ظاهرنگری
ظاهرنگری به دلیل غلبه روحیه فقهی در دین بر کل کارهایمان سایه افکنده است. یعنی به جای آنکه ما به ارزش و انگیزه کار توجه کنیم فریفته ظاهر میشویم. این ظاهربینیها ما را برای ظاهرفریبی آماده میکند. در هر جا که اخلاق، عرفان و روانشناسی فدای فقه و ظواهر شود این روحیه غلبه پیدا میکند.
در پایان پیشنهادی دارم که دارای دو نکته است:
اول اینکه در باب هر کدام از موارد مطرحشده فکر کنیم که درست است یا نه. اگر درست است اول کاری که باید کرد این است که در شخص خودمان بررسی کنیم.
یعنی اینکه این نکتهها را ذرهبین نکنیم و روی دیگران بگیریم بلکه اول ذرهبین را روی خودمان بگیریم.
نکته دوم: اینکه اگر مطالب گفته شده درست است روشنفکران و مصلحان اجتماعی به جای اینکه همیشه مجیز مردم را بگویند و فکر کنند تمام مشکلات متوجه رژیم سیاسی است. باید از مجیزگویی مردم دست بردارند و به مردم بگوییم چون شما اینگونهاید حاکمان هم آنگونهاند.
حاکمان زائیده این فرهنگند جامعهای که فرهنگش این باشد ناگزیر سیاستش هم آن میشود و اقتصادش هم آن میشود. خطاست که برای روشنفکران و مصلحان اجتماعی پیداکردن محبوبیت و شخصیت اجتماعی پیداکردن محبوبیت اجتماعی مجیز مردم را بگویند و بگوییم که مردم هیچ عیب و نقصی ندارند چرا که رژیم سیاسی ولیده مردم است و رژیم سیاسی بهتر به فرهنگ بهتر نیاز دارد.