دلایل متعددی برای ارتباط پیشرفت با بهداشت روانی وجود دارد ولی شاید مهمترین دلایل به پیشرفت (achieve ment need) چیره شدن بر مشکلات، گاهی افراد در امر جستجوی فعالیت مثبت و پیشرفت در کار موفق می شوند و زمانی نیز شکست می خورند.
در حقیقت از زمان تولد و یا حتی از موقع بسته شدن نطفه هر فردی در کشمکش دایم با محیط به سر می برند و هنگامی که بر قسمتی از مشکلات زندگی فائق می آییم، احساس لذت و ارضای خاطر می کنیم و در صورت شکست احساس ناکامی و محرومیت می کنیم. اگر فرد عادی و سالمی باشیم، احساس ناکامی خود را به وسیله واقع بینی و درک این حقیقت که در محیط، موانعی موجود است که از فائق آمدن بر آنها عاجز هستیم، جبران خواهیم کرد.
فردی که استعداد انعطاف پذیری و سازش با محیط را ندارد، دائما به مورد شکست خواهد افزود و بیهوده به سلامت فکر خود صدمه می زند و مانند فردی است که سر خود را به عبث به دیواری می کوبد.
برای اینکه فرد بتواند سلامت خود را حفظ کند باید احتیاج به پیشرفت و فعالیت مثبت در شخص ارضا می شود، زیرا اگر این تمایل به طور مداوم سرکوب گردد، فرد دچار اختلالات روانی خواهد شد، به منظور برقراری بهداشت روان، هدفهای هر فرد باید تا اندازه زیادی در دسترس باشد، در غیر اینصورت، بعد از مدتی شکست و محرومیت فرد به ناراحتیهای روانی مبتلا خواهد شد.
تفاوت فردی
موفقیت را همیشه باید به نسبت هدفهایی که فرد برای خود ساخته است، تعریف کرد و این هدفها به نسبت استعدادهای فردی که می خواهد به آنها نایل آید در نظر گرفت، چون هدفی که برای یک شخص منطقی به نظر می رسد ممکن است برای شخص دیگر غیر منطقی و صعب الوصول باشد.
ماهیت و مقدار پیشرفت و چگونگی هدفهای هر فرد بستگی به استعدادهای او دارد، بنابراین قبل از اینکه درباره احتیاج به پیشرفت صحبت کنیم باید درباره استعدادهای افراد و اختلالاتی که در این زمینه وجود دارد بررسی لازم به عمل آید.
به عنوان مثال منحنی توضیح طبیعی توزیع هوش و استعداد به صورت زیر آمده است که ماحصل تحقیقات دانش پژوهان می باشد.
میل به پیشرفت
برای هر فرد سالم لازم است تا بر قسمتی از محیط خود مسلط باشد و در حقیقت در تمام دوران زندگی دائما، با محیط در کشمکش است و سعی دارد که بر آن چیره شود.
میل به موفقیت به صورت گوناگونی وجود دارد و ارضای این میل برای نگهداری بهداشت روانی امری اصولی است.
چون موفقیت معمولا به نسبت هدفی که شخص برای خود ساخته است سنجیده می شود بنابراین او باید قبل از اینکه سعی در دستیابی به هدف خود داشته باشد باید خود و محیط اطراف خود را درک کند.
انسانی که از پیشرفت خود راضی است و عوامل محیطی را برای رسیدن به موفقیت واقعی باید واقع بین باشد و هدفهای خود را در حدود قدرت و امکانات قرار دهد و اگر شخص واقع گرا نباشد و نو ایده آلیست همیشه سعی می کند تا هدفهای خود را خیلی بالاتر از مقدورات جای دهد و در نتیجه دایما با شکست و ناکامی روبرو خواهد شد.
شکست و عوامل آن
شکست بر خلاف موفقیت بتدریج و به طور مداوم سبب کم شدن کار امدی و مهارت است، باید در نظر داشت که شکست مداوم و مکرر در شخص و افراد جامعه، به نقطه ای انسان را
می رساند که تحمل شکست بیشتر را ندارد و بنابراین اختلالات رفتاری در افراد و اجتماع ظاهر می شود. افراد نا سالم تمایل بیشتری به بلند پروازی دارند تا افراد سالم. بدین معنی که افراد نا سالم معمولا هدفهای خود را بلاتر از استعداد خود انتخاب می کنند و در تحقیقی که انجام شده است افراد ناسازگار در اجتماع همیشه هدفهای خود را یا خیلی بالاتر و یا پائین تر از استعدادهای واقعی خود انتخاب می کنند، ولی کسانی که سلامت روانی دارند، هدفها را با در نظر گرفتن گنجایش و قدرت روانی خود تعیین می کنند.
چندین راهکار برای رسیدن به پیشرفت
برای پیشرفت در کار یک ویژگی هست که افراد باید آن را در نظر داشته باشند و آن مشخص بودن هدف است به بیان دیگر، فرد باید بداند که چه می خواهد و شدیدا خواستار بدست آوردن آن باشد.
ما همیشه وقت کافی برای رسیدن به هدف داریم ولی به شرط آنکه بخواهیم و هم درست ازآن استفاده کنیم. افراد موثر و سازنده همیشه خود را موظف می کنند تا انجام کارهای مهمی را که در پیش رو دارند آغاز کنند، این افراد بسیار پیش از افراد معمولی کارائی دارند و به همین دلیل پیشرفت می کنند.
میزان بزرگی و موفیت هر فرد بستگی به این دارد که تا چه حد می توانیم همه نیروهای خود را در یک کانال واحد بریزیم باید در نظر داشت که تفکر دراز مدت تصمیم گیری های کوتاه مدت را بهبود می بخشد.
باید از توجیه کردن و دفاع از نقاط ضعف خود و همراهان دست برداشت هدف را تعیین نمود و ضعف را به بهترین صورت از بین برد این یکی از عواملی است که ما را از عدم پیشرفت باز می دارد.
برای حصول پیشرفت و موفقیت در کار باید میزان کارائی را بالا برد و توانائیها را شناخت و آنها را به فعل درآورد باید همیشه در نظر داشت که باید هر فرد در جایگاه خود بداند که کارآیی دارد و خدمات باید عرضه کند.
استعدادهای منحصر به فرد افراد باید تقویت کرد، هر فرد باید بداند که کار خود را باید انجام دهد اما نه فقط در حد وظیفه بلکه اندکی بیشتر از روی سخاوت و همین مقدار اندک به اندازه تمام کار ارزش دارد. هر فرد باید تمام افکار خود را روی کار متمرکز کند محدودیتهای اصلی خود را بشناسد مانند این است که پرتوهای خورشید تا متمرکز شوند نمی سوزانند.
برای رسیدن به پیشرفت در همه امور باید قدرت را به حداکثر رساند و تمام سرمایه های خود را یک جا جمع نمود. همه استعدادهای خود را گردآوریم و بر روی توانائیها مسلط شویم و والاترین لذتها در شور و شوقی است که انسان را به ماجراجوئی پیروزیهای بزرگ و فعالیتهای خلاقانه وا می دارد.
هر چه بیشتر عمر می کنیم بیشتر اطمینان پیدا می کنیم که تفاوت عمده انسان ها، تفاوت بین انسان ضعیف و قوی، بین انسان بزرگ و کوچک میزان توانائی یا اراده استوار و خلل ناپذیر آنهاست به این معنی که انسان قدرتمند هنگامی که هدفی را برای خود مشخص می کند دو راه بیشتر ندارد یا مرگ یا پیروزی.