1-1- تئوری یکپارچگی اقتصادی
یکپارچگی اقتصادی اساساً به نظریة ایجاد یک واحد اقتصادی بزرگتر از مجموعه اقتصادهای ملی کوچکتر، اشاره دارد. به این منظور، موانع و محدودیتهای تجاری موجود بر سر راه تجارت میان اعضای طرح یکپارچگی برداشته میشود و همکاری و هماهنگی در فعالیتهای تجاری، پولی، مالی و اقتصادی میان کشورهای عضو گسترش مییابد.
تئوری یکپارچگی اقتصادی به بررسی سیاستهای تجاری تبعیضی و همکاریهای اقتصادی که مبتنی بر کاهش و حذف محدودیتهای تجاری میان کشورهاست، میپردازد. کشورهایی که از منافع اقتصادی مشترک و پیوندهای سیاسی برخوردارند، با ایجاد یکپارچگی، در واقع، تجارت آزاد را با سیاستهای حمایتی ادغام میکنند، ضمن آن که محدودیتهای تجاری میان خود را به حداقل ممکن تقلیل میدهند، کشورهای غیر عضو را با سیاستهای تبعیضی و حمایتی روبرو میکنند (علیرضا رحیمی بروجردی، 1375).
چنین سیاستهای تجاری که باعث تسهیل تجارت و همکاریهای اقتصادی بین دو یا چند کشور میشوند، دامنه وسیع و گستردهای دارند. قبل از تشکیل یکپارچگی، هر کشور یک سیستم اقتصادی مجزاست. منظور از سیستم اقتصادی، محدودهای است که دارای منابع اقتصادی مثل نیروی کار، زمین، سرمایه، مدیریت و... است و این منابع را مطابق مکانیزم خاص خود تخصیص میدهد. با یکپارچگی و پیوند میان دو یا چند کشور، مبادلات تجاری و همکاریهای اقتصادی بین کشورها افزایش مییابد. در این حالت، منابع اقتصادی این کشورها یک کاسه میشود و یک سیستم اقتصادی بزرگتر حاصل میشود. گسترش اندازه بازار و تفاوت در الگوی هزینهها, باعث تقسیم کار و تخصیص مجدد منابع شده و در نهایت افزایش اشتغال، افزایش تولید و افزایش رفاه را برای کشور به ارمغان خواهد آورد.
میتوان یکپارچگی را در سطح جهان نیز مشاهده نمود که در این صورت، همة کشورهای جهان به حذف یا کاهش موانع مبادلاتی میان یکدیگر اقدام مینمایند.
موافقتنامة عمومی تعرفه و تجارت (GATT) و در حال حاضر سازمانهایی نظیر سازمان تجارت جهانی (WTO) در راستای این هدف فعالیت میکنند، ولی وجود هزینههای بالا در زمینة حمل و نقل و اختلافهای فرهنگی، موانع مهمی بر سر راه تجارت آزاد جهانی به شمار میروند. تجربة یکپارچگیهای موجود نشان میدهد که یکپارچگی در محدودههای کوچکتر موفقتر است.
اما لازم است به این نکته اشاره شود که تشکیل یکپارچگی اقتصادی ـ منطقهای همیشه منطق اقتصادی ندارد بلکه گاهی نیز انگیزههای سیاسی و فرهنگی مانند برقراری امنیت در منطقه، جلوگیری از تنشهای سیاسی و ثبات سیاسی را نیز میتواند در برداشته باشد.
ایجاد یکپارچگی اقتصادی و منطقهای بین ایران و دیگر کشورهای اسلامی در راستای آزادسازی تجاری، کاهش و نهایتاً حذف محدودیتهای تعرفهای و گمرکی میتواند علاوه بر تأمین اهداف اقتصادی، اهداف سیاسی و فرهنگی را نیز تحقق بخشد. این مطالعه بر این فرض استوار است که پیمانهای منطقهای میتوانند تأثیرات اقتصادی فراوانی مانند افزایش مبادلات تجاری، افزایش رفاه اقتصادی و صرفههای ناشی از مقیاس را برای کشورهای عضو بدنبال داشته باشد، لذا میتوان گفت هدف اصلی این مطالعه بررسی آثار برقراری پیمانهای تجاری ترجیحی بین ایران و کشورهای اسلامی بر توسعه تجارت ایران است.
یکپارچگی اقتصادی و منطقهگرایی در سالهای اخیر یکی از اولویتهای سیاست اقتصادی خارجی ایران بوده و ظرف سالهای اخیر تلاشهای جدی در این زمینه صورت گرفته است به طوریکه علاوه بر گروهبندیهای اقتصادی و منطقهای که تاکنون ایران در آنها عضویت داشته است، طی چند سال اخیر نیز به عضویت چند گروهبندی اقتصادی اسلامی نیز در آمده است که میتوان در میان آنها به موارد زیر اشاره کرد (گزارش بازرگانی خارجی و تراز تجاری جمهوری اسلامی، 1384).
الف) سازمان همکاری اقتصادی (اکو): این سازمان شامل 10 کشور اسلامی ایران، ترکیه، قزاقستان، آذربایجان، ازبکستان، پاکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، قرقیزستان و افغانستان میباشد. اخیراً موافقتنامه تجاری اکو موسوم به اکوتا (ECOTA) که یک موافقتنامه جامع در زمینه تجارت کالا بوده و هدف آن آزادسازی تجاری از طریق رفع موانع تجاری است، بین 5 کشور عضو (قرقیزستان، قزاقستان، پاکستان، ترکیه و ایران) امضاء شده است. مطابق این توافقنامه 80% خطوط تعرفهای ظرف مدت 5 سال به 10% کاهش خواهد یافت.
ب) گروه هشت کشور اسلامی در حال توسعه موسوم به کشورهای D-8: این گروه شامل کشورهای ایران، بنگلادش، پاکستان، ترکیه، مالزی، مصر و نیجریه میباشد که در سال 1997 در ترکیه رسمیت یافت. در اولین اعلامیه سران، هدف اصلی این گروه، توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورهای عضو عنوان شده است. ایران پیشنویس موافقتنامه تجارت ترجیحی کالاها بین اعضای گروه 8 را پیشنهاد کرده که تحت مذاکره میباشد.
ج) سازمان کنفرانس اسلامی: موافقتنامه چارچوب نظام ترجیحات تجاری کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی با هدف برقراری نظام ترجیحات تجاری بین اعضاء توسط 23 کشور عضو امضاء شده است. مطابق این توافق ظرف مدت 6 سال و در 3 مرحله و در هر مرحله به ترتیب 20%، 50% و 90% کل خطوط تعرفهای (به استثنای 10% کل خطوط تعرفهای) کشورهای عضو کاهش خواهد یافت. این مذاکرهها همچنان در جریان است.
کاهش و یا حذف موانع به خصوص محدودیتهای تجاری میان دو کشور، در حالی که این محدودیتها برای سایر شرکای تجاری دو کشور برقرار است، ازجمله موضوعهای مورد بحث اقتصاددانان بینالملل در پیوسته در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم بوده است. برخی معتقدند که حذف موانع و محدودیتها، اگر چه موجب کسب سود برای بازرگانان دو کشور عضو موافقتنامه تجاری میشود، و اما این امر موجبات انحراف تجارت[5] را فراهم میآورد. در مقابل، برخی دیگر معتقدند که آثار و تبعات منفی انحراف تجارت مشروط به حذف موانع، بسیار اندک خواهد بود؛ زیرا با حذف موانع تجاری، علاوه بر انحراف تجارت، ایجاد تجارت[6] نیز صورت خواهد گرفت که برآیند این دو اثر انحراف و ایجاد تجارت، تعیین کننده آثار و تبعات (مثبت یا منفی) آن موافقتنامهها خواهد بود.
پیمانهای منطقهای در میان کشورهای جهان به طور چشمگیری طی پنج دهه گذشته به ویژه از دهه 1990 رو به افزایش گذاشته است و هم اکنون، بسیاری از کشورها در پیمانهای تجاری منطقهای متعددی عضویت دارند. طولانی شدن آخرین دور مذاکرات گات کشورهایی را که خواهان تحقق آزادسازی در آن قالب نبودند، بر آن داشت تا به منطقهگرایی به عنوان راهحلی برای دشواریهای اقتصاد بینالملل و تجارت خارجی روی آورند؛ چرا که آزادسازی به شیوه منطقهگرایی کمهزینهتر و قابل دسترستر از طریق جهانی شدن است در واقع منطقهگرایی برای کشورهای در حال توسعه درونگرا با اقتصاد بسته نظیر ایران، به عنوان میدان آزمایشی اولیه برای ورود به صحنه رقابتهای بینالمللی، دارای اهمیت است.