چگونه کتاب فلسفه را بخوانیم
توصیه هاى زیر اصولاً براى دانشجویانى است که تازه فلسفه را شروع کرده اند، با این حال امیدواریم این مطالب براى کسانى که سابقه مطالعه فلسفى دارند نیز مفید باشد.
دیدگاه شما براى مطالعه کتاب یا مقاله مى بایست دیدگاهى انتقادى و سؤالى باشد : هدف شما این نیست که مطلب مورد نظر را با حداکثر سرعت ممکنه بخوانید و تصور کنید که « بالاخره آن را خواندم»؛ بلکه هدف آن است که فهمى از آن حاصل کنید.چنین هدفى، مطالعه اى آرام، به همراه توقف هاى مکرر را مى طلبد براى آنکه ببینید آیا مى توانید مبحث را به صورت خلاصه با کلمات خود تکرار کنید یا نه! و هم براى اینکه به نکاتى توجه کنیدکه فهم آنها دشوار است یا با نویسنده بر سر آنها اختلاف دارید.شما نیاز خواهید داشت که برخى متن ها یا صفحات را بیشتر از یک بار بخوانید.ما تأکید بیشترى بر مطالعه دقیق و عمیق داریم تا مطالعه وسیع .ممکن است مفید باشد که با همکلاسى هاى خود، گروه هایى براى مطالعات غیر رسمى شکل دهید.
مطالعه فلسفه ساده نیست.از ویتگنشتاین نقل شده است که این کار را، «گونه اى عذاب» توصیف کرده بود.(کسانى که حداقل کارهاى ویتگنشتاین متأخر را مطالعه کرده باشند ممکن است با او احساس همدردى کنند!) به طور کلى شما مى بایست در مطالعه، دیدگاهى انتقادى داشته باشید، نباید به سادگى خیال کنید که یک نویسنده لزوماً درست گفته است.در اینجا سؤالاتى کلى وجود دارد که اهمیت دارد همیشه در حین مطالعه مدنظر داشته باشید :
الف) ایده اصلى چیست هر اثرى که از شما خواسته مى شود آن را مطالعه کنید، در باب نتیجه اى استدلال مى کند.این مهم است که، به وضوح، متوجه شوید این نتیجه چیست.یک روش براى اینکه چک کنید آیا متوجه آن شده اید یا نه، این است که ببینید آیا مى توانید ایده اصلى را توضیح دهید! آن هم نه با عبارات نویسنده بلکه با کلمات خودتان.
ب)استدلال براى آن ایده اصلى چیست چه فروضى صریحاً بیان شده اند چه استنتاجاتى آورده شده اند چه شواهدى، اگر لازم بوده، براى فروض مطروحه، ارائه شده است آیا آنها مستقلاً موجه هستند معمولاً فلاسفه بیانى غیر شفاف دارند؛ سعى کنید فروضى که آنها بدان تکیه دارند را، کاملاً به روشنى بیان کنید.اگر استدلال به نظر نامعتبر مى آید سعى کنید تصور کنید چه فروض دیگرى براى معتبر شدن آن نیاز است.شاید نویسنده ضمناً چنین پیش فرض هایى را در نظر گرفته باشد.ممکن است همینکه این «فروض ضمنى» بیان شوند، غیرشفاف تر از آن به نظر برسند که نویسنده خود مى پنداشت.این نکته انتقادى خوبى است :
نویسنده، در این قسمت استدلال، نیاز داشت تا چیزى مانند X را مفروض بگیرد، اما همین که ما X را بررسى مى کنیم، به این نتیجه مى رسیم که این فرض کاذب است (یا اینکه صدق آن بدیهى نیست)، و طبیعتاً نیاز به استدلال دارد.
ج) حتى اگر شواهدى براى فروض ارائه شده بود، آیا در واقع مى بایست پذیرفته شوند آیا فروض برابر موجهى وجود دارند که به نتایج متفاوتى برسند اگر فرض، صورتى کلى دارد، آیا واقعاً به طور کلى به کار مى رود یا مثال هاى نقضى هم وجود دارد اگر فرض نیاز به اصلاح و تصحیح دارد تا مثال نقض را در نظر آورد، آیا بعد از آن نیز استدلال منسجم مى ماند
د)اگر نتیجه صادق باشد، چه چیزهاى دیگرى از آن منتج مى شوند حتى اگر استدلال به نظر قانع کننده برسد، شما مى بایست نتیجه را «آزمون» کنید.بدین وسیله که ببینید چه چیزهاى دیگرى از آن حاصل مى شود.اگر برخى از این پیامد ها[ى استنتاجى] اشتباهند، بنابراین آن نتیجه مى بایست اشتباه باشد، و این به نوبه خود بدان معناست که یکى از فروض- که کلاً به نظر شما موجه مى رسد- باید، در واقع، اشتباه باشد.(به خوبى درباره منطقى که در این پاراگراف طرح شده، فکر کنید.
پس، به آرامى مطالعه کنید و تنها مطالب را نبلعید ـ فکر کنید، واکنش نشان دهید، تحقیق کنید.
منبع:persianbook.net
نویسنده: سید مرتضى هاشمى مدنى