مفاهیمی همچون رشد، توسعه و رفاه هرچند از بعد لغوی تعاریف جداگانه ای دارند ولی مقولاتی مرتبط با همدیگر بوده و نمی توان با یک خط کشی قطعی چنین نتیجه گیری کرد که این یکی زاییده آن دیگریست، بلکه این مفاهیم به صورت موازی، متوازن و پوششی حرکت کرده و در هرلحظه، یکی ، دیگری را پوشش می دهد.
مایکل تودارو صاحبنظر و اندیشمند بزرگ مسائل توسعه معتقد است :«توسعه به معنای ارتقای مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و یا انسانی تر است، وی به پیروی از پروفسور گولت معتقد است؛ برای درک معنای درونی توسعه باید حداقل سه ارزش اصلی به عنوان پایه فکری و رهنمود عملی در نظر گرفته شود:
الف: معاش زندگی (قدرت تأمین نیازهای اساسی ).
ب: اعتماد به نفس (self _esteem) یعنی احساس شخصیت کردن ، عزت نفس داشتن و آلت دست قرار نگرفتن توسط دیگران
ج : آزادی از قید بردگی (توانایی انتخاب داشتن ) یعنی رهایی از شرایط مادی از خود بیگانه کننده زندگی و آزادی از قیود اجتماعی انسان نسبت به طبیعت، جهل ، بدبختی و نیز انسانهای دیگر ».(?)
توجه به موارد ذکر شده ما را به این نتیجه می رساند که توسعه فرایندی اجتماعی - اقتصادی است که برای کسب زندگی بهتر تدارک دیده شده است و بایستی حداقل دارای این اهداف باشد:
«- امکان دسترسی بیشتر به کالاهای تداوم بخش زندگی مانند غذا - مسکن - بهداشت - امنیت و توزیع گسترده تر این گونه کالاها.
- افزایش سطح زندگی از جمله درآمدهای بالاتر - تأمین اشتغال بیشتر - آموزش بهتر - توجه بیشتر به ارزشهای فرهنگی - انسانی و...
- گسترش دامنه انتخاب اقتصادی و اجتماعی افراد و ملل از طریق رهایی آنان از قید بردگی و وابستگی». (?)
تقسیم بندی انواع یا ابعاد توسعه:
هر چند تقسیم بندی توسعه منطقی و معقول به نظر نمی رسد(?) ولی از سوی دیگر چون به وضوح و شفافیت مطالب کمک کرده و می توان با سهولت بیشتری از ابعاد و یا به عبارت دیگر انواع اساسی توسعه مطلع شده با در نظر گرفتن تعریف و حوزه هریک از ابعاد توسعه تقسیم بندی ذیل را انجام داده ایم.
- توسعه اجتماعی(social Development)
این بعد از توسعه که فراگیرترین و همه جانبه ترین بعد توسعه را در بر دارد، با تمامی مسائل وجوانب زندگی اجتماعی افراد مرتبط بوده و آنها را تحت الشعاع خود قرار می دهد، از بحث روند و فراگیر تحولات اجتماعی گرفته تا شیوه زندگی افراد در جامعه و تغییر و تحولاتی که طی گذر روزگار شکل گرفته و شیوه های زندگی را با خود به تغییر می کشاند.
- توسعه اقتصادی (Economic Development)
می دانیم توسعه اقتصادی بعد از دهه???? با رشد و تحولات عمیق و همه جانبه ای در اکثر جوامع مواجه شد، این مقوله که صرفاً به رشد اقتصادی محدود نمی شود، مسائل گسترده ای را با خود مطرح کرد که از جمله آنها عبارتند از: - مسائل و موضوعات مربوط به نابرابریهای اقتصادی - بیکاری - تورم - فقر و بی چیزی - شهرگرایی و صنعتی شدن - درآمد و نحوه توزیع آن؛ علاوه بر اینکه در بعد وسیع و جهانی خود مسائلی همچون : - کمبود مواد غذایی در جهان - خودکفایی و خوداتکایی - بحران انرژی - بحران تراز پرداختهای ممالک در حال توسعه و از این گونه موارد را نیز مورد توجه و تأکید خود قرار داد.
توسعه اقتصادی را می توان از جلمه موارد و تلاشهای آگاهانه دولت وملتی دانست که در راستای تصمیمات اقتصادی - رفاهی خود از برنامه ریزیهای کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت برخوردار بوده و سلسله ای از اهداف معمولاً کمی و کیفی اقتصادی را برای یک دوره زمانی خاص دنبال می کند.
- توسعه سیاسی (political development)
تواناسازی نظام و ارگانهای سیاسی جامعه بحث اصلی توسعه سیاسی است، توسعه سیاسی موضوعی نیست که بتوان بدون بسترسازی و زمینه مناسب از آن صحبت کرد. توسعه سیاسی موردی مقطعی و معین نیست بلکه جریان و فرآیندی سیال و همیشگی است، هیچگاه نمی توان از توسعه سیاسی بازماند و یا به این نتیجه رسید که جامعه به توسعه سیاسی خود دستیابی پیدا کرده است بلکه جامعه همیشه و همیشه و همزمان باتولید و باز تولید نیازهای جدید به ابعاد مختلف و نوین توسعه نیازمند است.
توسعه سیاسی یعنی پذیرش دیدگاهها و مشارکتها.
توسعه سیاسی یعنی نهادینه شدن تشکلهای سیاسی.
- توسعه فرهنگی (cultural Development)
بدیهی است، برای هرگونه توسعه ای و قبل از هر چیز نیازمند پذیرش مردم هستیم، به بیان دیگر قبل از آنکه بخواهیم ابعاد مختلف و متنوع توسعه را عملاً و رسماً به اجرا درآوریم نیازمند افکار، گرایشها و نگرشهایی هستیم که معتقد به توسعه باشند زیرا بدون آن هرگز نمی توان از توسعه سخن گفت، بنابراین ایجاد بستر مناسب جهت شناخت و قبول شناخت شکل گیری و اجرای توسعه قبل از هر چیز به باور و رفتار توسعه خواهانه بستگی دارد.
- توسعه انسانی (human Development)
منظور از توسعه انسانی همان فراهم بودن شرایط برای یک زندگی انسانی است، شرایطی که بهداشت و تندرستی - مسکن و سرپناه - آزادی و آزادگی - سطح مناسب زندگی - حق دانستن و آموزش - توانمندی در برآوردن نیازهای اقتصادی و... از اصول اولیه و بدیهی آن است؛ و آیا بدون توسعه انسانی می توان از دیگر شاخه ها و ابعاد توسعه نام برد؟
- توسعه اخلاقی (ethical Development)
منظور حضور و وجود انسانهای متعالی و متعهد نسبت به توسعه همه جانبه - متوازن و پایدار در جامعه است؛ انسانهایی که چیزی فراتر از ملاک و معیارهای صرفاً عادی و ریالی اند، انسانهایی که توسعه یافته اند تا اینکه توسعه دهند و بیاموزانند چگونگی توسعه یافتن را، انسانهایی که به دگردوستی (Altruism) و بهروزی جامعه اعتقاد جدی دارند و بالاخره اینکه بدون توسعه اخلاق علمی - انسانی صحبت از توسعه انسانی نیز زاید و بیهوده است و بدون توسعه انسانی ابعاد دیگر توسعه نیز راه به جایی نخواهند برد، توجه به هرم و بنیاد توسعه اس و اساس حرکت است.
پاورقی ها:
?) پیشگامان توسعه - جرالدام مایر و دادلی سیرز - به ترجمه علی اصغر هدایتی و علی یاسری - چاپ اول - زمستان???? - نشر سمت - ص???
?) فرهنگ علوم اجتماعی - آلن بیرو - ترجمه باقر ساروخانی چاپ اول - زمستان???? - نشر کیهان - صفحه???
?) همان منبع قبلی - صفحات ???-???
?) توسعه اقتصادی در جهان سوم - جلد اول - مایکل تو دارو - ترجمه غلامعلی فرجادی - چاپ دوم - سال???? - انتشارات صبح امروز صفحات ???-???
?) همان منبع قبلی - صفحات ???-???-???
?) همان منبع قبلی - صفحه???
?) به قول معروف توسعه را بایستی با هم دید و نه جزء به جزء
* جامعه شناس
سیدمسعود مدنی
روزنامه ایران
تحقیق و پژوهش گامی بلند برای رسیدن به توسعه و پیشرفت
اطلاعات، دانش و فناوری در حال تغییر، موجودیت بشر امروزی هستند. علم و فناوری در عصر تحولات شگرف اطلاعاتی و ارتباطاتی به عوامل مهم قدرت در عرصه جهانی تبدیل شده اند. در عصر تحولات، توازن قدرت اقتصادی متکی به عصر تولید اطلاعاتی، کارآمدی یا ناکارآمدی کشورها در گردونه های دیگر توانمندی یا ضعف آنها بستگی تام به نحوه بهره مندی آنها از علم و فناوری دارد. بنابراین مبنای قدرت و حیات در جهان کنونی به چهار عامل ذیل بستگی دارد:
?) میزان برخورداری از علم و دانش
?) فرهنگی کردن علم
?) سرمایه گذاری در تربیت محقق ویژه
?) تولید ایده نو و تبدیل آن به محصول
بنابراین در تحقیق و توسعه و میزان پیشرفت هر کشور، رابطه مستقیم وجود دارد و کشورهایی که در زمینه تحقیق و توسعه بیشترین هزینه را متحمل شده اند آنهایی هستند که صاحب فناوری و صنایع پیشرفته هستند. مطالعات نظری و تجربی نشانگر آن است که عامل حیاتی رشد و توسعه اقتصادی، پیشرفت های علمی و فناوری و کلید این پیشرفت ها نیز، تحقیق و توسعه است.
در اواسط دهه ???? پل رومر ارتباط میان رشد اقتصادی و اقتصاد اندیشه ها را تنظیم نمود.
براساس نظریه رومر، رقابت پذیر بودن ویژگی ذاتی اندیشه هاست. نکته مهمی که رومر بر آن تأکید کرده، این است که اندیشه ها نسبت به کالاهای اقتصادی بسیار متفاوت هستند. اغلب کالاهای ساخت بشر رقابت پذیر هستند. یعنی استفاده از یک کالا مانع از استفاده دیگری از همان کالا می شود. در مقابل اندیشه ها رقابت ناپذیر هستند. وقتی یک اندیشه خلق شد، هرکسی که نسبت به آن اندیشه آگاهی یابد، می تواند از مزیت مربوطه نیز بهره مند گردد بدون آنکه برای استفاده از آن ایده و دانش مبلغی را بپردازد. از سوی دیگر اگر مصرف کنندگان هم حاضر باشند در ازای بهره مندی از این اندیشه هزینه ای را تقبل نمایند هزینه این کالا تقسیم ناپذیر است و نمی توان آن را تجزیه کرد. از ویژگی های مهم دیگر اندیشه ها این است که حداقل در برخی از موارد تفکیک پذیر است. کالاهایی که تفکیک پذیر هستند این امکان برای عرضه کنندگان مهیا است که منافع حاصل از تولید در اختیار آنان قرار گیرد. اما در مورد کالاهای غیر قابل تفکیک وضع به گونه ای دیگر رقم می خورد. این کالاها هرچند هم که دارای آثار جانبی گسترده ای باشند و افراد جامعه از این کالاها استفاده کنند اما تولید کنندگان آنها نمی توانند به منافعی که برای تولید این چنین کالاهایی صرف کرده اند دست یابند. همچنین می توان به این نکته اشاره کرد که میزان تفکیک پذیری یک کالا توسط میزان قدرت مالک آن در اخذ مبالغی از استفاده کنندگان کالا تعیین می شود.
بنابراین ساز و کار بازار برای چنین کالایی که نمی توان قیمت آن را تعیین کرد ناتوان است و برای تولید و عرضه آن چاره ای نیندیشیده است. بازار وقتی کارا عمل می کند که خریدار و فروشنده بر قیمت معین به توافق برسند. به عبارتی دیگر قیمت هایی که از هزینه نهایی حاصل شده است می تواند هماهنگ کننده تصمیمات تولید کنندگان و مصرف کنندگان باشد. در این صورت سیستم بازار برای سه پرسش اساسی اقتصاد یعنی چه، چگونه و برای کی یک راه حل بهینه ارائه می دهد. حالا هنگامی که برای یک کالا هزینه نهایی وجود نداشته باشد و یا نمی توان به سادگی محاسبه کرد آیا آن کالا نباید به مرحله تولید برسد در این گونه موارد دولت برای خلق ایده های نو که اساس پیشرفت و توسعه یک کشور در قرن حاضر محسوب و برای عموم منافعی را ایجاد و در ادبیات اقتصادی با عنوان آثار مثبت خارجی معروفیت می یابد باید پا به میان بگذارد. وظایف دولت که در زمانی به برقراری نظم و امنیت و دفاع از کشور خلاصه می شد به یکباره دچار تغییر و تحول می شود و به تولید کالایی دست می زند که مبنایی برای عرضه محصولات اقتصادی توسط واحدهای بخش خصوصی است. لذا نقش دولت در دوران دانایی محوری به قبل از تولید و هنگامی که یک کالای اقتصادی پا به دوران حیات نگذاشته است بر می گردد. دولت به خلق اندیشه زمینه را برای فعالیت های تحقیق و توسعه که منجر به تکنولوژی و فناوری می شود و بنگاه های بخش خصوصی آنها را مورد بهره برداری قرار می دهند، فراهم می کند. در این حالت بخش خصوصی با استفاده از نوآوری و با تولید محصولات جدید یا ایجاد فرآیند های جدید به منافعی قابل ملاحظه دست می یابد. در اینجا دیگر نمی توان ماهیت کالاهای عمومی را برای محصول فعالیت های تحقیق و توسعه قائل شد زیرا این کالاها از سه ویژگی مهم کالاهای اقتصادی یعنی رقابت پذیری، مالکیت و کیفیت برخوردارند. همانطور که در مطالب فوق اشاره شده برای این که یک کشور به این مرحله از توسعه دست یابد دولت ها باید نقش اساسی و فعلی را داشته باشند. به لحاظ نظریه دولت ها از سه ابزار در اختیار می توانند بهره گیرند:
?) دادن یارانه مستقیم به مؤسسات پژوهشی برای انجام امور تحقیقاتی
?) تأیید حقوق مالکیت نو آوری پس از پدید آوری اثر و محصول به منظور دادن امکان به شرکت های صاحب نوآوری برای بهره برداری از رانت انحصاری موقت ناشی از آن
?) ایجاد انگیزه های مالیاتی از طریق تخفیف.
بررسی حمایت های دولت از بخش پژوهش و فناوری بر پایه برنامه چهارم توسعه را می توان در قالب سه محور اصلی حمایت های مالی، نظام سازی و ساختار سازی و اصلاح سیاست ها، قوانین و مقررات خلاصه کرد. البته این تقسیم بندی حاکی از طیف وسیعی از اقدامات است که از ایجاد زمینه های قانونی و مقرراتی تا بر قراری نظام هایی همچون نظام ملی نو آوری گسترش می یابد. حمایت های مالی نیز متنوع است و در مجموع با هدف کمک به انجام پژوهش در بخش دولتی، حمایت از پژوهش های مأموریت گرا و حمایت از حقوق مالکیت فکری انجام می شود و آنچه بسیار اهمیت دارد اجرای موفق قانون بویژه در ارتباط با حمایت مالی مستقیم از مراکز و شرکت های کوچک متوسط، تأمین و پرداخت هزینه های ثبت امتیاز علمی، صندوق های غیر دولتی پژوهش و فناوری است از همین رو تجربه های جهانی مرتبط با استفاده از ابزارهای یارانه ای و تخفیف مالیاتی می تواند به کارآید. لذا در پایان به نظر می رسد فعالیت های زیر باید از سوی دولت جهت توسعه فعالیت های پژوهشی در ایران صورت گیرد:
? فراهم آوردن انتقال آزادانه پژوهش های بنیادی برای افزایش دسترسی به محصولات علمی.
? سرمایه گذاری و انجام حمایت های مالی از پژوهش های بنیادی دارای مالکیت عمومی و رقابتی.
? حمایت از سرمایه های انسانی به عنوان اصلی ترین نهاد پژوهش.
تحقیق و پژوهش گامی بلند برای رسیدن به توسعه و پیشرفت
اطلاعات، دانش و فناوری در حال تغییر، موجودیت بشر امروزی هستند. علم و فناوری در عصر تحولات شگرف اطلاعاتی و ارتباطاتی به عوامل مهم قدرت در عرصه جهانی تبدیل شده اند. در عصر تحولات، توازن قدرت اقتصادی متکی به عصر تولید اطلاعاتی، کارآمدی یا ناکارآمدی کشورها در گردونه های دیگر توانمندی یا ضعف آنها بستگی تام به نحوه بهره مندی آنها از علم و فناوری دارد. بنابراین مبنای قدرت و حیات در جهان کنونی به چهار عامل ذیل بستگی دارد:
?) میزان برخورداری از علم و دانش
?) فرهنگی کردن علم
?) سرمایه گذاری در تربیت محقق ویژه
?) تولید ایده نو و تبدیل آن به محصول
بنابراین در تحقیق و توسعه و میزان پیشرفت هر کشور، رابطه مستقیم وجود دارد و کشورهایی که در زمینه تحقیق و توسعه بیشترین هزینه را متحمل شده اند آنهایی هستند که صاحب فناوری و صنایع پیشرفته هستند. مطالعات نظری و تجربی نشانگر آن است که عامل حیاتی رشد و توسعه اقتصادی، پیشرفت های علمی و فناوری و کلید این پیشرفت ها نیز، تحقیق و توسعه است.
در اواسط دهه ???? پل رومر ارتباط میان رشد اقتصادی و اقتصاد اندیشه ها را تنظیم نمود.
براساس نظریه رومر، رقابت پذیر بودن ویژگی ذاتی اندیشه هاست. نکته مهمی که رومر بر آن تأکید کرده، این است که اندیشه ها نسبت به کالاهای اقتصادی بسیار متفاوت هستند. اغلب کالاهای ساخت بشر رقابت پذیر هستند. یعنی استفاده از یک کالا مانع از استفاده دیگری از همان کالا می شود. در مقابل اندیشه ها رقابت ناپذیر هستند. وقتی یک اندیشه خلق شد، هرکسی که نسبت به آن اندیشه آگاهی یابد، می تواند از مزیت مربوطه نیز بهره مند گردد بدون آنکه برای استفاده از آن ایده و دانش مبلغی را بپردازد. از سوی دیگر اگر مصرف کنندگان هم حاضر باشند در ازای بهره مندی از این اندیشه هزینه ای را تقبل نمایند هزینه این کالا تقسیم ناپذیر است و نمی توان آن را تجزیه کرد. از ویژگی های مهم دیگر اندیشه ها این است که حداقل در برخی از موارد تفکیک پذیر است. کالاهایی که تفکیک پذیر هستند این امکان برای عرضه کنندگان مهیا است که منافع حاصل از تولید در اختیار آنان قرار گیرد. اما در مورد کالاهای غیر قابل تفکیک وضع به گونه ای دیگر رقم می خورد. این کالاها هرچند هم که دارای آثار جانبی گسترده ای باشند و افراد جامعه از این کالاها استفاده کنند اما تولید کنندگان آنها نمی توانند به منافعی که برای تولید این چنین کالاهایی صرف کرده اند دست یابند. همچنین می توان به این نکته اشاره کرد که میزان تفکیک پذیری یک کالا توسط میزان قدرت مالک آن در اخذ مبالغی از استفاده کنندگان کالا تعیین می شود.
بنابراین ساز و کار بازار برای چنین کالایی که نمی توان قیمت آن را تعیین کرد ناتوان است و برای تولید و عرضه آن چاره ای نیندیشیده است. بازار وقتی کارا عمل می کند که خریدار و فروشنده بر قیمت معین به توافق برسند. به عبارتی دیگر قیمت هایی که از هزینه نهایی حاصل شده است می تواند هماهنگ کننده تصمیمات تولید کنندگان و مصرف کنندگان باشد. در این صورت سیستم بازار برای سه پرسش اساسی اقتصاد یعنی چه، چگونه و برای کی یک راه حل بهینه ارائه می دهد. حالا هنگامی که برای یک کالا هزینه نهایی وجود نداشته باشد و یا نمی توان به سادگی محاسبه کرد آیا آن کالا نباید به مرحله تولید برسد در این گونه موارد دولت برای خلق ایده های نو که اساس پیشرفت و توسعه یک کشور در قرن حاضر محسوب و برای عموم منافعی را ایجاد و در ادبیات اقتصادی با عنوان آثار مثبت خارجی معروفیت می یابد باید پا به میان بگذارد. وظایف دولت که در زمانی به برقراری نظم و امنیت و دفاع از کشور خلاصه می شد به یکباره دچار تغییر و تحول می شود و به تولید کالایی دست می زند که مبنایی برای عرضه محصولات اقتصادی توسط واحدهای بخش خصوصی است. لذا نقش دولت در دوران دانایی محوری به قبل از تولید و هنگامی که یک کالای اقتصادی پا به دوران حیات نگذاشته است بر می گردد. دولت به خلق اندیشه زمینه را برای فعالیت های تحقیق و توسعه که منجر به تکنولوژی و فناوری می شود و بنگاه های بخش خصوصی آنها را مورد بهره برداری قرار می دهند، فراهم می کند. در این حالت بخش خصوصی با استفاده از نوآوری و با تولید محصولات جدید یا ایجاد فرآیند های جدید به منافعی قابل ملاحظه دست می یابد. در اینجا دیگر نمی توان ماهیت کالاهای عمومی را برای محصول فعالیت های تحقیق و توسعه قائل شد زیرا این کالاها از سه ویژگی مهم کالاهای اقتصادی یعنی رقابت پذیری، مالکیت و کیفیت برخوردارند. همانطور که در مطالب فوق اشاره شده برای این که یک کشور به این مرحله از توسعه دست یابد دولت ها باید نقش اساسی و فعلی را داشته باشند. به لحاظ نظریه دولت ها از سه ابزار در اختیار می توانند بهره گیرند:
?) دادن یارانه مستقیم به مؤسسات پژوهشی برای انجام امور تحقیقاتی
?) تأیید حقوق مالکیت نو آوری پس از پدید آوری اثر و محصول به منظور دادن امکان به شرکت های صاحب نوآوری برای بهره برداری از رانت انحصاری موقت ناشی از آن
?) ایجاد انگیزه های مالیاتی از طریق تخفیف.
بررسی حمایت های دولت از بخش پژوهش و فناوری بر پایه برنامه چهارم توسعه را می توان در قالب سه محور اصلی حمایت های مالی، نظام سازی و ساختار سازی و اصلاح سیاست ها، قوانین و مقررات خلاصه کرد. البته این تقسیم بندی حاکی از طیف وسیعی از اقدامات است که از ایجاد زمینه های قانونی و مقرراتی تا بر قراری نظام هایی همچون نظام ملی نو آوری گسترش می یابد. حمایت های مالی نیز متنوع است و در مجموع با هدف کمک به انجام پژوهش در بخش دولتی، حمایت از پژوهش های مأموریت گرا و حمایت از حقوق مالکیت فکری انجام می شود و آنچه بسیار اهمیت دارد اجرای موفق قانون بویژه در ارتباط با حمایت مالی مستقیم از مراکز و شرکت های کوچک متوسط، تأمین و پرداخت هزینه های ثبت امتیاز علمی، صندوق های غیر دولتی پژوهش و فناوری است از همین رو تجربه های جهانی مرتبط با استفاده از ابزارهای یارانه ای و تخفیف مالیاتی می تواند به کارآید. لذا در پایان به نظر می رسد فعالیت های زیر باید از سوی دولت جهت توسعه فعالیت های پژوهشی در ایران صورت گیرد:
? فراهم آوردن انتقال آزادانه پژوهش های بنیادی برای افزایش دسترسی به محصولات علمی.
? سرمایه گذاری و انجام حمایت های مالی از پژوهش های بنیادی دارای مالکیت عمومی و رقابتی.
? حمایت از سرمایه های انسانی به عنوان اصلی ترین نهاد پژوهش.
تحقیق و پژوهش گامی بلند برای رسیدن به توسعه و پیشرفت
اطلاعات، دانش و فناوری در حال تغییر، موجودیت بشر امروزی هستند. علم و فناوری در عصر تحولات شگرف اطلاعاتی و ارتباطاتی به عوامل مهم قدرت در عرصه جهانی تبدیل شده اند. در عصر تحولات، توازن قدرت اقتصادی متکی به عصر تولید اطلاعاتی، کارآمدی یا ناکارآمدی کشورها در گردونه های دیگر توانمندی یا ضعف آنها بستگی تام به نحوه بهره مندی آنها از علم و فناوری دارد. بنابراین مبنای قدرت و حیات در جهان کنونی به چهار عامل ذیل بستگی دارد:
?) میزان برخورداری از علم و دانش
?) فرهنگی کردن علم
?) سرمایه گذاری در تربیت محقق ویژه
?) تولید ایده نو و تبدیل آن به محصول
بنابراین در تحقیق و توسعه و میزان پیشرفت هر کشور، رابطه مستقیم وجود دارد و کشورهایی که در زمینه تحقیق و توسعه بیشترین هزینه را متحمل شده اند آنهایی هستند که صاحب فناوری و صنایع پیشرفته هستند. مطالعات نظری و تجربی نشانگر آن است که عامل حیاتی رشد و توسعه اقتصادی، پیشرفت های علمی و فناوری و کلید این پیشرفت ها نیز، تحقیق و توسعه است.
در اواسط دهه ???? پل رومر ارتباط میان رشد اقتصادی و اقتصاد اندیشه ها را تنظیم نمود.
براساس نظریه رومر، رقابت پذیر بودن ویژگی ذاتی اندیشه هاست. نکته مهمی که رومر بر آن تأکید کرده، این است که اندیشه ها نسبت به کالاهای اقتصادی بسیار متفاوت هستند. اغلب کالاهای ساخت بشر رقابت پذیر هستند. یعنی استفاده از یک کالا مانع از استفاده دیگری از همان کالا می شود. در مقابل اندیشه ها رقابت ناپذیر هستند. وقتی یک اندیشه خلق شد، هرکسی که نسبت به آن اندیشه آگاهی یابد، می تواند از مزیت مربوطه نیز بهره مند گردد بدون آنکه برای استفاده از آن ایده و دانش مبلغی را بپردازد. از سوی دیگر اگر مصرف کنندگان هم حاضر باشند در ازای بهره مندی از این اندیشه هزینه ای را تقبل نمایند هزینه این کالا تقسیم ناپذیر است و نمی توان آن را تجزیه کرد. از ویژگی های مهم دیگر اندیشه ها این است که حداقل در برخی از موارد تفکیک پذیر است. کالاهایی که تفکیک پذیر هستند این امکان برای عرضه کنندگان مهیا است که منافع حاصل از تولید در اختیار آنان قرار گیرد. اما در مورد کالاهای غیر قابل تفکیک وضع به گونه ای دیگر رقم می خورد. این کالاها هرچند هم که دارای آثار جانبی گسترده ای باشند و افراد جامعه از این کالاها استفاده کنند اما تولید کنندگان آنها نمی توانند به منافعی که برای تولید این چنین کالاهایی صرف کرده اند دست یابند. همچنین می توان به این نکته اشاره کرد که میزان تفکیک پذیری یک کالا توسط میزان قدرت مالک آن در اخذ مبالغی از استفاده کنندگان کالا تعیین می شود.
بنابراین ساز و کار بازار برای چنین کالایی که نمی توان قیمت آن را تعیین کرد ناتوان است و برای تولید و عرضه آن چاره ای نیندیشیده است. بازار وقتی کارا عمل می کند که خریدار و فروشنده بر قیمت معین به توافق برسند. به عبارتی دیگر قیمت هایی که از هزینه نهایی حاصل شده است می تواند هماهنگ کننده تصمیمات تولید کنندگان و مصرف کنندگان باشد. در این صورت سیستم بازار برای سه پرسش اساسی اقتصاد یعنی چه، چگونه و برای کی یک راه حل بهینه ارائه می دهد. حالا هنگامی که برای یک کالا هزینه نهایی وجود نداشته باشد و یا نمی توان به سادگی محاسبه کرد آیا آن کالا نباید به مرحله تولید برسد در این گونه موارد دولت برای خلق ایده های نو که اساس پیشرفت و توسعه یک کشور در قرن حاضر محسوب و برای عموم منافعی را ایجاد و در ادبیات اقتصادی با عنوان آثار مثبت خارجی معروفیت می یابد باید پا به میان بگذارد. وظایف دولت که در زمانی به برقراری نظم و امنیت و دفاع از کشور خلاصه می شد به یکباره دچار تغییر و تحول می شود و به تولید کالایی دست می زند که مبنایی برای عرضه محصولات اقتصادی توسط واحدهای بخش خصوصی است. لذا نقش دولت در دوران دانایی محوری به قبل از تولید و هنگامی که یک کالای اقتصادی پا به دوران حیات نگذاشته است بر می گردد. دولت به خلق اندیشه زمینه را برای فعالیت های تحقیق و توسعه که منجر به تکنولوژی و فناوری می شود و بنگاه های بخش خصوصی آنها را مورد بهره برداری قرار می دهند، فراهم می کند. در این حالت بخش خصوصی با استفاده از نوآوری و با تولید محصولات جدید یا ایجاد فرآیند های جدید به منافعی قابل ملاحظه دست می یابد. در اینجا دیگر نمی توان ماهیت کالاهای عمومی را برای محصول فعالیت های تحقیق و توسعه قائل شد زیرا این کالاها از سه ویژگی مهم کالاهای اقتصادی یعنی رقابت پذیری، مالکیت و کیفیت برخوردارند. همانطور که در مطالب فوق اشاره شده برای این که یک کشور به این مرحله از توسعه دست یابد دولت ها باید نقش اساسی و فعلی را داشته باشند. به لحاظ نظریه دولت ها از سه ابزار در اختیار می توانند بهره گیرند:
?) دادن یارانه مستقیم به مؤسسات پژوهشی برای انجام امور تحقیقاتی
?) تأیید حقوق مالکیت نو آوری پس از پدید آوری اثر و محصول به منظور دادن امکان به شرکت های صاحب نوآوری برای بهره برداری از رانت انحصاری موقت ناشی از آن
?) ایجاد انگیزه های مالیاتی از طریق تخفیف.
بررسی حمایت های دولت از بخش پژوهش و فناوری بر پایه برنامه چهارم توسعه را می توان در قالب سه محور اصلی حمایت های مالی، نظام سازی و ساختار سازی و اصلاح سیاست ها، قوانین و مقررات خلاصه کرد. البته این تقسیم بندی حاکی از طیف وسیعی از اقدامات است که از ایجاد زمینه های قانونی و مقرراتی تا بر قراری نظام هایی همچون نظام ملی نو آوری گسترش می یابد. حمایت های مالی نیز متنوع است و در مجموع با هدف کمک به انجام پژوهش در بخش دولتی، حمایت از پژوهش های مأموریت گرا و حمایت از حقوق مالکیت فکری انجام می شود و آنچه بسیار اهمیت دارد اجرای موفق قانون بویژه در ارتباط با حمایت مالی مستقیم از مراکز و شرکت های کوچک متوسط، تأمین و پرداخت هزینه های ثبت امتیاز علمی، صندوق های غیر دولتی پژوهش و فناوری است از همین رو تجربه های جهانی مرتبط با استفاده از ابزارهای یارانه ای و تخفیف مالیاتی می تواند به کارآید. لذا در پایان به نظر می رسد فعالیت های زیر باید از سوی دولت جهت توسعه فعالیت های پژوهشی در ایران صورت گیرد:
? فراهم آوردن انتقال آزادانه پژوهش های بنیادی برای افزایش دسترسی به محصولات علمی.
? سرمایه گذاری و انجام حمایت های مالی از پژوهش های بنیادی دارای مالکیت عمومی و رقابتی.
? حمایت از سرمایه های انسانی به عنوان اصلی ترین نهاد پژوهش.
چگونه مدیریت بی انگیزه می کند
راههای مختلفی وجود دارد که مدیریت ندانسته کارکنان را بی انگیزه می کند و علاقه و شیفتگی آنها را کم میکند؛ اگر کاملاً خراب نکند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( چهارشنبه 87/7/10 :: ساعت 10:23 عصر )
سه هدف کلیدی افراد در کار
برای آنکه علاقه و شیفتگی را که کارکنان در ابتدای شروع کار خود دارند حفظ کنیم، مدیریت باید سه هدفی را که عده زیادی از کارکنان در کار خود در پی آن هستند، بفهمد و سپس آنها را برآورده کند. این اهداف عبارتند از:
_ برابری : در مسائلی مثل دستمزد، مزایا و امنیت شغلی با پرسنل به طور عادلانه و برابر رفتار شود.
_ موفقیت : احساس افتخار کردن از شغل و از کارفرما.
_ همراهی و رفاقت : داشتن روابط خوب و پربار با همکاران.
برای نگهداری یک نیروی کار علاقهمند، مدیریت باید تمام این اهداف را تأمین کند. در شرکتهایی که فقط یکی از این اهداف تامین می شود، کارکنان یک سوم علاقهمندی کارکنانی را دارند که شرکتهایشان تمام این اهداف را برآورده می سازند. این اهداف نمیتوانند جایگزین یکدیگر شوند. شناختن و درک کردن صحیح پرسنل نمی تواند جایگزین دستمزد خوب شود، پول نمی تواند جایگزین حس افتخار و سربلندی از انجام یک کار شود و سربلندی به تنهایی هیچ تضمینی ایجاد نمی کند.
آنچه مدیران به تنهایی می توانند انجام دهند
تأمین این سه هدف، هم به سیاستهای یک سازمان بستگی دارد و هم به عملکرد روزمره مدیران که به صورت فردی انجام میگیرد. اگر یک شرکت مدیریت با استعدادی داشته باشد [سعی کند که خیلی خوب شرکت را مدیریت کند]، یک مدیر بد میتواند این مدیریت خوب را در قسمت زیر نظر خودش خراب کند. و برعکس؛ مدیران باهوش و همدل [با کارکنان] میتوانند با ایجاد علاقه و تعهد در زیرمجموعه خودشان، بر مقدار زیادی بی مدیریتی یک شرکت غلبه کنند. در حالی که مدیران به صورت فردی نمی توانند همه تصمیمات رهبری(مدیران رده بالای سازمان) را کنترل کنند، با این حال می توانند یک نفوذ عمیق بر انگیزش کارکنان داشته باشند.
مهمترین مسئله در انگیزه دادن به پرسنل، ایجاد حس امنیت برای آنهاست، بدین معنی که آنها ترسی نداشته باشند از اینکه اگر عملکرد آنها عالی نباشد، شغل آنها در خطر خواهد بود. کارکنان باید حس کنند که اخراج کردن آنها آخرین راه چاره است و تنها راه برخورد با مشکلات نیست.
اما ایجاد حس امنیت فقط آغاز کار است. اگر هر یک از 8 مرحله زیر درست به کار برده شوند، می توانند نقش کلیدی را در تامین اهداف کارکنان شما برای کسب موفقیت، برابری و همراهی بازی کنند و آنها را قادر سازند تا شور و شوقی را که در زمان استخدام و شروع به کار داشتند، حفظ کنند.
علل عقب ماندگی جامعه ایرانی در دوران مشروطیت
?- عدم ثبات اجتماعی در اثر تغییر حکومت ها و یورش بیگانگان به کشور که بی شک در تاریخ هیچ کشوری این اندازه در معرض هجوم دشمن نبوده این فرود و فرازها مانع تداوم اندیشه غنی ایرانی اسلامی ما شده هر چند عامل انتقال فرهنگ ها شده اما این یورش ها مانع شکل گیری فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شده و در نتیجه حاکمیت حاکمان جاهل، فاسد و بی لیاقت زمینه ثبات سیاسی- اجتماعی فراهم نگشته و کشور و مردم دائماً در ناآرامی و بحران زیسته اند.
?- دیگر علت عقب ماندگی فقدان زمامداران دانا و عالمان و روشنفکران صالح بوده است.
حاکمان خودکامه در عقب نگه داشتن مردم از دانش و فرهنگ پیشرفته کوشیدند و نیز علمای سوء که در اثر انزوای عالمان صالح و مردمی میدان دار معرکه بوده اند و به نام دین مردم را از علوم و فرهنگ و تمدن دموکراسی و مزایای آن محروم ساختند. نکته حائز اهمیت اینکه در همین جوامع که به خواب رفته هرگاه رهبران دینی یا سیاستمدارانی صالح و شایسته در صحنه اجتماعی ظاهر شده اند در فاصله کوتاهی منشاء تحول و بیداری ولو اندک در جامعه شده اند. شاهد مثال همین مشروطیت، نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی. مشروطیت نتیجه ارشادات. رجال بزرگی همچون سیدجمال اسدآبادی، یوسف مستشارالدوله، ملکم خان، آقاخان کرمانی، امین الدوله و عالمان بیدارگری چون شیخ هادی نجم آبادی، آخوند خراسانی، نائینی و محلاتی و دیگر اندیشمندان و روشنفکران بود.در نهضت ملی شدن نفت که همبستگی مردم به رهبری یک روحانی آگاه و یک سیاستمدار ملی وطن خواه آن نهضت مردمی بزرگ را پدید آورد یا در انقلاب اسلامی به رهبری یک روحانی آگاه و دلسوز به دین و میهن آن حرکت عظیم تاریخی رقم خورد. بی شک سهم عمده ای از رشد و ترقی یا انحطاط جامعه به این دو گروه بستگی دارد. حاکمان و عالمان و بزرگترین زیان هایی که به جامعه وارد شده در اثر بی تفاوتی علما و اندیشمندان جامعه بوده است.
?- از جهاد علمی و تلاش در راه کسب دانش و ترقیات روز غافل شدیم. دانش را به دلیل تنگ نظری و تحجر عالم نماها به علوم دینی آن هم فقه، اصول و حدیث منحصر کردیم و از علوم و فنون دیگر که مورد نیاز جامعه و محور ترقیات و اکتشافات و خودکفایی و استقلال بود و قرن ها خاصه سرزمین ما و دانشمندان ما بود که غافل شدیم و نه تنها به آموزش این دانش ها نپرداختیم بلکه آن دانش ها را متروک و حتی بعضی از آن رشته ها را تحریم کردیم تا آنجا که تعلیم آنها را کفر پنداشتیم. در همین قرن بیستم که جهان به شگفتی های دانش و اکتشافات متحیرالعقول دست یازید در کشور ما مردم فرزندان خود را به مدارس جدید به این دلیل پوچ و واهی که تحصیل این علوم محصلین را لامذهب می کند و بدآموزی دارد نمی فرستادند. در سال های نه چندان دور از مشروطیت بعضی آخوندها با گمرک، کنترل مرزهای کشور، آمارگیری و وضع قانون مالیات مخالف بودند.
?- از دیگر علل عقب ماندگی جامعه، در قرن گذشته و آغاز جنبش مشروطه عدم ورود علما و اندیشمندان ما در مسائل اجتماعی و سیاسی بود. نتیجه سوء این بی توجهی هنوز پس از سال ها مشاهده می شود که تا امروز برای بسیاری از مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پاسخ شفاف و عملی نداریم. در کتب فقهی در رساله ها تنها به احکام عبادی و فردی بسنده شده و به مسائل اجتماعی توجه نشده است آن همه اهتمام اسلام به تفکر، تعقل، تدبر، تامل و دانش اندوزی و کسب علم را فراموش کردیم. چنین جامعه ای چگونه می تواند خیر و صلاح خویش را بشناسد جامعه ناآگاه کجا قادر است مسائل سیاسی و اجتماعی خود را تشخیص داده و راه را بر رشد و پیشرفت جامعه باز کند. بالمآل چنین جامعه ای آلت دست قدرتمندان و استبداد و استثمار می شود. مردم در یک جامعه در حکم شاگردان یک مدرسه هستند و همان طور که استاد با پرورش فکری شاگردان یک مدرسه و تمرین درسی آنان را طوری آماده می کند که خود بتوانند به حل مسائل علمی بپردازند، افراد جامعه هم باید با آموزش مبانی دموکراسی درس اداره جامعه را بیاموزند و در عمل تجربه کنند تا به مرحله کمال برسند. برای اصلاح یک جامعه و رشد آن وجود حاکمان فرزانه و حکیم و شایسته شرط لازم است و کافی نیست زیرا این حاکمان همچون معلمی هستند که مسئله را برای شاگردان حل می کنند و تنها راه را بر حل مشکلات می گشایند اما وقتی استاد خود مسئله را حل می کند و شاگردان را در این کار دخالتی نیست چنین شاگردانی هیچ گاه خود راساً قادر به حل مسائل نیستند مسئله ای را که شاگرد خود فکر کند ولو اشتباه حل کند بهتر از این است که معلم آن را بدون دخالت شاگرد صحیح حل کند. دموکراسی حالتی چنین دارد باید مردم خودشان در حل مسائل اجتماعی خود دست اندرکار و دخیل باشند و با روش آزمون و خطا و در طول زمان راه زندگی در یک جامعه را بیاموزند و به تدریج جامعه خویش را مدنی کنند. به عبارت دیگر دموکراسی یعنی اعمال نظر و عمل اکثریت و اگر این کار با خطا نیز توام باشد بهتر از اعمال حاکمیت توسط حاکمین صالح است.
?- یکی دیگر از علل انحطاط جامعه گذشته ما وجود اختناق و نبودن آزادی بوده و این عامل برای جامعه زیانی مضاعف دارد زیرا علاوه بر اینکه باعث عقب ماندگی و هرز رفتن استعدادهای افراد و بروز بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی می شود عقده حقارت، انتقامجویی و کینه توزی را در درون و روان افراد پرورش می دهد آن گونه که به تدریج و به مرور زمان افراد جامعه اعتماد به نفس خود را از دست داده و احساس می کنند باید کسان دیگری برای آنها تصمیم بگیرند. این روحیه و حالت باعث می شود وقتی موانع رشد برطرف می شود و زمینه بروز استعدادها فراهم می شود مردم آمادگی اداره خود را از دست می دهند مانند بردگان که پس از آزادی خود را قادر به اداره امور خویش نمی دانند. جامعه ای که در آن آزادی وجود نداشته باشد آنگاه که از قید استبداد و استثمار آزاد می شود خود توان اداره خویش را ندارد زیرا علم اداره اجتماع را نیاموخته است و این ضرر مضاعفی است که به آن اشاره شد و اگر فقدان آزادی را بزرگترین آفت اجتماعی جوامع بشری بخوانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. آنچه در این نوشتار آمد بحث پیرامون علل عقب ماندگی جامعه ما در برهه و زمان مشروطیت بود. در گفتار بعد علت ناکامی آرمان های مشروطه بیان می شود.
دیدگاه مقام معظم رهبری درباره الگوی توسعه و پیشرفت
آیتالله خامنهای با اشاره به پیشرفتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و علمی بهت آور ملت ایران در 27 سال گذشته و قرار گرفتن ایران از لحاظ رشد علمی در درجات اول دنیا تأکید کردند: البته این به معنای نادیده گرفتن عقبماندگیهای تاریخی نیست ولی سرعت حرکت علمی در ایران شتاب زیادی گرفته به گونهای که امروز پیچیدهترین فنآوریها به دست توانای دانشمند جوان ایرانی طراحی و ساخته می شود.
مقام معظم رهبری در بیان علت طرح لزوم بازشناسی الگوی پیشرفت کشور خاطرنشان کردند: هدف از تعریف شفاف و ضابطهمند از مدل پیشرفت، ایجاد یک باور همگانی در میان نخبگان و عامه مردم درخصوص ضرورت تعیین الگوی صحیح توسعه است.
ایشان در همین زمینه افزودند: غربیها در تبلیغات خود، اینگونه القاء کرده اند که توسعه و پیشرفت مساوی با غربی شدن است و متأسفانه برخی از کارگزاران و نخبگان کشور نیز مدل پیشرفت را صرفاً یک مدل غربی می دانند که این مسئلهای غلط و خطرناک است.
ایشان شکستن این طلسم را یک وظیفه مهم برشمردند و تصریح کردند: به طور قاطع میگویم الگوی غرب برای توسعه یک الگوی ناموفق است زیرا با وجود دستیابی کشورهای غربی به ثروت و قدرت، ارزشهای انسانی و معنویت در این جوامع از بین رفتهاند.
آیت الله خامنهای با تأکید بر اینکه تنظیم الگوی پیشرفت کشور براساس الگوی اسلامی – ایرانی یک مسئله حیاتی است خاطرنشان کردند: اگر این الگوی اسلامی – ایرانی در مرحله عمل به اجرا گذاشته شود، قطعاً به الگوی مورد استفاده کشورهای دیگر تبدیل خواهد شد همانگونه که بسیاری از کارها و موفقیت های ملت و کشور ایران برای دیگر کشورها و ملتها الگو شده است.
مقام معظم رهبری دلیل به نتیجه نرسیدن مدل توسعه غربی در نظام اسلامی را ماهیت متفاوت مبانی دیدگاه اسلام و غرب نسبت به پیشرفت و جایگاه انسان در این پیشرفت دانستند و افزودند: در دیدگاه غرب، پیشرفت مادی و محور آن سود مادی است بنابراین در چنین دیدگاهی اخلاق و معنویت می تواند قربانی پیشرفت شود.
ایشان با تأکید بر اینکه در دیدگاه اسلام پیشرفت مادی هدف نیست بلکه وسیلهای برای رشد و تعالی انسان است، خاطرنشان کردند: در جهان بینی اسلام، ثروت، قدرت و علم، وسیله رشد انسان و زمینه ساز برقراری عدالت، حکومت حق، روابط انسانی در جامعه و دنیای آباد هستند.
آیتالله خامنهای، با اشاره به اختیار انسان برای پیمودن مسیر خودپرستی تا خداپرستی به منظور رسیدن به رستگاری در دیدگاه اسلام و مذموم بودن دلبستگی به دنیا در این مسیر تأکید کردند: در عین حال اسلام از زوایه اجتماعی، وظیفه انسان را مدیریت دنیا و استفاده از استعدادهای فراوان طبیعی برای آبادانی دنیا می داند.
مقام معظم رهبری الگوی پیشرفت مبتنی بر معنویت، را مدل مطلوب توسعه دانستند و خاطرنشان کردند: افرادی که در مراکز برنامه ریزی و علمی کشور درخصوص مسائل اصلی همچون مسائل اقتصادی و سیاسی متمرکز هستند باید از الگوها و دستورالعمل های غربی پرهیز کنند.
ایشان، استقلال ملت ایران را مثال زدنی خواندند و تأکید کردند: باید با پرهیز از انفعال دربرابر حرکت قدرتمندان عالم، این استقلال در همه عرصهها نشان داده شود.
آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه ملت ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه در دوران دفاع مقدس همواره در مقابل فشار تبلیغات دشمن مقاومت کرده است، خاطرنشان کردند: در چنین شرایطی، دشمن سخن از تحریم میگوید در حالیکه تحریم مسئله جدیدی نیست؛ زیرا ملت ایران همواره در تحریم قرار داشته و در عین حال پیشرفتهای علمی خود را در شرایط تحریم به دست آورده است.
مقام معظم رهبری تأکید کردند: تقویت اعتماد به نفس ملی و همت، مجاهدت و اتحاد در کشور زمینه ساز رسیدن به اهداف والاست.
ایشان همچنین دانشجویان را به نقد منصفانه و نقدپذیری متواضعانه و تحمل و مدارای سیاسی در محیط های دانشگاهی، لزوم حفظ اصول و روحیه آرمانگرایی در میان دانشجویان و پرهیز از محافظه کاری، و توجه بیش از پیش به تحقیق، پژوهش و تعمیق علمی و خودسازی اعتقادی و عملی و جدی گرفتن ورزش توصیه کردند.
سخنان مقام معظم رهبری در مورد راز و رمز پیشرفت همه جانبه ایران
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه چنین حرکتی، در مبانی فکری و روشهای دنیای غرب خدشه وارد می کند و هماورد طلبی بزرگی با استکبار جهانی است افزودند: به همین علت قدرتهای جهانی تلاش می کنند با کارشکنی سیاسی و اقتصادی مانع حرکت ملت ایران شوند اما عزم و اراده ملت راسخ است و به راه خود ادامه خواهد داد.
رهبر انقلاب اسلامی نقش عنصر جوان را در حرکت ملت به سوی پیشرفت و سعادت مادی و معنوی، تعیین کننده خواندند و تأکید کردند: همه سعی و تلاش دشمنان این است که با گرفتن ایمان و اعتماد به نفس جوانان، این نیروی مؤمن، با نشاط، با شوق، مبتکر و پرتحرک را به عنصری غیرزنده و بی تأثیر تبدیل کنند اما با همه این تلاشها و برخی ریزش ها، رویش های فراوانی در سالهای اخیر به وجود آمده و جامعه جوان کشور جامعه ای خوب، فعال، مؤمن و زنده است.
ایشان مسئولیت اعضای انجمنهای اسلامی دانش آموزی را مضاعف برشمردند و خاطرنشان کردند: اعضای انجمن های اسلامی دانش آموزی علاوه بر مسئولیتی که به عنوان جوان در مسیر پیشرفت کشور به عهده دارند، باید با گفتار و عمل خود راهنمای جوانانی باشند که ممکن است به راه اشتباه رفته و یا در مسیر حرکت متوقف شده باشند، بنابراین باید برای ادای این مسئولیت، خود را از لحاظ اعتقادی و اخلاقی قوی کنند.
حضرت آیتالله خامنهای، تحصیل، تهذیب نفس و ورزش را سه عامل اصلی موفقیت و پیشرفت جوانان برشمردند و افزودند: ارتباط با خدا، نمازِ با توجه، تعمیق بینش و اعتقادات دینی، عادت بر رفتار و خُلق نیک، احترام به پدر و مادر و اطاعت از آنان، وظیفه شناسی، تلاش علمی، تقویت نیروی خرد و فکر، حضور در کارهای جمعی برای خدمت به مردم همچون بسیج سازندگی، و ورزش و تمرین جسمی، در دوران جوانی که یکی از طلایی ترین دورانهای زندگی انسان است، علاوه بر شکل دهی هویت صحیح انسانی، ذخیره ای برای همه دوران زندگی و توشه ای ابدی برای دوران پس از مرگ و حیات واقعی خواهد بود.
موانع توسعه فرهنگی در ایران
مفهوم توسعه فرهنگی عبارتست از دگرگونی که از طریق تراکم برگشتناپذیر عناصر فرهنگی در یک جامعه معین صورت میپذیرد و بر اثر آن، جامعه کنترل همواره موثرتر را بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال میکند.
توسعه عبارتست از فرایند بسیار پیچیدهای که طی آن جامعه از یک دوران تاریخی به دوران جدیدی منتقل میشود این فرایند در هر مرحله از جریان انتقالی خویش ابعاد مختلف زندگی را متحول میسازد. این مجموعه ارتباطات متقابل و چند سویه در نهایت جامعهای نو به وجود میآورد که در آن تمامیابعاد زندگی بشری و به صورت بنیادین نسبت به وضعیت گذشته خویش متحول میشود.
فرهنگ مجموعه افکار و اعمال، بایدها و نبایدها، هنجارها، ارزشها و نظام اعتقادات یک جامعه مشتمل بر سنتها، آداب و رسوم، مذاهب، ایدئولوژی، تشریفات مذهبی و زبان است که در جامعه انسانی مشترک هستند. مفهوم توسعه فرهنگی عبارتست از دگرگونی که از طریق تراکم برگشتناپذیر عناصر فرهنگی در یک جامعه معین صورت میپذیرد و بر اثر آن، جامعه کنترل همواره موثرتر را بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال میکند.
در این تراکم برگشتناپذیر، معارف فنون، دانش و تکنیک به عناصری که از پیش وجود داشته و از آن مشتق گشته است، افزوده میشود.
هنگامیکه یک یا برخی از عنصرهای فرهنگی جامعه دگرگون میشود، به ناگزیر تناسبی که بین آن عنصر و عنصرهای دیگر برقرار است، از میان میرود. در نتیجه تاخر فرهنگی پدید میآید. تاخر فرهنگی بر عقب ماندن یک عنصر فرهنگی از عنصر فرهنگی دیگر اطلاق میشود. کشورهای توسعه نیافته در موقعیتی پا به عرصه اقتصاد، فرهنگ و سیاست در نظام بینالملل گذاشتند که غرب چندین قرن قبل به این نظام شکل داده بود. در دوره استعمار و استثمار، پول پرستی و مصرفگرایی و علاقه به رفاه در کشورهای توسعه نیافته رسوخ کرد. غرب در دوره استعمار روح سرمایهداری را به این کشورها منتقل کرد اما ناسیونالیسم، فرهنگ و ساختار لازم برای فعالیت متعادل اقتصادی و توسعه صنعتی را عرضه ننمود. بسیاری از تحلیلگران علل مهم گستردگی و کیفیت رشد و توسعه این کشورها را در بافت فرهنگی آنان جستوجو کرده و معتقدند که اصول فرهنگی این کشورها نیازهای لازم فرهنگی توسعه اقتصادی را میسر نساخته است. هم اکنون جوامع خاور دور با سرعت شگفتانگیزی به بهرهبرداری از منابع اقتصادی خود میپردازند. نتیجه آن که کشورهای توسعه نیافته از قبیل ایران با بافتهای متنوع داخلی روبرو هستند. در برنامهریزیهای توسعه در این قبیل کشورها باید مبتنی بر شناخت عمیق از سیر تحولات بینالمللی و روندهای بنیادی در گذشته و آینده باشد که در آن جایگاه حقیقی کشورهای توسعه نیافته و کشور مورد نظر با دقت بررسی میشود.
رویارویی نمونهبرداری، گزینش یا تقلید از غرب همه بیانگر نوعی جریان پیچیده فرهنگ است. واقعیت این است که در مقطع زمانی خاصی، تحول و دگرگونی فرهنگی اجتنابناپذیر به نظر میرسید. شرایط و موقعیت خاص جغرافیایی و سیاسی هر کشور بر شدت و ضعف این جریان اثر مینهاد و دولتمردان را وامیداشت تا بسته به وضع ویژه واحد سیاسی خود به تصمیمگیری دست زنند.
از آنجا که تعارضهای پیشین بر سر استقرار ارزشهای نو به جای ارزشهای سنتی و حاکم شکل گرفته است. فرهنگهای آسیایی برای غلبه بر مشکلات ناشی از رویارویی با غرب ناچار به تحول پیچیده و دشوار درونی تن دادند و برای ورود به عرصه دولت، ملتها و ایجاد نوعی ساختار همه جانبه ملی، بخشهای مختلف کشور را به هم نزدیک ساختند. برای نیل به چنین سرانجامیکه در نهایت توسعهیافتگی را به ارمغان خواهد آورد، باید میان سه قشر صاحبان ثروت، صاحبان قدرت و صاحبان فکر نوعی تفاهم به وجود آید و نخبگان ثروت، قدرت و اندیشه همزیستی مسالمتآمیز دست یابند.
ماکس وبرو تالکوت پارسونز از جملهاندیشهورزانی بودند که با مفهومسازی و نگرش ساختاری در استحکام بخشیدن به آفات و زمینههای متشکل اجتماعی، نقش به سزایی ایفا کردند. البته تشکل اجتماعی به معنای ساختارگرایانه و روشن بودن جهتگیری کل نظام عموما در کشورهای توسعه نیافته وجود ندارد.
تمدن و فرهنگ ایران از استواری سه لایه تمدنی بر روی هم تشکیل شده است: تمدن و فرهنگ ایران باستان، تمدن و فرهنگ اسلامیکه دعاوی آن بر حسب مقتضیات زمانه گهگاه شدت و ضعف یافته است و تمدن و فرهنگ غربی که حدود دو قرن است در حوزههای مختلف جامعه ایران آثار شگرف به جای گذاشته تا حدی که واکنش تدافعی میراث تمدن و فرهنگ اسلامیرا برانگیخته است.پارسونز جامعه را به گونهای انتزاعی به تفسیر میکشد و نظام کنش را متشکل از چهار جز میداند که هر جز خود دارای یک نظام است. نظام فرهنگی، نظام اجتماعی، نظام روانی و نظام زیست شناختی. نظام فرهنگی بالاترین اهمیت را دارد چرا که تضمینکننده اتفاق آرای هنجاری است که یک نظام ارزشی مشترک به شمار میرود. همه قسمتهای نظام اجتماعی در درون یک کل عمل میکنند و این دربرگیرنده نظام واگذاری پاداش و امکانات است که شامل قدرت هم میشود; یعنی نظام قشربندی. کارکردگرایان پیش از پارسونز تماما بر کارکردهای یک ساختار یا نهاد اجتماعی برای ساختارها و نهادهای دیگر تاکید میورزیدند اما کارکردگرایان جدید مثل مرتون معتقدند که تحلیلگران پیشین انگیزههای ذهنی افراد را با کارکردهای ساختارها یا نهادها اشتباه گرفته بودند. نهایتا رهیافت کارکردگرایی نوعی نظریه قشربندی اجتماعی است. چرا که قضیه کارکردی عمده این است که جامعه چگونه انسانها را در چارچوب نظام قشربندی به سمتهای شایستهشان سوق میدهند و آنها را بر این سمتها مینشاند. پدیده نابرابری اجتماعی و تمایزات فرهنگی از این دیدگاه امری طبیعی، همگانی و دارای کارکرد است.