تعلیم و تربیت و عقب ماندگی ایران
بعزم مرحله عشق پیش نه قدمی که سودها کنی اَر، این سفر توانی کرد.
همانگونه که می دانیم، کشور عزیز ما با کشور ژاپن تقریباً همزمان با علوم جدید و راه و رسم آموزش به روش نو، در مغرب زمین آشنا شد.
کشور ژاپن به لحاظ الگوبرداری درست از غرب و با تکیه بر سنت های اصیل ملی، کار خود را از آموزش شروع کرد. در دور افتاده ترین روستاها، با همکاری مردم، به طور جدی، مدارس ابتدائی را تأسیس و گسترش داد. معلمان این مدارس برای تدریس علوم از روش « یادگیری با عمل » بهره جستند. بدین معنا که دانش آموزان را وادار ساختند، با اجرای آزمایش، پدیده های طبیعی را تجزیه و تحلیل و تفسیر نمایند و لذا موفق شدند با عشق و ایمان و علاقه و کوشش خستگی ناپذیری، بر مشکلات خود چیره شوند.
همگان، در این فکر بودندکه : با حداقل هزینه، قناعت فردی و جمعی، بیشترین درخدمت آموزش و پرورش جامعه خود قرار گیرند. همه هماهنگ با تلقی و برداشتی درشت و عمیق و هم راستا و هم سو برای بهبود کیفیت آموزش گام برداشتند، برای خانه های مسکونی خود حداقل و برای مدارس حداکثر وسعت را در نظر گرفتند. در آموزش از روش شاگرد محوری بهره گرفتند. همه چیز را در اختیار مدرسه و معلم و دانش آموزان قرار دادند، برای محیط آموزشی قداست ویژه ای قائل شدند. به دانش آموز شخصیت و مسئولیت را به طور یکسان تفویض کردند، آموزش علوم با اجرای آزمایش بوسیله دانش آموز توأم شد. دانش آموز را به طور مستقیم و غیر مستقیم با طبیعت و قوانین موجود در طبیعت تماس دادند. دانش آموزان را در اداره مدرسه و کلاس شریک کردند. و آموزش نظری با عملی به گونه ای همگام و همراه شد که در مدت کوتاهی توانستند، علوم که مبنا و اساس صنعت و تکنولوژی است به طور چشمگیری تقویت کنند.
مسئولان سیاسی و علمی و فرهنگی ژاپن بارها گفته اند، که : « برخلاف آنچه عده ای تصور می کنند، ما ابتدا از توسعه ی آموزشی و علمی شروع کردیم و بعد به دنبال آن، به توسعه ی اقتصادی دست یافتیم »، در واقع مبنای اصلی توسعه اقتصادی ژاپن « توسعه آموزشی » است.
متأسفانه دیر زمانی است که، علمای ما به علوم طبیعی توجه و عنایت چندانی نداشته اند، و بیشتر وقت گرانبهای خود را در مباحث و مسائل نقلی صرف کرده اند. لذا کشور نتوانست، شخصیت های برجسته ای همچون : ابن سینا – محمد بن موسی خوارزمی – ابوریحان بیرونی – جابربن حیان – رشیدالدین فضل ا... و شیخ بهائی ... را ( که در علوم طبیعی نیز تخصص داشتند ) به جامعه عرضه کند.
از سوی دیگر وقتی زمامداران امیرکبیر بنیا نگزار دارالفنون را از صحنه بیرون کردند، هدف های اصلی او را نیز فراموش کردند.
در کشور ما علوم طبیعی تدریس شد، اما بدون اجرای آزمایش!! دروسی مانند فیزیک، شیمی و زیست شناسی و زمین شناسی به جای این که در طبیعت تدریس شود و دانش آموز با چشم خود ببیند، با دست خود لمس کند، با مغز خود بیندیشد و با قلب خود اطمینان پیدا کند- ( بجز موارد استثنائی)_ در کلاس های در بسته بدون تماس با خود طبیعت که موضوع درس است، مانند قصه و داستان تدریس شد.
در مغرب زمین، شاگرد و معلم با کار وکوشش و تلاش شبانه روزی، در آزمایشگاه های کوچک و بزرگ، قوانین طبیعی را با روش علمی کشف کردند، و آنرا بسط دادند که به صورت کاربردی درآوردند و بدین ترتیب مبانی صنعت و تکنولوژی خود را استحکام بخشیدند. هر روز با آزمایش جدیدی در رشته های مختلف علوم، به حقایق تازه ای دست یافتند. با وسواس علمی و دقت فراوان باد و باران، زمین و آسمان، ماه و ستارگان، دشت و بیابان، کوه و کوهستان، صحرا و درختان، حیوان و انسان و... را مطالعه کردند و بر کره زمین استیلا یافتند و راهی فضا شدند.
مواد خام را در اینجا و آنجا شناسایی و آزمایش کردند. مزارع و کشتزارها، دریاها و اقیانوس ها، موزه ها و کتابخانه ها را در اختیار دانش آموزان خود قرار دادند. و از ایشان خواستند تا با غور و بررسی طبیعت، شخصاً قوانین را کشف و با آزمایش و روش های علمی قوانینی که قبلاً به وسیله دانشمندان کشف شده بود دوباره بررسی و تحقیق و صحت درستی آن را تأیید و با رد آن قانون جدیدی وضع یا آن را کامل نمایند.
گاهی کلاس دانش آموزان در کنار برکه آب یا رودخانه و مزرعه تشکیل می شد و هردانش آموزی برای خود با کمک چند ابزار ساده مانند ذره بین، آئینه، قیچی، نیروسنج، قطب نما، آهن ربا و... از همان دوره ابتدایی روش بررسی طبیعت را می آموخت با این روش دروس و مطالب آموزشی مستقیماً از نوک انگشتان به مغز انتقال می یافت. بدین ترتیب رموز عالم را به طوری نسبی کشف کردند و هزاران وسیله را تولید، و صدها بیماری لاعلاج را درمان کردند. چهره جامعه تغییر و پیشرفت های حیرت انگیزی درتمام شاخه ها صورت پذیرفت.
ما در حق دانش آموزان خود که از خوش استعدادترین، دانش آموزان جهان می باشند. کوتاهی کردیم استعدادهای ایشان را تباه ساختیم. مستقیم ترین راه تدریس علوم را که روبرو کردن دانش آموز با پدیده های طبیعی است، رها ساختیم و از دانش آموزان خود خواستیم که فقط عبارتی که قانون را بیان می کند، از بر کنند و ظاهراً به همین یادگیری طوطی وار بسنده کردیم و خوشحال شدیم که دانش آموزان ما نیز قانون طبیعی را می دانند. در حالی که این یک خیالبافی محض بود. از بر کردن یک عبارت با درک و فهم و تجزیه و تحلیل و اظهارنظر درباره یک پدیده طبیعی بسیار متفاوت است. همان گونه که مونتاژ کردن یک تلوزیون با اختراع آن بسیار فرق می کند .