی میشه و محبور به عقب نشینی میشن


فرماندار هیون تو که میفهمه جومانگ فرار کرده به نوکره میگه هر چه زودتر به دائه سو بگو که جومانگ زنده است تا پاش نرسیده به بویو بکشدش

و توی خونه یون تابال هم بل بشو واسه جمع کردن وسایلشونه، نارو مثل میر غضب بالای سرشون وایساده


شاه دستور میده یون تابال رو ببرن پیشش




نارو به محافظ میگه اول از شاهزاده اجازه بگیر!

دائه سو اجازه میده و سو و باباش میرن پیش شاه ،شاه به خاطر این اتفاقات ازشون عذر خواهی میکنن

یوهوا با سو حرف میزنه و میگه فکر این جومانگ مادر مرده رو از کله ات بکن بیرون


وقتی دارن از قصر میرن بیرون ، دائه سو با حسرت به سو نگاه میکنه



انقدر ناراحته که مشرو...میخوره و زنش که میفهمه واسه چی ناراحته میگه من اگه اخرش یه بلایی سر این دختره نیاوردم!


یونگ پو هم که زده به سیم اخر، به دخترهای قصر گیره میده که دائه سو میزنه تو گوشش و میگه تو کله پوک ابرو و حیثیت ما رو بردی


یونگ پو هم میگه تو هم سر بابامون رو کلاه گذاشتی، دائه سو که از این جواب زورش میگیره دستور میده زندانی اش کنن


مارمولک بزرگ میره دیدنش تو زندان و میگه بچه ادم شو ، یه خورده از این داداشت یاد بگیر ، دق کردم از دست تو


خبر برگشتن جومانگ به یو میول میرسه و اون از اینکه جومانگ به بویو بره اظهار ناراحتی میکنه

یونگ پو. که زورش به کسی نمیرسه دق دلشو سر نارو خالی میکنه و یه دوسه بار بیخودی میزنه تو گوشش


 

خبر قطعی زنده بودن جومانگ به دائه سو میرسه و اونم به نارو دستور میده که هر جا هست بگیر بکشش و خلاصش کن این پدر سوخته رو


برو بچ نمیذارن جومانگ بره به بویو


تازه اینجاست که جومانگ میفهمه و.اسه سو چه اتفاقی افتاده


میره خونشون میبینه همه چی رو جمع کردن و رفتن و تبعید شدن


میره دنبالشون و از بالای تپه سو رو میبینه هر کاری میکنه نمیتونه بره جلو و مثل ماتم زده ها نگاه میکنه


جومانگ دپرس میشه و یه سویا هم از دیدن وضع اون زجر میکشه



جومانگ دستو ر میده یه سو یا رو یه جای امن ببرن و میگه تو شهر شایع کنین که من زنده ام اینطوری دائه سو نمیتونه منو بکشه



همینطور هم میشه و مردم که جومانگ رو به چشم یه قهرمان میبینن ، دهن به دهن خبر ازادی اونو میرسونن


دائه سو به صورت ناشناس میره بین مردم و وقتی میبینه که جومانگ چقدر محبوبه و خودش چقدر منفور دست از پا درازتر برمیگرده قصر


شب هنگام که میشه جومانگ وارد قصر میشه تا ......



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( جمعه 87/11/11 :: ساعت 12:29 صبح )
»» خلاصه قسمت سی و ششم سریال افسانه جومونگ

خبر به هوش اومدن شاه باعث شده ملکه و دائه سودست و پاشون جمع کنن ؛ ملکه از دائه سو میخواد به این راحتی ها تسلیم نشه و حالا که شروع کرده تا اخرش بره...یوهوا هم که شاه روتنها گیر اورده تا میتونه چغلی ملکه و دائه سو رو میکنه که اینا ادم کشتن، اینا مملکت رو به هم ریختن ، دائه سو نشست سر جات و...


همین موقع ملکه و دو تا بزبز قندی میان دیدن شاه ، و یه مشت ادا و اصول در میارن که یعنی ما دلمون شور تو رو می زده!


شاه میگه این جومانگ من کو؟ بهش میگن مفقودالاثره!


این وسط تنها کسی که خوشحاله که شاه به هوش اومده یونگ پو هست که میدونه ا لان دیکه کشور دست دائه سو نیست


اویی به سو خبر میده که شاه به هوش اومده ، جلسه تشکیل میشه و اوتایی میگه کاش ما بریم گیه رو..

سو میگه رفتن و نرفتن ما فایده نداره همین جا میمونیم


یومیول جریان زنده بودن جومانگ رو و اسه موپالمو میگه و موپالمو میگه هر طوری باشه من اونو پیدا میکنم و نجاتش میدم


و اینم جومانگی که توی یه غار اسیره و یه خانمه میاد دیدنش و میگیرن میندازنش بیرون

جومانگ یادش میاد که...


وقتی رو به موت بود و توی دریاچه افتاد بود رییس یه قبیله اونو پیدا کرد و نجاتش داد...دکتر گفت این میمیره الکی کولش نکن با خودت این ور اون وربکشش...اما رییس گفت که از لباسهاش معلومه ادم مهمیه شاید بعدا به دردمون بخوره


خلاصه ، جومانگ رو میبره خونه و به دخترش میگه واست شوهر اوردم!

دختره هم شبانه روز از جومانگ مراقبت میکنه

جانشین رییس به اسم یونگ در نبود رییسش به هان اسب فروخته که رییسش به خاطر همین مسئله اخراجش میکنه ، پسر قبل از اخراجش به دختر رییسش که ا سمش یه سویا هست میگه بیا با من بریم!و دختره رو بغل میکنه که اونم یه تو گوشی ناب بهش میزنه


یه سویا که مراقب جومانگه خوابش میبره و جو مانگ بعد از چندروز بیدار میشه


و میفهمه که خونه رییس یه قبیله است و میگه که من شاهزاده بویو هستم.

جومانگ از یه سویا میپرسه تو جنگ بین بویو و هان کی برنده شده؟ یه سویا میگه من فقط شنیدم که جنگ تموم شده ولی نمیدونم کی برده


همون موقع نوکرشون به یه سویا میگه یانگ شورش کرده و بابات رو دوره کرده تو باید فرار کنی

یانگ با نیروهاش همه افراد رییسش رو میکشه و جومانگ هم درگیر جنگ میشه


....

خلاصه دو تا شیلنگ تخته این ور و دو تا هم اون ور ، یانگ شمشیر میزاره روی گلوی دختره و چومانگ ناچارا بیحرکت می ایسته

بعد هم که زندانی میشن و ....


کاهن قصر توی مکاشفات دقیقش! میفهمه که جومانگ زنده است اما به کاهن ها میگه تا مطمئن نشدیم به کسی چیزی نگین که ابرو ریزی میشه


ملکه داره خود کشی میکنه که یونگپو میگه مامان تو ناراحتی بابا خوب شده؟ ملکه میگه بدبخت این خوب بشه دوباره میزنه تو سر من و تو!


دائه سو که میترسه باباش بفهمه چه غلطهایی کرده از نخست وزیر کمک میخواد و اونم میگه از ساجولدو کمک بخواه


یوهوا ی موذی هم هر چی بود و نبود رو میذاره کف دست شاه واز سیر تا پیاز رو میگه..

شاه میگه الان پدر این دائه سو رو در میارم


شاه ژنرال رو صدا میزنه و میگه من به تو اطمینان دارم که تا اخرش با منی ، نیرو جمع کنین و یه شب به قصر حمله کنین


جلسه سران ساچولدو تشکیل میشه و تصمیم میگیرن چون به خاطر جنگ بویو عزیزانشون رو از دست دادن به بویو حمله کنن! اصلا فکر نکنین ملکه این شرها رو به پا کرده


اویی و ماری و هیوپ از یه طرف درصدد هستن که نیروهارو جمع کنن تا طبق گفته شاه به قصر حمله کنن ، و نیروها ی ساچولدو هم یه طرف


توی این شرایط بحرانی که دائه سو از ترس داره میمیره و میدونه شاه میخواد بکشدش، به زنش میگه من اگه امپراطور نشم تو چیکار میکنی؟

زنش میگه من اونی که بخواد جلوی پادشاه شدن تو رو بگیره تکه تکه میکنم، چه وحشی!


القصه ، روز حادثه درگیری بین نیروهای طرفدارشاه و نیروهای گارد سلطنتی که رییسشون نارو هست رخ میده و بزن بزن میشه


ساچولدو به قصر حمله میکنه و وارد قصر میشه و نیروهای شاه رو میکشن


ملکه وقتی این خبر رو مییشنوه کیف میکنه


ژنرال زمانی به قصر میرسه که دیگه دیره و نیروهای ساچولدو دروازه رو بستن و اونا رو راه نمیدن...

کله گنده ها میرن پیش شاه و نخست وزیر بعد از این همه خیانت تا زه میگه من نمیام ، روم نمیشه توروی شاه نگاه کنم!


دائه سو یه احترام خشک و خالی به باباش میذاره و میگه ددی، حالا دیگه میخوای منو بکشی؟ پسرتو؟ واسه چی؟


باباش میگه بچه تو اول وقتی من بیهوش بودم سوار تاج و تخت شدی حالا از من میپرسی؟


ریییس ساچولدو با غلدری به شاه میگه باید بذاری دائه سو یه مدت به جای تو فرمانروایی کنه وگرنه همین جا پدرتو درمیاریم، شاه چاره ای نداره جز اینکه قبول کنه؛ یوهوا رو جیغ زنون میبرن بیرون..


یه جای دیگه دنیا هم ، یانگ که یه سویا و جومانگ رو زندانی کرده ، به جومانگ میگه خوب که فهمیدم شاهزاده ای وگرنه میخواستم بکشمت ، بعد هم به افرادش میکه اینو از خاک هیون تو بندازینش بیرون...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( جمعه 87/11/11 :: ساعت 12:29 صبح )
»» خلاصه قسمت سی و پنجم سریال افسانه جومونگ

یوهوا زندانی میشه و نارو واسش خط ونشون میکشه که اگه بیای بیرون از اتاقت بل میکنم ال میکنم ، یوهوا که حسابی تحقیر شده صداش هم درنمیاد،


ملکه به دائه سو میگه مامی چرا اینکار و کردی ؟ ممکنه سر وصدای بقیه در بیاد ، دائه سو میگه دارم تلافی زجرهایی که تو کشیدی رو میکنم ، هر کی حرف بزنه گردنشو میکشم!.


ماری و اویی و هیوپ در فکر راهی هستن که یوهوا رو نجات بدن


یون تابال باورش نمیشه که یوهوا زندانی شده و یومیول اینو به معنی قوی شدن دائه سو میدونه و میگه از این به بعد از جانب دائه سو خان به شما هم برکات میرسه حالاهستیم و میبنیم


کاهن قصر که کاری جز فضولی توی کارهای خدایانشون نداره وسط تمرکز کردن ادا و اصول در میاره که یه نیروی ازمن قوی تر هست که من حسش میکنم بقیه کاهن ها هم واسه این که کم نیارن و نگن اینا نفهمیدن میگن اره ما هم حس کردیم، کاهن میگه پس حتما یومیول تو بویو هست


پامیشه میره چغولی کردن به ملکه که یالا یه کاری بکن یومیول همین دور و بره


ملکه هم که میبینه دائه سو سرش شلوغه به یونگ پو میگه هر جایی یومیول رو دیدی کلکشو بکن


یونگ پو که خودش نمیخواد درگیر بشه ماموریت رو به دوچی فلک زده میده

یومیول تصمیم میگره دوباره بره فصر واسه معالجه شاه


سو بهش میگه ما تحت نظریم ...

دوچی و افرادش میبیینن که یومیول از خونه یونتابال اومده بیرون ، مثل مور و ملخ میرییزن بیرون که یه دفعه میبینن داخل کجاوه ، سویونگ مثل گل هم هم نشسته


یومیول و سو از یه جای دیگه در میرن

یومیول بازم نمیتونه کاری بکنه


موقع برگشت به خونه یونگ پو گیرش میاره ومیخواد بکشدش که دائه سو سر میرسه و میگه شما مرخصی برو بذار دو تا بزرگتر حرف بزنن....


یومیول میگه من دیگه کاری از دستم برنمیاد ، دائه سو هم که اینو میشنوه میگه این دفعه میذارم بری چون یه بار وقتی هائه موسو منو زخمی کرد نجاتم دادی این عوض اون


ملگه وقتی میشنوه دائه سو اینگارو کرده میگه الهی قربونش برم اینطوری همه میگن این دائه سو چقدر فکر باباشه ...


اویی و ماری و هیوپ تصمیم دارن موپالمو رو ازاد کنن ، موپالمو تظاهر به کار کردن میکنه تا سربازها شک نکنن


دائه سو ، سو و باباش رو خبر میکنه برن قصر....دائه سو سفره دلشو باز میکنه که من این دختره رو نمیخوام و واسه سیاست باید بگیرمش یالا دخترتو بده من و به سو هم میگه اگه قبول نکنی ، تمام امتیازاتتون رو میگیرم و اهنگرهایی که فرستادم رو برمیگردونم و نمیذارم تجارت کنین ، منظورش اینه که صاف برین بمیرین


سو از همونجا رد میکنه،همه به سو میگن توی تصمیم گیریش دقت کنه و ابرو و جانب کشورشون گیه رو رو هم در نظر بگیره، حتی عمه اش بهش میگه لجبازی نکن و زن دائه سو شو..


اویی و بر وبچ موپالمو رو فراری میدن و سو اونو میفرسته به گیرو، اون سه تا میگن ما چون باید از بانو یوهوا مراقبت کنیم نمیتونیم با شما بیایم


توی قصر به خاطر فرار موپالمو به این سه تا شک میکنن و نارو میخواد بازم گردنشونو بکشه که فرمانده شون میگه اینا سر پست بودن!


دائه سو میره دنبال عروس...


بابای عروس یه عالمه ناز میکنه و شرط و شروط میذاره که تجارت رو فلان کن و نمیدونم پناهنده ها رو بفرست بیان و از ین حرف ها... وگرنه دختر بی دختر و جنگ هم راه میندازم


دائه سو ناچار هست که قبول کنه

در این حالت هست که سو در یه تصمیم عجیب از اوتا میخواد که باهاش ازدواج کنه و میگه من جومانگ رو فراموش میکنم


توی جلسه همه از این خبر کپ میکنن، سو میگه من چون بهش اطمینان دارم و الانم دائه سو نیستش میخوام زن اوتایی بشم


خبر عروسی به یومیول هم میرسه و سوریانگ میگه کاهن من تو صورت شوهرش مرگ رو دیدم


سولان به بویو میاد و یه استقبال گرمی هم از ش میکنن وعروسشون هم به خاطر مریضی شاه روحانی برگزار میشه


نخست وزیر بعد از کلی چاخان کردن دائه سو بهش میگه باید زودتر یوهوا رو ازاد کنی


مادرشوهر کلی از عروسش تعریف میکنه و سولان هم که مارمولکه زشتیه هر چی بهش میگن میگه چشم


یوهوا ازاد میشه و میدوه میره پیش شاه بیهوش چغلی اینا رو بکنه


خبر ازدواج سو به گوش پرنس دائه سو میرسه و لشکر میگشه خونه یونتابال ...

میببینه به به یه زوج عاشق معصوم کبوتر، از در اومدن بیرون


خلاصه یه عالمه دری وری به سو میگه تهدید میکنه، بهش میگه با حقه بازی شوهر کردی؟

سومیگه چطور تو زن گرفتی من شوهر نکنم؟!

دائه سو میگه پدری ازت در ارم کیف کنی

شاه به هوش میاد اونم درست در شرایطی که ملکه و داداشش ذوق عروسی دائه سو رو دارن و ملکه با شنیدن این خبر دق مرگ میشه


همون موقع در گیه رو هم ، بیوری به یومیول میگه پرنده سه پارو که ناپدید شده بوده دوباره دیده



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( جمعه 87/11/11 :: ساعت 12:29 صبح )
»» خلاصه قسمت سی و چهارم سریال افسانه جومونگ

شاه مفلوک مدهوش، توی بستر و یه مشت اجنه و اکنه بالای سرش و مراسم خل و چل بازی که مثلا شاه رو به هوش بیارن...کاهن میره بیرون و به ملکه میگه هر کاری تونستم کردم ولی نشد ، یونگ پو میگه از بس بی عرضه ای اگه یومیول بودد تا حالا یا بابامو کشته بود یا نجاتش داده بود...دکتر شاه هم میگه شاه یا مردنیه یا خوب شدنی...


یوهوا هم که اعتصاب غذا کرده یه دفعه میزنه به سرش بره از شاه مراقبت کنه که مبادا ملکه مارمولک یه کاری دست شاه بده و بفرستدش اون دنیا.


و ملکه هم که از خدا چی میخواسته جز این فرصت مناسب؟ به داداش میگه زودتر مقدمات کارو فراهم کن که مملکت بیفته دست دائه سو


توی جلسه دایی میبره و وزیر اعظم میدوزه و دائه سو هم از خدا خواسته قبول میکنه این وسط سر کدوم کچل بی کلاهه؟ یونگ پوی بدبخت!


دائه سو جلوی سربازها مانور میده و تز میده و نارو رو به عنوان فرمانده گارد محافظتی شاه یعنی همون مقام و جومانگ انتخاب میکنه ،سه تا دوست جومانگ ناراحت میشن و میرن بلانسبت خوری


یونگ پو هم به فکر اینه که چه طوری میشه یه جوری از شر این داداشه خلاص شد که نارو هم در حضور دائه سو میگه من مال این پست نبودم که ، این چیه دادی من؟ دائه سو میگه بابا من و تو باهم پدرسوخته بازی ها کردیم اینگه قابل تو رو نداره، بعد از اون یونگ پو تصمیم میگیره به ظاهر خودشوو موافق با برادرش نشون بده تا زیر زیرک کارکنه ، واسه همین به داداشش تبریک میگه و دانه سو میگه من و تو ننه بابامون یکین ، کاریت نباشه




هیوپ و اویی میگن ما دیگه تو قصر کار نمیکنیم حالا که جومانگ نیست از دائه سو حفاظت کنیم؟ ماری میگه شما ها نمیفهمین ماباید مراقب مادرش باشیم، همون وقت دوچی میاد مسخره بازی و اذیت کردن اونا که بی جومانگ چه میکشین و چقدر بدبختین و ...


اویی و هیوپ عصبانی میشن و یه شکم سیر میزننش


و اون ور قصه هم دختر شاه پریونه که ماتم زده و بهت زده منتظر جومانگ نشسته که کی از در پشتی میاد تو ...


ملکه دم بریده از دائه سو میخواد هر چه زودتر قدرتش رو نشون بده و وزیرهای وافادار پدرش و اونایی که با ساچولدو مخافت کردن بکشه


دائه سو هم چند تا از اونا رو میکشه ، بقیه وزیرها میرن پیش نخست وزیر شکایت که اونم میگه صداتو ن درنیاد و فقط نگاه کنین


دائه سو بعد از این ادم کشتن ها به نخست وزیر میگه من از این ادم کشی ناراحتم از این به بعد تو بهم بگو چیکار کنم


وزیر هم میگه تو هوای کاهن ها رو داشته باش ، اونم میره پیش کاهن ها و یه مشت وعده و وعید میده تا بیشتر واسش دعا کنن و جادو و جمبل واجی مجی


بویوری به یومیول میگه توی تمرکز کردنش ، پرنده سه پا رو نمیبینه و یومیول هم از این حرف ناراحت میشه و تصمیم میگیره بره قصر تا لااقل شاه رو نجات بده


وقتی ملکه میفهمه که یوهوا شاه رو ول نمیکنه ،میگه اوا خا ک به سرم مردم چی میگن؟زن صیغه ای اونجا باشه و ملکه اینجا


خلاصه قشون کشی میکنه اتاق شاه و به یوهوا میگه تو برو من هستم، بعدش یکی این بگو یکی اون بگو که ملکه اخرش کوتاه میاد و با داد و بیداد میره بیرون



سفیران هیون تو به دائه سو نامه حاکم رو میدن و حاکم اتمام حجت کرده که یا جنگ با من و متحدام یا ازدواج با دخمرم


دائه سو هم جلوی کاردارا میگه من چاره ای ندارم جز اینگه با دخترش ازدواج کنم و همه به به و چه چه میکنن که این دائه سو طفلی جقدر فداکاره


دائه سو باخبر میشه که موپالمو شمشیری از شمشیر هان قوی تر ساخته ، موپغلمو انگار میکنه ، دائه سو دستور میده انقدر بزننش تا اعتراف کنه


ماری و هیوپ و اویی حاضر نمیشن اونو مجازات کنن که نارو میخواد بکشدشون ولی فرمانده شون نمیذاره


موپالمو حرف نمیزنه


یومیول میاد به بویو، سوسونو دنباله راهیه تا اونو به قصر ببره وا سه همین با یوهوا صحبت میکنه ، توی راه برگشت دائه سو رو میبینه ، اونم میگه این جومانگ مرده از کله ات بکنش بیرون


سو میگه اگه مرده باشه هم من زن تو نمیشم

خلاصه به یک کلکی یومیول رو میبر ن قصر تا شاه ر و نجات بده


دائه سو به موپالمو 5روز وقت میده تا اون شمشیر یکه میگه نساختم رو بسازه

و بعد هم میره دیدن شاه

یوهوا برای اینکه دائه سو یومیول رو نبینه بهش میگه تو که از اون روز تا الان نیومدی حالا هم برو چون دکتر داره شاه ر و در مان میکنه دائه سو میره


شاه برای چند لحظه به هوش میاد و دوباره بیهوش میشه


یومیول میره و یوهوا بازهم از شاه مراقبت میکنه


دائه سو برمیگرده و دستور میده که اونو بندازن بیرون

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( جمعه 87/11/11 :: ساعت 12:29 صبح )
»» قسمت پنجم سریال افسانه جومونگ

غریب آشنا ...




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( جمعه 87/11/11 :: ساعت 12:28 صبح )
»» خلاصه قسمت سوم سریال افسانه جومونگ

قسمت سوم:
پسر کو ندارد نشان از پدر....


 

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( جمعه 87/11/11 :: ساعت 12:28 صبح )
»» خلاصه قسمت سی و هشتم ( 38 ) سریال افسانه جومونگجومانگ از سه تا ط

 خلاصه قسمت سی و هشتم ( 38 ) سریال افسانه جومونگ

جومانگ از سه تا طرفدارش تشکر میکنه و یه عالمه سوال داره که بپرسه واسه شروع کار برای اینکه شوکه نشه فقط گند کاری های دائه سو رو بهش میگن


جومانگ کنار رودخونه بقیه رو میفرسته و با ماری و هیوپ و اویی میره که یه سویارو نجات بده


یانگ تاک از یه سویا میخواد زنش بشه ولی اون میگه بمیرم هم زن تو نمیشم


شب برو بچ حمله میکنن و دختره رو نجات میدن اماسربازها میریزن دور و برشون و بزن بخور میشه


کتک خورهای فیلم که خوب کتک خوردن تازه وقت هنرنمایی جومانگ با کمانشه
توی تیر اندازی ها یانگ تاک زخمی میشه و محبور به عقب نشینی میشن


فرماندار هیون تو که میفهمه جومانگ فرار کرده به نوکره میگه هر چه زودتر به دائه سو بگو که جومانگ زنده است تا پاش نرسیده به بویو بکشدش

و توی خونه یون تابال هم بل بشو واسه جمع کردن وسایلشونه، نارو مثل میر غضب بالای سرشون وایساده


شاه دستور میده یون تابال رو ببرن پیشش




نارو به محافظ میگه اول از شاهزاده اجازه بگیر!

دائه سو اجازه میده و سو و باباش میرن پیش شاه ،شاه به خاطر این اتفاقات ازشون عذر خواهی میکنن

یوهوا با سو حرف میزنه و میگه فکر این جومانگ مادر مرده رو از کله ات بکن بیرون


وقتی دارن از قصر میرن بیرون ، دائه سو با حسرت به سو نگاه میکنه



انقدر ناراحته که مشرو...میخوره و زنش که میفهمه واسه چی ناراحته میگه من اگه اخرش یه بلایی سر این دختره نیاوردم!


یونگ پو هم که زده به سیم اخر، به دخترهای قصر گیره میده که دائه سو میزنه تو گوشش و میگه تو کله پوک ابرو و حیثیت ما رو بردی


یونگ پو هم میگه تو هم سر بابامون رو کلاه گذاشتی، دائه سو که از این جواب زورش میگیره دستور میده زندانی اش کنن


مارمولک بزرگ میره دیدنش تو زندان و میگه بچه ادم شو ، یه خورده از این داداشت یاد بگیر ، دق کردم از دست تو


خبر برگشتن جومانگ به یو میول میرسه و اون از اینکه جومانگ به بویو بره اظهار ناراحتی میکنه

یونگ پو. که زورش به کسی نمیرسه دق دلشو سر نارو خالی میکنه و یه دوسه بار بیخودی میزنه تو گوشش


 

خبر قطعی زنده بودن جومانگ به دائه سو میرسه و اونم به نارو دستور میده که هر جا هست بگیر بکشش و خلاصش کن این پدر سوخته رو


برو بچ نمیذارن جومانگ بره به بویو


تازه اینجاست که جومانگ میفهمه و.اسه سو چه اتفاقی افتاده


میره خونشون میبینه همه چی رو جمع کردن و رفتن و تبعید شدن


میره دنبالشون و از بالای تپه سو رو میبینه هر کاری میکنه نمیتونه بره جلو و مثل ماتم زده ها نگاه میکنه


جومانگ دپرس میشه و یه سویا هم از دیدن وضع اون زجر میکشه



جومانگ دستو ر میده یه سو یا رو یه جای امن ببرن و میگه تو شهر شایع کنین که من زنده ام اینطوری دائه سو نمیتونه منو بکشه



همینطور هم میشه و مردم که جومانگ رو به چشم یه قهرمان میبینن ، دهن به دهن خبر ازادی اونو میرسونن


دائه سو به صورت ناشناس میره بین مردم و وقتی میبینه که جومانگ چقدر محبوبه و خودش چقدر منفور دست از پا درازتر برمیگرده قصر


شب هنگام که میشه جومانگ وارد قصر میشه تا ......



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( جمعه 87/11/11 :: ساعت 12:28 صبح )
»» خلاصه قسمت هفدهم سریال افسانه جومونگ

اینم از خلاصه قسمت هفدهم سریال افسانه جومونگ


افراد بامانگ به سو حمله کردن و سو با کمک جومانگ روشون رو کم کرد، و یه جنازه هم میفته رو دستشون


جومونگ

صورت جنازه رو که نگاه میکنن یادشون میاد این از افراد فرمانده بامانگ بوده،
فرمانده افرادش رو به خاطر اینکه نتونستن سوسونو رو با خودشون بیارن تنبیه میکنه


جومونگ


جومانگ و سه تا نخاله در باره فرمانده حرف میزنن و میدونن که اگه بخوان به گوسان برن ، حمله اونا حتمیه


جومونگ


از طرفی هم سوسونو از عمل های بعدی فرمانده میترسه


جومونگ


حاکم هیون تو که به بویو اومده از شاه خواسته طبق درخواست امپراطور 10000نیرو بهش بده منتظر جواب شاهه، حاکم هیون تو که میبینه شاه هنوز جواب نداده درخواست ملاقات با تسو رو میکنه


ملکه نگرانه که نکنه همه اون زحمت هایی که دردونه اش با سفر به هیون تو کشید از بین بره


جومونگ


حاکم هیون تو از تسو میخواد که با شاه حرف بزنه و میگه یادت نره منو تو باهم یه قول و قرار هایی داریم


جومونگ


تسو میگه به شرطی بهت سرباز میدم که همشون رو با لباس های جنگی و سلاح مجهز کنی و وقتی جنگ تموم شد اونا با همون تجهیزات به کشور برگردن .حاکم هم که میدونه دروغ مالیات نداره سل هم نمیاره میگه باشه


جومونگ


تسو خوشحال خوشحال میاد پیش شاه ، به خیال خودش که الان مشکل رو حل کرده و شاه هم میگه قربون قند عسلم برم !


تسو به شاه میگه 10000سرباز رو بده عوضش بهشون لباس استیل و تجهیزات میدن باباش هم میگه مگه از این 10000تاسرباز چند تاشون زنده میمونن که تو دلتو به لباس جنگی که بهشون کادو میدن خوش کردی؟ من برای قوی شدن کشورم 10000سرباز فدا نمیکنم..


جومونگ

جومانگ که از پلیدی فرمانده بامانگ خبر داره با دوستاش میره سر و گوش اب بده و تعداد افراد و محیط زندگیشون رو ببینه


جومونگ


ماری از بالای یه صخره نگاه میکنه که چطوری افراد بامانگ به کاروان ها حمله میکنن و اونا رو لخت میکنن



جومونگ


جومونگ


با ترس و وحشتی که گروه به دل سوسونو میندازه ، سوسونو دستور میده برگردن چون از پس فرمانده بر نمیان خصوصا با دشمنی که اون با سوسونو داره، اما


جومونگ


جومانگ همون موقع سر میرسه و به سوسونو میگه تو فقط دو روز به من وقت بده من حلش میکنم، ما نباید این فرصت رو از دست بدیم


جومونگ


جومونگ


خلاصه بعداز کلی فکر و اندیشه جومانگ به این نتیجه میرسه که باید به چنگ فرماندار بییفته تابتونه با حمله به اون از شرش خلاص شه، اون سه تا میگن ما تو رو تنها نمیذاریم ، باهات میایم



جومونگ


خلاصه یه مشت ابریشم و جنس و خرت و پرت بر میدارن میرن به همون مسیری که دزدها همیشه حمله میکن


جومونگ


دزدها هم طبق عادت میگیرنشون و میبرنشون مخفی گاهشون ، اونا رو زندانی میکنن


جومونگ


تو همین موقع هم دستیار دوچی مثل فضول ها سر میرسه و اومده که اسیرها رو بخره و به عنوان برده به جاهای دیگه بفروشه ، همین طور که در حال مذاکره با بامانگ هست ، نوکرش بهش میگه بین زندانی ها جومانگ رو دیدم اونم کپ میکنه و میره با چشمهای خودش نگاه میکنه تا باورش بشه


جومونگ


جومونگ


جومونگ



جومونگ



شب که میشه هیوپ تو با قدرت خدادادیه رستم وارش طناب هارو میپکونه و دستش باز میشه و بقیه رو هم باز میکنه، خلاصه 4تایی حمله میکنن و اول از همه میرن سراغ اتاق فرمانده بامانگ که میبینن یارو نیست


جومونگ


جومونگ


جومونگ



و وقتی از اتاق میان بیرون میبینن یه دسته کماندار اماده تیراندازین


جومونگ


دستیار دوچی یه چند تا متلک بار جومانگ میکنه و بازم این 4تا مفلوک رو زندانی میکنن


جومونگ


دستیار دوچی به فرمانده میگه که اینی که گرفتی شاهزاده ست اگه خواستی بدش ما دخلشو بیاریم و پول بگیر


جومونگ


ولی واسه فرمانده هیچی سوسونو نمیشه میگه اولین اولویت ما گرفتن سوسونو هست


جومونگ


دوچی خبر دار میشه که جومانگ رو گرفتن و میشه کشتش ، بویونگ هم حرفاشون رو میشنوه و گریه میکنه



جومونگ


جومونگ


کاهن در حال انجام مراسمه که غش میکنه


جومونگ


وقتی به هوش میاد یه عالمه ادم دورش جمع شده


جومونگ


حاکم هیون تو به تسو میگه بچه نظر باباتو عوض کن تا شر درست نشده ، تسو هم میگه من هر کاری میتونستم کردم دیگه دست من نیست ، حاکم هم میگه دوستی من و تو تموم شد


جومونگ


یون پال مو که از اوضاع فعلی خیلی ناراحته ، همین طور که مسته داد میزنه که جومانگ کجایی ،اگه تو بودی این بدبختی ها نبود و شاه هم توی این وضعیت گیر نمیکرد ، ولیعهد تویی و از این حرفها که شاهزاده پو میرسه و میگه حیف که شاه دوست داره و گرنه میدونستم چکارت کنم


جومونگ


یوهوا که نگرانه جومانگه از ندیمه اش میخواد بره خونه یون تابال و بیبینه خبری از جومانگ دارن یا نه


جومونگ


حاکم برای گرفتن جواب نهایی پیش شاه میاد


جومونگ


شاه میگه من نیرو نمیدم، حاکم میگه اینطوری ما و شما وارد جنگ میشیم، بهت فرصت میدم بازم فکر کنی، ولی شاه میگه جواب من تا ابد همینه ،حاکم با عصبانیت از اونجا میره


شاه که میدونه نتیجه این جواب تندش چیه، به افرادش میگه برای جنگ اماده بشین
جلسه وزیران و فرمانده هان تشکیل میشه و هر کی یه تزی میده، نخست وزیر نوک همه رو میچینه و میگه به جای غیبت پشت سر شاه فکر کنین کدوم راه بهتره همونو انتخاب کنیم در ضمن فکر کمبود نمک مملکت هم باشین و دست از خاله زنک بازی بردارین


جومونگ


کاهن که از تصمیم شاه باخبر میشه میاد پیش شاه و میگه من از وقتی کم سن بودم تو رو دوست داشتم، هر کاری هم کردم واسه تو و مملکت بود، این کارو نکن


جومونگ


شاه هم میگه من به خاطر جریان هه موسو ازت بدم میاد تو خیانتکاری


جومونگ


یون تابال واسه دخترش نگرانه...


جومونگ


دو روز گذشته و خبری از جومانگ نیست، که نوکر به سوسونو میگه جومانگ و اون سه تا رو گرفتن سوسونو میگه من خودم شخصا میرم پیش فرمانده و باهاش معامله میکنم


جومونگ


تا پاشو میذاره اونجا میگیرنش و میبندنش و میندازن پیش عشقش جومانگ


جومونگ


جومانگ که از دیدنش تعجب میکنه میگه تو کجا اینجا کجا واسه چی اومدی؟


جومونگ


سوسونو هم میگه من به خاطر تو حاضرم جونم رو هم بدم ، من زندگی ام روبه خاطر تو به خطر میندازم


همون موقع افراد میان سوسونو رو ببرن که جومانگ بهش میگه منم زندگی ام رو به خاطر تو به خطر میندازم


جومونگ


میخواد بهش روحیه بده اونا به هم نگاه میکنن و .....


جومونگ




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( جمعه 87/11/11 :: ساعت 12:28 صبح )
»» خلاصه قسمت شانزدهم سریال افسانه جومونگ

اینم از خلاصه قسمت شانزدهم سریال افسانه جومونگ امیدوارم مورد پسندتون باشد


جومانگ پیشنهاد رفتن به گوسان رو با سوسونو مطرح میکنه و میگه اونجا یه عالمه نمک هست و به خاطر مسئله ای که فعلا کشور ما داره سود زیادی میبرین


جومونگ


سوسونو با پدرش مطرح میکنه و علیرغم مخالفت سویونگ و محافظش ، یون تابال قبول میکنه و میگه بذارین دخترم واسه خودش یه راه تجاری باز کنه


جومونگ


سوسونو به جومانگ خبر میده که پدرم موافقت کرده ، تسو محافظش رو میفرسته دنبال سوسونو


جومونگ


محافظ که به سوسونو میگه شاهزاده میخواد ببیندت ، سوسونو یه نگاهی به جومانگ میکنه و میگه بهش بگو فعلا کار داره ، محافظ میگه شاهزاده از این جوابت عصبانی میشه، سوسونو هم میگه مگه اون کیه که منو احظار کنه بهش بگو کسی نمیتونه به من بگه برو و بیا
محافظ هم عین همین حرف ها رو میذاره کف دست تسو، تسو هم میخنده و میگه چه دختر نمک نشناسیه خودم میرم پیشش


جومونگ


محافظ به سایونگ میگه تو میتونی نظر ارباب رو برگردونی یه کاری کن سوسونو نره به این سفر اونم میگه تو مثل اینکه سوسونو رو دوست داری نه؟


جومونگ


جومانگ به 3 برادر میگه بار و بندیل رو جمع کنین که میریم سفر اون سه تا هم که فکرش رو نمیکردن قراره با جومانگ برن دادشون در میاد


جومونگ


سایونگ سعی میکنه سو رو منصرف کنه ..بهش میگه فعلا تنها برتری که کشور ما نسبت به بویو داره همین نمکه اگه تو به این سفر بری و نمک بیاری اونا دیگه مشکل نمک ندارن و از ما قوی تر میشن ولی سوسونو میگه با این احوال بازم من میرم سفر ....عشقه دیگه کاریش نمیشه کرد


جومونگ


نگهبان که ندیمه رو یه جای خلوت گیر اورده مشغول بوسیدن اونه که جومانگ میبیندش و بهش میگه خجالت نمیکشی با خواهرت از اینکارا میکنی؟


جومونگ


اونم میگه این که خواهرم نیست ما پدر و مادرامون باهم فرق دارن تازش تو خودت تو با دخترها بودن زبانزدی ، من خودم هم توی اون کافه دیدمت با دخترها


جومونگ


جومانگ واسه خداحافظی میاد پیش مادرش و مادرش هم یه حلقه رو بهش میده و میگه هر وقت سیندرلای زندگی ات رو دیدی اینو بهش بده


جومونگ


جومونگ


جومانگ به این دوتا میگه وقتی من نیستم چشم از برادرهام برندارین ، روی این که چطور میشه شمشیر نشکن ساخت هم کار کنین، که موپال مو میگه من یکی ساختم


جومونگ


میبره کارگاه و به جومانگ نشون میده اما میگه این یکی تصادفی اینطوری شده ما هنوز راز ساختش رو بلد نیستیم


جومونگ


یکی از کاهن های جوونی که توی قصره به کاهن بزرگ میگه من یه سایه رو توی این قصر حس میکنم و کاهن هم بیش از پیش یاد کمان شکسته میفته


جومونگ


شاه که به ملاقات یوهوا اومده از سفر جومانگ مطلع میشه و به یوهوا میگه به جومانگ نگو پدرش کیه زمانش که بشه خودم یواش یواش بهش میگم همون وقت هم کاهن از راه میرسه و به شاه میگه


جومونگ


کمان مقدس شکسته


جومونگ


کار یکی از شاهزاده هاست باید زودتر بفهمی کار کیه چون شکستن کمان برامون بدبختی میاره شاه هم می میگه تو کاری نداشته باش مگه قبلا بهت نگفتم؟ من خودم درستش میکنم کاهن هم که حسابی سرخورده میشه دوباره هر چی کاهنه دور خودش جمع میکنه و میگه مراسم بز رو توی 10روز به صورت فشرده برگزار میکنیم


جومونگ


خلاصه یک مراسم مسخره ای به پا میکنن و دلم میخواد دیونه بازی هاشون رو ببینین


جومونگ


یه بز میارن و میکشنش و خونش رو میریزن روی اب و مثلا از روی لکه ها کاهن یه چیزهایی میفهمه روز سفر که میاد محافظ به اون سه تا میگه حتی شب ها هم باید نگهبانی بدین و مراقب بانو باشین


جومونگ


تو راه رفتن بویونگ به بدرقه اومده و جومانگ میگه اگه پول گیرم بیاد توی این سفر ازادت میکنم


جومونگ


شاهزاده پو که چند تا از ندیمه ها رو میبینه رو به یکیشون میکنه و میگه امشب بیا



جومونگ


جومونگ


قصر من ، ندیمه بیچاره هم جز اطاعت کردن کار دیگه ای نمیتونه بکنه ، دایی اش سر میرسه و میگه تو نمیدونی ندیمه ها جز اموال شاه حساب میشن ، شاهزاده هم میگه بابای من سالی یه بار به اینا نگاه هم نمیکنه تو نگران نباش


پو از روی اجبار به برادرش میگه که به کاهن گفتم که ما نتونستیم اصلا کمان رو بکشیم ،


جومونگ


تسو هم که آمپرش میره روی 3000 بهش میگه اخه توی اون کله تو چی قایم کردن؟؟


تو نفهمیدی کلاسمون میاد پایین؟؟؟


جومونگ


حاکم هیون تو طبق معمول شر درست میکنه و میره ملاقات امپراطورشون ، تسو هم همینو میکنه بهونه میره به خونه یون تابال که ببینه علت این ملاقات چیه


جومونگ


وقتی میرسه به یون تابال میگه انگار دخترت نیستش؟؟ اونم جریان سفر رو براش میگه وقتی تسو میپرسه که جومانگ و سوسونو چطوری با هم اشناشدن، یون تابال توضیح میده که وقتی جومانگ تو یه مرداب بوده سوسونو نجاتش داده و به فلان کوه بردتش ، همون جا تسو دو زاری تیزش می افته که جومانگ دروغ گفته که نتونسته به اون کوه بره


جومونگ


توی راه اردو میزنن و سوسونو به جومانگ اصرار میکنه با اونا شام بخوره ولی جومانگ میگه دوست دارم با برادرهام باشم


جومونگ


جومونگ


شب دو تایی باهم خلوت میکنن و جومانگ میگه یادته به من گفتی احمق به درد نخوری؟ سوسونو میگه اره بودی


جومونگ


جومانگ میگه الان چی؟ سوسونو میگه یه کم بهتر شدی و جفتشون میزنن زیر خنده ، که سویونگ و نوکره سر عاشق شدن سوسونو شرط بندی میکنن


جومونگ


ملکه که سعی میکنه رابطه بین کاهن و شاه رو دوباره خوب کنه کلفتش رو میفرسته سراغ کاهن ولی کاهن محل نمیذاره و یه دفعه در حین انجام مراسم بیهوش میشه


جومونگ


ملکه با تسو درد دل میکنه و میگه اوضاع بین شاه و کاهن خرابه، تسو هم میگه بابام هر کاری میکنه راست میگه این زنه همش چرت و پرت میگه، ملکه میگه مادر حواستو جمع کن اگه مردم بفهمن و کاهن به مردم حرفی بزنه بل بشو میشه


جومونگ


فرماندار هیون تو میاد پیش شاه ....


جومونگ


جومونگ


جوانگ نقشه راه رو بررسی میکنه و توی همون مسافرخونه، سربازهای با مانگ(همون فرمانده ای که قبلا با سوسونو معامله کرد و کلک زد و سوسونو میخواست بکشتشون)سوسونو رو میبینن و میشناسن و به فرمانده شون میگن


جومونگ


با مانگ هم میگه برین این دختره رو بیارین تا حالیش کنم من کیم، این فرمانده به خاطر اون حرکت سوسونو ، شغلش رو از دست داده و با افرادش دزدی میکنن


جومونگ


جومونگ


جومونگ



شب همه خوابن که اونا میان سراغ سوسونو که دخلشو بیارن


جومونگ


سوسونو از خواب بیدار میشه و با اونا میجنگه ، جومانگ هم که با پیژامه خوابیده از سرو صدا بیدار میشه و میره کمک سوسونو...


جومونگ


جومونگ




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( جمعه 87/11/11 :: ساعت 12:28 صبح )
<      1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

احساس فراموشی دروس قبل از آزمون یکی از حالاتی که برای تعدادی از
شوق یادگیری، توفان مغزی بی شک مهمترین شرط در تمرکز حواس، علاقه ا
شوق یادگیری، توفان مغزی بی شک مهمترین شرط در تمرکز حواس، علاقه ا
تکنیک های نوین مطالعه و رشد و ارتقای درسی می¬پرسند: برای آن که ر
راههای مفیدی برای درس خواندن براى درس خواندن و یاد گرفتن مفید ر
توصیههای روانشناسانه برای بهبود کارایی و اثربخشی یادگیری انسانها
تکنیک هایی برای تند خوانی با بکار بستن نکات زیر مهارت تند خوانی
نکاتی برای برنامهریزی درسی برنامهریزی درسی مانند کشیدن یک نقشه ا
کلیدهایی برای حفظ بیشتر مطالب در ذهن اقسام مطالعه مطالعه برای ز
برای جلوگیری از اتلاف وقت درست مطالعه کردن را فرا بگیریم هنگامی
شیوه هایی برای مطالعه و خلاصه نویسی قبل از انجام هر کاری باید مر
بهترین زمان برای درس خواندن زمان مناسب برای مطالعه از جمله موضوع
مطالعه روشمند در فصل تابستان فرصت‏هاى تازه‏اى براى مطالعه و تفکر
چگونه کتاب فلسفه را بخوانیم توصیه هاى زیر اصولاً براى دانشجویانى
اهمیت انگیزش دریادگیری روانشناسان،یادگیری راتغییرنسبتا پایداری م
[همه عناوین(1019)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 53
>> بازدید دیروز: 171
>> مجموع بازدیدها: 1426480
» درباره من

شیوه های نوین مطالعه، راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت
محمدحسین
_سوال مهر 8) در این وبلاگ ما قصد داریم تا در چند پست به سوالات ریاست محترم جمهوری در قالب پرسش مهر 8 پاسخ دهیم.از تمام دانش آموزان و همکاران فرهنگی که بازدید کننده این وبلاگ می باشند.تقاضا داریم با نظرات خویش ما را در این راه یاری دهند. سوالاتتان را به آدرس زیر ایمیل کنید hassanzare59@gmail.com

» پیوندهای روزانه

قفل پارکینگ
فروشگاه اینترنتی دکه ایرانی [1]
فروشگاه صاحب قران [1]
یوزرنیم پسورد nod 32 [3]
هالیوود شاپ [1]
فروشگاه دی شاپ
سی شاپ [1]
جک واس ام اس خفن و عکس از بازیگران [45]
مشاوره جنسی [71]
مقاله مشاوره [100]
مقالات کامپیوتر [52]
مذهبی [1]
مشکلات جنسی [1]
[آرشیو(13)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
عکس هایی از سریال نوروزی مرد 2000 چهره![17] . عکس هایی از سریال نوروزی مرد 2000 چهره!4[13] . تصاویری زیبا از شهر venice[13] . و[7] . در[6] . خود[5] . را[5] . تا[5] . است[5] . علم[5] . فرهنگی[4] . همه[4] . نیست[4] . های[4] . ی[4] . یا[4] . یک[4] . می[4] . نقش[4] . که[4] . از[4] . اقتصادی[4] . انسان[4] . انسانی[4] . انقلاب[4] . با[4] . ،[4] . پرسش[4] . خانه[4] . خنده[4] . زمینه[4] . شد[4] . شدن[3] . شده[3] . شده برای[3] . شده تو[3] . شرت[3] . شروع[3] . سونی[3] . سیاسی[3] . سیره[3] . سیستم[3] . شأن[3] . شاخصه[3] . شاخصها[3] . شعار[3] . شما[3] . شماره[3] . شملات[3] . شناسی[3] . شهر[3] . شکست[3] . شکسته[3] . صادق[3] . صدای[3] . صدرالمتالهین سرفصل[3] . صفحه[3] . صوتی[3] . زن[3] . زنانه[3] . زندگی[3] . زنگ[3] . زیبا[3] . زیبا دانلود[3] . زیباترین[3] . زیبای[3] . زیر[3] . ریاضی[3] . زاد[3] . زمین[3] . زمین برای[3] . زیرساختار[3] . سؤال[3] . ساده[3] . سایز[3] . سخن[3] . سربازان[3] . سرمایه[3] . سری[3] . سریال[3] . سمت[3] . سوالات[3] . سوتالات[3] . سوسانو[3] . خصوصیات[3] . خون[3] . خیر[3] . خیلی[3] . خدمتگزاری اهمیت[3] . خدمتگزاری برکات[3] . خسته[3] . خفن[3] . خلاصه[3] . خلاقیت[3] . خلق؟[3] . خور[3] . دارم[3] . دانا[3] . دانستنی[3] . دانش[3] . دانلود[3] . دایرکتوریهای[3] . دخترانه[3] . درباره[3] . درس[3] . رار[3] . دیدگاه[3] . دیر[3] . دیگران[3] . دین[3] . دینی[3] . خوبی[3] . دفاع[3] . دل[3] . دوباره[3] . دوسِت[3] . ذخیره[3] . رایگان[3] . رشته قرآن[3] . رشتهء[3] . رضا[3] . روایت[3] . روش[3] . رسانی[3] . رسانی جلوه[3] . روی[3] . رویال[3] . خانواده[3] . ختم[3] . خدمت[3] . خدمت رابطة[3] . خدمتگذاری[3] . خدمتگزار[3] . خدمتگزاری[3] . حاکمیت[3] . حق[3] . حکمتش[3] . خارجی[3] . خاطر[3] . چرا[3] . جهت[3] . جومونگ[3] . چند[3] . چهره[3] . چهره![3] . چیست[3] . حجم[3] . حرفه[3] . حرکت[3] . حسین[3] . حضرت[3] . تلفن[3] . تم[3] . تما اگر[3] . تمامی[3] . توسعه[3] . تی[3] . جالب[3] . جامعه[3] . جاوا[3] . جاوا نرم[3] . جبر[3] . جدید[3] . جذاب[3] . جزئی[3] . جستجوی[3] . جلوگیری[3] . پس[3] . پسرانه[3] . پشت[3] . پشتیبان[3] . بیوتکنولوژی،[3] . پای[3] . پایداری[3] . بودن[3] . بوش(فلش) خدمت[3] . بی[3] . بهداشتی[3] . بیماری[3] . بین[3] . بربیایی اگر[3] . برطرف[3] . برگزیدگی[3] . برنامه[3] . برکات[3] . بزرگترین[3] . بسیار[3] . بشر[3] . بشناسیم[3] . بلند[3] . بلوتوث[3] . بلوغ[3] . به[3] . تازه[3] . تبدیل[3] . تبیین[3] . تحصیل[3] . تخصصی[3] . تداوم[3] . تدریس[3] . تدوین[3] . ترانه[3] . ترانهء[3] . تربیت[3] . ترین[3] . پیشرفت[3] . تصویری[3] . تعلیم[3] . تغییر[3] . پی دانلود[3] . پی فضای[3] . پذیری[3] . پرتاب[3] . تصاویر[3] . 0.[3] . 1[3] . 1.[3] . 1.3[3] . 11.[3] . 2000[3] . 2009 امروز[3] . 3[3] . 3 خدمتگزاری[3] . 3.80 دانلود[3] . 4[3] . 40[3] . 60[3] . 81[3] . 9 غزه[3] . age[3] . b[3] . BitDefender[3] . Book دانلود[3] . BT[3] . Con این[3] . convertor[3] . Creator[3] . cut[3] . data[3] . DVD/CD[3] . empires تم[3] . Erics دانلود[3] . File[3] . Hero[3] . [5] تفارق[3] . [5] داستان[3] . [5] راهکارهایی[3] . [4] پیرامون[3] . [4] توسعه[3] . [4] تکنولوژی[3] . [4] چگونه[3] . [6] فروشگاه[3] . [6] نمونه[3] . [5] ارتباط[3] . [7] فروشگاه[3] . [8] دیدگاه[3] . [8] فروشگاه[3] . [9] دستیابی[3] . -[3] . - تم[3] . ! عید[3] . (Separation)[3] . (جاوا[3] . (در[3] . (سری[3] . (ع)[3] . (ع) اهتمام[3] . [10] امام[3] . [11] علل[3] . [11] عکس[3] . [13] عکس[3] . [17] هشتادویک[3] . [2] آیین[3] . [2] ابرازهای[3] . [2] استقامت[3] . [2] چگونگی[3] . [2] چند[3] . [2] خدمت‏رسانی[3] . [2] دانلود[3] . [2] دیوجانس[3] . [2] گرسنگان[3] . [2] مقایسه[3] . [2] هیچ[3] . [2] وجود[3] . [2] سفری[3] . [2] عبادت[3] . [2] علوم[3] . [2] تلقین[3] . [20] روان[3] . [20] فروشگاه[3] . [20] نمونه[3] . [3] اعتقاد[3] . [3] انگیزه[3] . [3] پنج[3] . [3] زیاده[3] . [3] علم[3] . [21] فروشگاه[3] . [3] فرمایشات[3] . [3] مجموعه[3] . [3] نباید[3] .
» آرشیو مطالب
انگیزه پیشرفت
بهره‌برداری از IT برای پیشرفت نظام آموزشی کشور ضروری است
برنامه ریزی منابع انسانی 2
عوامل پیشرفت:
خلاقیت و پیشرفت
خودشناسی، تکیه بر نیروی درون و تصمیم‌گیری موثر
جزمیت و جمود
خرافه‌پرستی‌ و پیشرفت
تقلید و پیشرفت
امید
نحوه نگرش افراد به زندگی و کشور و پیشرفت
پیشرفت در علوم هسته ای
موانع پیشرفت :
عوامل سیاسی
شخصیت‌پرستی‌ و پیشرفت
همرنگی‌ با جماعت‌ و پیشرفت
از دست‌ رفتن‌ قوه‌ تمیز بین‌ خوشایند و مصلحت‌
القاپذیری‌ و پیشرفت
موانع پیشرفت از نظر ریاست محترم جمهور
عوامل پیشرفت و تعالی همه جانبه
عواملی که ما را در مسیر پیشرفت وتعالی همه جانبه قرار می دهد عبار
نگرش هایی که مانع پیشرفت در زندگی می شوند
هفته اول آذر
هفته دوم آذر
هفته سوم آذر
هفته چهارم آذر
هفته اول دی
هفته سوم دی
هفته چهارم دی
هفته دوم دی
هفته اول بهمن
هفته دوم بهمن
هفته سوم بهمن
هفته چهارم بهمن
هفته اول اسفند
هفته دوم اسفند
هفته چهارم اسفند
هفته سوم اسفند
هفته اول فروردین
هفته سوم خرداد 1387
عکس بازیگران
بازیگران خارجی
راههای رسیدن به پیشرفت
عکس فانتزی 1
عکس فانتزی 2
عکس بازیگر ایرانی
دانلود آهنگ
دانلود تم گوشی
عکس المپیک حیوانات
فیلم سنتوری
چند بازیگر خارجی
عکس چین
عکس جالب و خنده دار
عکس خواننده
31 سایت برای دانلود
عکس فیلم زیر تیغ
زندگینامه و عکس سلمان خان
فیلم سینمایی
عکس ورزشی
هک با بلوتوث
تقویم برای کامپیوتر
محمد رضا گلزار
نگار فروزنده
تئاتر شمس
بیوگرافی مهدی مقدم
جالب و خفن
و قتی مسئله ی هسته ای ، مسئله ی دانش آموزان شود
عکس های از بازیگران ترانه مادری
نیوشا ضیغمی عکس
عکس های حمید گودرزی
عکس تعدادی از بازیگران کره ای 1
عکس زیبا
عکس های هانیه توسلی در فیلم عاشق
عکس های هانیه توسلی در فیلم عاشق
عکس از نیکی کریمی
عکس از نیکی کریمی 1
10 عامل پیشرفت
10 عامل مهم نوآوری
10 عامل مهم نوآوری 2
10 عامل مهم نوآوری3
انیمیشن
عکس بازی با گربه
عکس هایی از گلشیفته فراهانی
اسلام و توسعه اقتصادی
استراتژی فناوری اطلاعات و ارتباطات و توسعه
موانع پیشرفت
علل پیشرفت و سقوط یک جامعه از دیدگاه امام علی
توسعه و پیشرفت از دیدگاه رهبر معظم انقلاب
ویگیهای افراد موفق
خانواده مهمترین عامل پیشرفت
اتحاد ملی و پیشرفت علمی فناوری
عوامل پیشرفت و تعالی همه جانبه
امروزه اندیشه وتمدن اسلامی جان مایه نیرومندی برای احیا دارد اگر
بیست عامل عقبماندگی ایرانیان
عوامل پیشرفت
موانع پیشرفت
هفته اول مرداد
هفته دوم مرداد
هفته سوم مرداد
هفته چهارم مرداد
هفته اول شهریور
هفته دوم شهریور
هفته سوم شهریور87
هفته چهارم شهریور87
هفته اول مهر87
هفته دوم مهر87
هفته سوم مهر87
هفته چهارم مهر87
هفته اول آبان 87
هفته دوم آبان 87
روان شناسی مسایل و شملات و خصوصیات بلوغ و نوجوانی و علایم بلوغ
فروشگاه تی شرت مردانه دخترانه پسرانه استین کوتاه و بلند
روان شناسی مسایل و شملات و خصوصیات بلوغ و نوجوانی و علایم بلوغ
فروشگاه نرم افزارهای تخصصی و آموزش نرم افزارهای تخصصی
روان شناسی مسایل و شملات و خصوصیات بلوغ و نوجوانی و علایم بلوغ
فروشگاه نرم افزارهای موبایل سونی اریکسون و نوکیا و موتورولا
فروشگاه نرم افزارهای تخصصی و گرافیکی
عکس هایی از سریال نوروزی مرد 2000 چهره
تصاویری زیبا از شهر venice
روان شناسی مسایل و شملات و خصوصیات بلوغ و نوجوانی و علایم بلوغ
عکس هایی از سریال نوروزی مرد 2000 چهره
فروشگاه نرم افزارهای گرافیکی
روان شناسی مسایل و مشکلات و خصوصیات بلوغ و نوجوانی و علایم بلوغ
فروشگاه نرم افزارهای کاربردی و سیستم عامل
فروشگاه نرم افزارهای تخصصی گرافیکیوکاربردی و آموزش نرم افزارهای
فروشگاه نرم افزارهای تخصصی گرافیکی وکاربردی و آموزش نرم افزارهای
فروشگاه نرم افزارهای تخصصی و آموزش تی شرت و لباس ورزشکاران
فروشگاه لوازم آشپزخانه و خانه
فروشگاه لوازم آرایشی بهداشتی زنانه
نمونه سوالات مسابقات آزمایشگاهی کشوری و استانی
نمونه سوتالات المپیادهای ریاضی فیزیک و شیمی کشوری و استانی
عکس هایی از سریال نوروزی مرد 2000 چهره!
هشتادویک 81 قسمت خلاصه سریال افسانه جومونگ
عکسهایی زیبا از سوسانو و بازیگران کروه ای در سریال جومونگ
عکس های خفن از بازیگران زن و سربازان زن خارجی
دیدگاه مبتذل نسبت به کار خانواده اولین و مهمترین عامل پیشرفت ا
اعتقاد به برگزیدگی شاخصها برای افراد بشر و مسلمانها علامتهایی ا
زیاده گویی
دستیابی به پیشرفت وتعالی موفقیت باید اصولی را بشناسیم
داستان تحصیل کردن قاضی ابویوسف انصاری
پیرامون نقش تعلیم و تربیت در پیشرفت
راهکارهایی جهت توسعه وپیشرفت ایران
توسعه اقتصادی چیست
علل پیشرفت و موانع پیشرفت
امام علی (ع) و برنامه حاکمیت عقل و علم در جامعه
گرسنگان علم با وجود گرسنگی غذا فائده نشستن پای موعظه عالم
استقامت و پایداری در تعلیم و تربیت
وجود مردی بدون وسیله زاد و ولد
دیوجانس به خاطر علم و حکمتش از اسیری آزاد شد
مقایسه مرکب قلم عالم با خون شهید
فرمایشات علی علیه السلام درباره طلب علم
سفری در جستجوی دین
چند روایت در فضیلت علم
چگونگی برطرف شدن موانع کرسی درس حضرت صادق
علوم قرآن در نظر دیگران
تلقین پذیری دیدگاه مبتذل نسبت به کار
ارتباط بین المللی اعتقاد به برگزیدگی
علم بدون معرفت بی فایده است فرمایشات علی علیه السلام درباره طلب
آیین نامه اجرایی روش های نوین در تدریس
تکنولوژی ارتباطات
معیار و ملاک و میزان بودن عقل از نظر علامه طباطبایی
بزرگترین سرمایه گذاری در بیوتکنولوژی، تربیت نیروی متخصص این رشته
قرآن بزرگترین منبع معارف برای معماری علوم انسانی است
امام علی (ع) و برنامه حاکمیت عقل و علم در جامعه
تفارق (Separation) علم و دین از دیدگاه شهید مطهری
پنج عامل مانع کمال انسان صدرالمتالهین
سرفصل های جزئی وپیشنهادی سؤال های فراخوان پرسش مهر
دانستن حق مردم است یا ندانستن؟
آیا از دیدگاه قرآن اهمیت علم منحصر به علوم دینی است؟ یا مطلق علم
مهمترین عناصر فرهنگی مؤثر در عقب ماندگی علمی
گشودگی فرهنگی
معظم انقلاب اسلامی در تبیین شاخصه های جامعه توسعه یافته می فرمای
آیا علم با دین ناسازگار است؟
ارزشهای اصلی - زیرساختار نوآوری
دوران دفاع مقدس مسیر خدمتگذاری به مردم را هموار
آیا شعار خدمتگزاری به نفع مردم ختم به خیر می شود؟
شأن همه ما شأن خدمت گزاری به مردم است
چه کنیم که خدمتگزار خوبی باشیم
حضرت امام و خدمت گذاری
انگیزه ها در خدمتگزاری
اهمیت خدمت رسانی
جلوه های خدمتگزاری
برکات خدمت
عبادت یا خدمت به خلق؟
چگونه خدمت گذار خوبی برای جامعه باشیم
خدمت‏رسانی و تداوم زندگی اجتماعی
بازی پرتاب کفش به سمت بوش(فلش)
خدمت رسانی در سیره ی امیر المومنین
خدمت گذاری در سیره ی امام رضا (ع)
دانلود زنگ های فابریک گوشی های موبایل ringtone
دانلود نرم افزار تبدیل تمامی فایلهای صوتی و تصویری PSP Video Con
این نرم افزار مدیریت فایلها و دایرکتوریهای شما را بسیار ساده کرد
دانلود یک سری زیبا از عکس های پشت زمینه موبایل wallpaper mobile
دانلود نرم افزار حرفه ای بازیابی اطلاعات smart data recovery
meida convertor دانلود نرم افزار تبدیل تمامی فرمتها به فرمت فایل
برنامه ی Remind Me v3.50 برای گوشی های نوکیا سری 60 ورژن 3 N82 -
تم نوکیا سری 40 - مجموعه 4 تم جدید Theme Nokia s40
پس زمینه ی موبایل جدید و زیبا
دانلود بازی عصر فرمانروایان با فرمت جاوا age of empires
تم بسیار زیبا و جدید برای نوکیا سری 60 ورژن 3
خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین (ع)
اهتمام به امور مسلمانان و برکات خدمت
رابطة العلم و العقل‏درروایات
نباید از مسیر خدمتگذاری به مردم منحرف شویم
عوامل موثر در خلاقیت و نوآوری
هیچ کس مرا قبول ندارد
قدر و لیاقت شما محدود نیست
پذیرش جبر مطلق
نگاهی به حرکت اقتصاد ایران از روی زمین تا زیر زمین
برای شروع کاری تازه خیلی دیر شده
برای شروع کاری تازه خیلی دیر شده
تو به اندازه کافی مهارت نداری که از پس آن بربیایی
اگر در کاری شکست بخورید، بازنده هستید
تم بسیار زیبای رویال برای ایکس پی
فضای رایگان دانا گیگ !
عید غدیر مبارک
دانلود چند ترانه کوتاه و زیبا از مازیار فلاحی
ابرازهای مخفی ویندوز ایکس پی
دانلود محافظ صفحه نمایش از گرگ آسمان
وین رار جدید نسخهء 3.80
دانلود آهنگ محشر دوسِت دارم دوباره با صدای گرم مازیار فلاحی
نرم افزار واحد یار رشتهء آمار نسخه 11. 0. 1. 1 ، مقطع کارشناسی
کرک برای نرم نرم افزارهای محافظتی BitDefender 2009
امروز عاشوراست...
کرک برای نرم نرم افزارهای Nero 9
غزه شده کرببلا
بازی فوق العاده جذاب و مهیج Hero of Sparta
هک واقعی بلوتوث با آخرین ورژن BT File Manager 1.3 (جاوا برای تما
اگر اجباری به تغییر نیست چرا تغییر کنیم
دانلود نرم افزار قدرتمند
دانلود نرم افزار حرفه ای Process Master
دانلود ترانهء زیبای کوه از علی لهراسبی
مجموعه ای از فریم های زیبا (در سایز عریض) برای طراحان
اس ام اس لاو و عشقولانه برای اونیکه دل شکسته مزایای خنده
مجموعه ای زیبا از تصاویر پس زمینه (سری اول) برای ویندوز XP
10 زنگ خور جدید موبایل- اهنگ موبایل Ringtone Mobile New
دانلود کتاب الکترونیکی اطلاعات عمومی و دانستنی های جالب Pdf Book
دانلود کم حجم ترین نرم افزار تدوین و ویرایش تصاویر vcd cut pro
island quest دانلود بازی مرحله ای جاوا
نرم افزار حرفه ای طراحی تم سونی اریکسون Theme Creator Sony Erics
دانلود کتاب آموزشی جلوگیری از بیماری قند
آیا شما از انبار کردن DVD/CD های خود خسته شده اید؟
دانلود زیباترین محافظ صفحه های گوشی موبایل screen saver
دانلود نرم افزار ذخیره و پشتیبان گیری از شماره های تلفن موبایل b

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
سایت تبیان
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند)
برج خنک کننده 09125644552
چانه
قران
کارواش خانگی همه کاره جت مینی
عکس فانتزی و متحرک
میرسالار
سورپرایز
غیرت=عفت
برلیان
جبهه مقاومت وبیداری اسلامی
منو وتووقاصدک
عکس های زیبا و دیدنی از دنیای پرندگان
گیاهان دارویی
روانشناسی زنان و مردان
پد ضد عرق Underarm shild
مجموعه بیانات رهبر معظم
عمو همه چی دان
آموزش خیاطی و کاریکاتورهای ازدواج
راه های و فواید و تاثیر و روحیه ... خدمتگذاری
ســـــــــرزمـــــــیـــن آهــــــن
عکس های جالب و متحرک
عکس های خفن و کمیای روز و عکس های پرطرفدار
تبادل نظر
وای ندیدید شما ا!!!!!!!

اسرائیل کودک کش، اسرائیل بچه کش، اسرائیل آدم کش، اسرائیل تروریست
چرا اینجوری؟
عمو همه چی دان
روان شناسی کودکان استثنایی
مهدویت
وبلاگ گروهی ائمه اطهار
روان شناسی و اتیسم
کتابخانه دیجیتال روانشناسی
کتاب الکترونیکی
روان شناسی
علی زارع
طوفان در پرانتز
پرسش مهر 10
پارس دانلود
سوپر لینکستان لیندا
اختلالات و مشکلات جنسی
سوپر لینک خشگل دختر
عکس لود
همه چی هست؟!!!!
کوچک های بزرگ
حلقرج
سریال افسانه جومونگ
چگونه خدمتگذار خوبی باشیم
عکاسخانه
چی داری؟ عکس ....
مشکلات زندگی جنسی آیا در زندگیتان ؟؟؟؟
پیچیدگی سکوت
متفاوت
بازی های کامپیوتری
روان شناسی
آموزش زبان های خارجی و قواعد و گرامر زبان
روان شناسی، اعصاب و غدد
هدفی داری نداری؟ گذشته ها
سوالات کنکور دکتری
تکنیک های تندخوانی
نمونه سوالات دروس پیش دانشگاهی و متوسطه کلیه رشته ها
مطی جون
بیتوته
آموزش ساخت جعبه هدیه، آموزش گل سازی، گل بلندر
شمع سازی و چشم های متحرک زیبا و فانتزی

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان






» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب