هیجان ، نمک جوانی است
جوانها، تقریباً در تمامی خانوادهها ، فرهنگها ، شهرها و کشورها، صفات نسبتاً مشابهی دارند ، از جمله این که تمایل زیادی برای مشارکت در کارهای روزمرّه خانه (مثل گرفتن نان از نانوایی سرِ کوچه) از خود ، نشان نمیدهند و در عین حال، برای تماشای مستقیم و بیواسطه بازی تیم فوتبال مورد علاقهشان ، حاضرند صدها کیلومتر را در سرما و گرما سفر کنند، با آن که میدانند آن بازی، مستقیماً از تلویزیون هم پخش میشود و میدانند که احتمال شکست تیمشان هم وجود دارد.
چرا این طور است؟ چه چیزی به جوانها این انگیزه را میدهد که راههای طولانی را بر خود، هموار کنند؟
تجربیات و مشاهدات ما نشان میدهند که جوانها، به دلیل آن که در اوج تواناییهای جسمی و در دوره شکوفایی استعدادهای عاطفی خود به سر میبَرند، هیجانخواهتر از دیگر گروههای سنّی جامعهاند و انرژی بیشتری را در راه رسیدن به یک تجربه هیجانیِ جدید ، صرف میکنند.
هیجان چیست؟
هیجان ، مجموعهای از واکنشهای جسمی ـ روانی است که انسان یا حیوان، غالباً در برابر پدیدهها و رویدادها یا محرّک بیرونی، از خود ، نشان میدهند. هیجانها و انگیزهها، بر روی هم، احساس ما را تشکیل میدهند و با هم، رابطه تنگاتنگ دارند ، از جمله این که هیجانها و انگیزههای اساسی، رفتارهای ما را فعّال میسازند و هدایت میکنند. به عنوان نمونه، میل جنسی که از انگیزههای نیرومند موجود در آدمی است، منبع بالقوّهای برای هیجان «شادی» نیز هست.
همانطور که گفتیم جوانان هیجان خواه تر از دیگر افراد هستند و این جنبه ی مثبتی برای آنان است به شرط آنکه بتوانند نسبت به هیجانات خود شناخت و کنترل داشته باشند و آن را در جهت مثبت هدایت کنند.
عوامل هیجان
در مجموع، سه عامل برای هیجان، شناسایی شده است:
1. برانگیختگی فیزیولوژیک (جسمی ـ طبیعی): برخی هیجانهای روزانه ما، ممکن است نتیجه تغییراتی در وضعیت سلامت جسمی ما باشند. به عنوان مثال، بالا رفتن فشار خون و یا ضربان قلب، میتواند بر خلاف معمول، هیجان خشم را در ما بر انگیزد ، در حالی که به صورت طبیعی و معمول، همیشه پس از قرار گرفتن در موقعیت خشم و ظهور خشم است که ضربان قلب و فشار خون و میزان قند خون، بالا میرود.
2. افکار و ارزیابیهای ذهنی: مجموعه دانش و آگاهیهای فرد، بر نوع و سطح هیجان او، تأثیر میگذارند. مثلاً آگاهی ما از این که لاستیکهای ماشین ما نو و یخ شکن هستند و خود ماشین هم پر قدرت و سالم و مجهّز است و مطّلع بودن ما از این که چهطور میتوان در سرمای سخت هم ساعتها از خودْ مراقبت کرد، به ما اجازه میدهد که از زیبایی راههای برف گرفته کوهستانی لذّت ببریم و لحظاتی شاد را در دل طبیعت، سپری کنیم، در حالی که بدون این آگاهیها، ترس بر ما چیره میشد و بدون نیمی از آنها، دست کم نگران میشدیم (که سطح پایینی از همان «ترس» است).
در مجموع، روانشناسان معتقدند که نحوه ارزیابی ذهنی ما از یک موقعیّت است که شدّت تجربه هیجانی و برانگیختگی عاطفی ما را تعیین میکند.3. یادگیری: اگر به ما آموخته باشند که «خرسهای قهوهای، بسیار خطرناکاند»، واکنش عاطفی (هیجانیِ) ما در لحظه رؤیت یک خرس قهوهای، یقیناً «ترس» خواهد بود ؛ امّا اگر آموخته باشیم که: «خرسهای قهوهای، به شدّت از انسان میترسند و معمولاً تهدیدی برای انسانها محسوب نمیشوند»، حدّاکثر کاری که میکنیم، این است که به داخل ماشین خود میرویم و از پشت شیشهها، کنجکاوانه به حرکات خرس، مینگریم و از این که توانستهایم از فاصلهای چنین نزدیک، خرسی را ببینیم، خوشحال خواهیم بود.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 89/2/13 :: ساعت 8:45 صبح )