تصمیم گیری استراتژیک و پیشرفت !
گام اول – داشتن این تفکر استراتژیک که :
"کار دیروز را به امروز بیندازید! کار امروز را به فردا و کار فردا را به فردا های دیگر!"
گام دوم ـ داشتن این تفکر خیلی استراتژیک که:
" نه آمار و اطلاعات ، نه نوآوری و نه برنامه ریزی هیچ یک برای تصمیم گیری استراتژیک نه مهم و نه ضروری و نه خوب است بلکه زمان ،گذشت زمان، مرور زمان ، آمدن و رفتن زمان است که مهم ، ضروری و خوب است . باور ندارید اندکی سر مبارک تان را بالا بگیرید! "
گام سوم – داشتن این تفکر تقریبا استراتژیک که :
"از قدیم گفته اند : آهسته و پیوسته.... فلذا نه تنها سبک خرگوشی خوب نیست بلکه لاک پشت و سبک راه رفتنش از همان ایام قدیمه به راست روی!(دیر برو ، سالم برو) معروف بوده است! چرا! زیرا که نیاکان ما چه خوب فرموده اند : عجله کار شیطان است! بنابر این بهتر است زمان برای شما تصمیم بگیرد! چرا ! خوب معلوم است . زیرا ما که نمی دانیم چی به چی است! پس چه بهتر هر مسئله ای را اینقدر لفت بدهیم! تا خودش مجبور شود حل شود. فکر نکنیم حل کردن فقط کار آب است یا تخته سیاه. چرا ! زیرا زمان و به خصوص مرور زمان ، بهترین حلال ـ با تشدید لام اول ـ برای مسائل است.
گام چهارم – نداشتن این فکر غلط که :
" دنیا دنیای اطلاعات است و برنامه و نظم و این جور چیزها!" چرا ! زیرا خدا رحمت کند اموات همه را ، پدران و مادران ما نه آمار داشتند نه اطلاعات نه کامپیوتر و نه برنامه ! اما زیستند و یک روزی هم مردند! خوب ما هم زندگی می کنیم و روزی می میریم ! اصولا مرگ شتری است که دم در هر کدام از ما زانو می زند! حال که چنین است چه حاجت به برنامه و این جور چیزهاست.
گام پنجم – داشتن این نگرش که :
"اصولا ما نباید خیلی بلند پرواز باشیم ودر حالی که نمی دانیم یک ساعت دیگر زنده هستیم یا مرده ، به فکر یک سال و دو سال و سه سال و چندین سال در آینده ای باشیم که هنوز نیامده است چرا ! زیرا مجبور می شویم حرص و جوش بخوریم و این اصلا و ابدا برای جسم و روحمان خوب نیست ! تازه اینهمه زور بزنیم که چی ! فردا کی زنده است و کی مرده ! ما که نمی دانیم. بنا علی هذا باید روی فردا و فرداها و فردا نگری ها خط بکشیم و به قول شاعر با معرفت خودمان دم را غنیمت بشماریم"
گام ششم – برخورداری از این اخلاق پسندیده که:
" به کار دیگران کاری نداشته باشیم .چرا ! زیرا این نوعی تجسس است و کیست شک کند تجسس خوب نیست! ما باید دستان مبارک مان را روی کلاه مبارک مان بگذاریم تا باد نبرد ش نه اینکه هر روز به اطراف مان نگاه کنیم و ببینیم مردم چکار می کنند تا از آن ها سرمشق بکیریم . اولا به ما چه که دیگران چکار می کنند و ثانیا مگر خودمان "چه مان" است که از دیگران سرمشق بگیریم! "
و اما گام هفتم – اگر آنگونه یا اینگونه- بودیم - فرقی نمی کند- هر تصمیمی که بگیریم ، استراتژیک است و مهمتر از همه اینکه :خودمان هم استراتژیک می شویم!