موانع توسعه فرهنگی در کشور
توسعه، فرایندی همه جانبه و مرتبط با ارزشهای هر جامعه و فراخوان مشارکت همه افراد و گروههایی است که هم بنیانگذار آن بوده و هم از آن منتفع می شوند.
ماههای متمادی است به بحث در مورد فرهنگ عمومی و چالشها و ره آوردهای آن پرداخته ایم و با نخبگان و اندیشمندان در علوم جامعه شناختی و علوم انسانی و روان شناختی، تعاملهای فراوانی داشته ایم تا جایگاه و تأثیر حیاتی فرهنگ عمومی در فرایند پیشرفت و قانون مندی را بشناسیم و به یافته هایی دست یابیم.
داشته های فرهنگی، باورها و ارزشهای درونی جامعه درهم تنیده ایرانی کم نیستند، چنانکه ناداشته های مغفول مانده فراوانی نیز داریم. نیاز به بازنگری، هم اندیشی، نگاهی نو و به دور از یکسویه نگری و مقاومت منفی در برابر تازه های امروز، از بایسته های تغییرات محتوم فرهنگ عمومی است، که فرهنگ جدید را باید به زایشی دوباره رهنمون کند، فرهنگی که در آن نگاه بومی و خاص ایرانی لحاظ شود و نوآوریها و فناوریهای این جهانی را به خدمت باورها و سنتهای کشور درآورد، نه اینکه سنتها و باورهایمان در خدمت فناوری قرار گیرد، که تحقق این حالت ما را از آن سوی بام فرو خواهد افکند.
در جمع بندی دیدگاههای استادان و بزرگان و با استفاده از یافته های دکتر فرامرز رفیع پور، فشرده ای از کنکاشهای ماهها تلاش در حیطه شناخت فرهنگ عمومی را در معرض نقد و بررسی شما عزیزان قرار می دهیم.
نقش نماز جمعه در نوآوری و شکوفایی
ـ نوآوری و شکوفایی در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، فناوری و هر یک از زیربخشهای این عرصهها چه مفهومی دارد؟
ـ نوآوری و شکوفایی در چه محیطی و در چه فضایی قابل بروز و ظهور است؟
ـ مشوقها و محرکهای توسعه نوآوری و شکوفایی چیست؟
ـ موانع و عوامل محدودکننده یا بازدارنده در این حوزه کدامند؟
ـ کیفیت اعتماد وارتباط مردم با نظام چه تاثیری در نوآوری و شکوفایی دارد؟
ـ نقش دولت، مجلس و قوه قضائیه در این زمینه چیست؟
ـ نقش دستگاههای فرهنگی و آموزشی بویژه رسانه ملی و نهاد آموزش و پرورش در توسعه و تحقق اهداف نوآوری چیست؟
ـ امید به آینده در بین جوانان یا بیانگیزگی و بیتفاوتی آنان چه تاثیری بر موضوع خواهد گذاشت؟
ـ نمادها و شاخصههای نوآوری و شکوفایی که قابل اندازهگیری باشند کدامند؟
ـ نقش نهاد نماز جمعه چیست؟
و چندین سوال مشابه که هر یک قابل تبدیل به سوالات دقیقتر و جزئیتر نیز میباشند. در این ارتباط میتوان طرح نمود که شایسته است مسئولان امر به صورت ویژه به آن بپردازند.
تعریف:
?نوآوری? یا ?خلاقیت? عبارت است از به کار گیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. فرایند ایجاد فکرهای جدید و تبدیل آن فکرها به عمل و کاربردهای سودمند را نوآوری میگویند. خلاقیت و نوآوری چنان به هم درآمیختهاند که ارائه تعریف مستقلی از هر کدام دشوار است. خلاقیت، پیدایی وتولید یک اندیشه و فکر نو است در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است.
برای دستیابی به اثربخشی بهتر این عنوان مبارک باید تمهیدات و مقدماتی مدنظر عموم بویژه مسئولان و مدیران در عرصههای گوناگون بخصوص در عرصه علم و فرهنگ باشد تا موضوع لوث نشود و به امری تشریفاتی و صرفا تبلیغی یا شکلی، محدود نشود. لذا لازم است ابتدا پیش نیازها و عوامل موثر و موانع آن با دقت بررسی شود.
? پیشنیازها:
نوآوری پیش نیازهایی دارد که اهم آنها عبارتند از:
محیط امید و امیدواری و انگیزه شاد و بانشاط
محیط تلاش و کوشش و در فضای رقابتی و سالم
فضای مشارکت و همکاری و تفاهم و همبستگی
تبیین، طراحی و تدوین اهداف، ابعاد و راهکارهای رسیدن به موضوع و تعیین شاخصهایی برای سنجش و ارزیابی روند و چگونگی پیشرفت امر و مهمتر از همه زمینهسازی ذهنی و فرهنگی موضوع در اقشار مختلف و مخاطبین متنوع پیام در جامعه است.
نوآوری قبل از هر چیز نیازمند تغییر نگرشها و باورها و رفتارهاست. نیازمند مدیران خلاق و نوآور است. نیازمند ایجاد فضای امید است. محیط نقد وانتقاد و پیشنهاد را میطلبد. نیازمند به سعه صدر و گذشت و میدان دادن به نیروهای مبتکر و نوآور است.
نیازمند مدیرانی است با حسنظن و مثبتنگری و برخوردار از دیدی باز و بلند به مسائل پیرامون.
نوآوری باید مبتنی بر اندیشه، علم و دانش باشد، هر کار جدیدی یا هر به همریختگی و برهمزدنی را نباید نوآوری بدانیم.
نوآوری آن است که حتما به شکوفایی و رشد منجر شود.
نوآوری نیازمند درک درستی از شرایط و موقعیت خود در عرصه جهانی و برداشت صحیحی از کاستیها و عقبماندگیها و دلایل آنهاست.
در نهایت، نوآوری نیازمند ایمان، اراده و توکل است. اگر عزم نباشد اگر خواست و باور نباشد، نوآوری رخ نخواهد داد و یا به امری صوری، تبلیغی و شکلی مثل پارهای از اقدامها و رویدادهای مشابه تبدیل خواهد شد.
پدیدآورنده: سیّدمحمّد دلّال موسوی،
در اخبار شاهان پیشینه هست
که چون تُکله(1)
بر تخت زنگی نشست
به دورانش از کس نیازرد کس
سَبَق بُرد(2)
اگر خود همین بود و بس
چنین گفت یک ره(3)
به صاحبدلی
که عمرم به سر رفت، بیحاصلی
بخواهم به کُنج عبادت نشست
که دریابم این پنج روزی که هست
چو میبگذرد مُلک و جاه و سریر
نبُرد از جهانْ دولت، الّا فقیر
چو بشنید دانای روشن نَفَس
به تندی برآشفت کای تُکله، بس!
عبادت(4)
بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجّاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه، درویش باش
به صدق و ارادت، میان بستهدار(5)
ز طامات(6)
و دعوی، زبان بستهدار
قدم(7)
باید اندر طریقت، نه دَم
که اصلی ندارد دَمِ بیقدم(8)
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند.(9)
خداوند در قرآن کریم، هدف از خلقت انسان را عبادت خود ذکر کرده است، آنجا که میفرماید:
و جِنّ و اِنس را نیافریدم، جز برای آنکه مرا بپرستند.(10)
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید
اگر اجباری به تغییر نیست چرا تغییر کنیم
منظور من این نیست که به خاطر اصل تغییر و تحول در زندگی خود تغییر ایجاد کنید. بلکه نظر من این است که افراد باید با پیشرفت تکنولوژی خودشان را وفق داده از نوآوری ها بهره بیشتری در کارهای خود ببرند. ما باید تغییر کنیم تا بتوانیم در زندگی به جلو پیش برویم. تا آنجایی که می توانید از افرادی که به سکون تمایل دارند و از تغییر و تحول خوششان نمی آید پرهیز کنید. اگر متوجه تغییری می شوید که می تواند در زندگی شما پیشرفت ایجاد کنید حتماً آن را امتحان کنید.
بزرگان و دغدغه خدمت به خلق
انسانهای بزرگ همواره در اندیشه دیگرانند و دل در گرو خدمت به مردم مینهند.سعدی شیرازی، از جمله این بزرگان است که هم خویش را به این صفت آراست و هم دیگران را به این خیر بزرگ فراخوانده است.
وی که سالها جهت کسب حکمت و تجربه، تلخی سفر را تحمل کرد و به تعبیر خودش، «تا دورترین نقاط جهان نیز به پیش رفت»، نخستین مسئلهای که پس از آن سفر پرمایه، ذهنش را به خود مشغول ساخت، خدمت به مردم بوده است تا بر ایشان تحفههایی از علم و معنویت به ارمغان آرد و کام آنان را با سخنانی شیرینتر از قند حلاوت بخشد، چنان که خود، این گونه سروده است:
دریغ آمدم ز آن همه بوستان تهیدست رفتن سوی دوستان
به دل گفتم از مصر، قند آورم برِ دوستان ارمغانی برم
مرا گر تهی بود از آن قند، دست سخنهای شیرینتر از قند هست
نه قندی که مردم به صورت خورند که ارباب معنی به کاغذ برند
اهتمام و عنایت سعدی به مردم، تا آنجاست که حاضر میشود، «چون عود، در آتش اندیشه بسوزد»، تا در نتیجه، عطر دلاویز خدمت را در میان آدمیان بپراکند و روحشان را بدین وسیله بنوازد:
سعیم این است که در آتش اندیشه چو عود خویشتنِ سوختهام تا به جهان بو برود
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید
ارزشهای اصلی - زیرساختار نوآوری:
اصولی اساسی وجود دارند که زیرساخت هر سازمان را تعریف می کنند. به عنوان نمونه اعتماد، احترام، یادگیری، تعهد، جامع نگری و همکاری. این موارد ساختـاری را برای تصمیـم گیری در کلیه ی سطـوح فراهم مــــی سازد.