1- فرار مغزها و نخبگان : دانشجویان و برگزیدگان علمی در المپیادها ویا کنکور به دلیل پیشنهاد مراکز دانشگاههای مختلف وبورسیه شدن در کشورهای خارجی بعضی تمایل به تحصیل در کشورهای خارجی را دارند. اما بهتر است که امکانات و زمینه ی ادامه تحصیل برای چنین افرادی در کشور اسلامی خودمان فراهم باشد و به آنها بهای بیشتری داده شود تا اینکه از خروج افراد متخصص وصاحب فن و مولد علم جلوگیری کنیم . و از وجود آنها در پیشبرد اهداف کشورمان استفاده کنیم. و اینکه فکر ایرانی و عمل ایرانی بطور مستقل وبدون وابستگی به کشورهای دیگر در رسیدن به اهداف و خودکفایی فعال باشد .و باعث افتخار و سرافرازی وطن خویش باشد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 87/8/6 :: ساعت 5:49 عصر )
در صد سال اخیر کسانی که درباره مشکلات جامعه سخن گفتهاند و مطالعه کردهاند معمولا مجموعه علل و عواملی که باعث این همه مشکلات علمی و مسائل نظری برای جامعه شده است و بیچارگی و بدبختی جامعه ما را بیشتر در سه محور کندوکاو کردهاند.
اولین محور مداخله کشورهای خارجی، استعمار و انواع و اقسام سلطهطلبیها بوده است. دومین نکته رژیمهای سیاسی حاکم و مساله سوم تلقی مردم از دین بوده است.
این سه عامل تاکنون بیشتر مورد تاکید بوده است و بسته به دیدگاههای مختلف بر یکی از این عوامل بیشتر تاکید شده است. اگرچه معمولا کسی هم نیست که دو عامل را انکار کرده باشد. اما مسالهای که مهمتر از این سه عامل است وضع فرهنگی مردم است. به تعبیر دیگر آسیبشناسی فرهنگی مردم ایران و اینکه به لحاظ فرهنگی چه امور نامطلوبی در ذهن و ضمیرشان راسخ شده است. بنابراین سخنان من به معنای انکار سه عامل دیگر نیست. ولی تاکید بر این است که مهمتر ازآن نگرشهای فرهنگی ماست.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 87/8/6 :: ساعت 5:49 عصر )
قائل نبودن به ریاضت
ریاضت در این جا نه به معنای آنچه که مرتاضان انجام میدهند ریاضت به معنای اینکه در زندگی همه چیز را نمیتوان باید دانست بنابراین باید چیزهایی را فدا کرد تا چیزهای باارزشتری را به دستآورد. قدمای ما میگفتند دنیا دار تزاحم است یعنی همه محاسن در یکجا قابل جمع نیست به تعبیر نیما یوشیج تا چیزها ندهی چیزکی به تو نخواهند داد. در زبانهای اروپایی قداست از ماده فداکاری است. عارفان مسیحی میگفتند اینکه فداکاری و قداست از یک مادهاند به این دلیل است که قداست به دست نمیآید مگر به قیمت از دست دادن چیزهای فراوان. ولی ما میخواهیم همه چیز را داشته باشیم و وقتی دیدگاهمان نسبت به کار آنگونه است. نسبت به مصرف هم دیدگاهمان اینگونه میشود و باعث میشود دچار مصرفزدگی شویم. وقتی ما بحث مصرفزدگی را مطرح میکنیم مطرح میکنند که شما از اوضاع جامعه و فقر خبر ندارید. باید گفت مصرفزدگی یک دیدگاه است نه یک امکان. یعنی فرد فقیر هم در سردل خود میگوید کاش بیشتر داشتم و بیشتر مصرف میکردم. کدام یک از ما برای آرمانهای خود حاضر است به قدر ضرورت اکتفا کند. این مصرفزدگی ما را به دنائت میکشد اگر ما بودیم و فقط ضروریات زندگی مجبور به کرنش کردن نبودیم.