بزرگان و دغدغه خدمت به خلق
انسانهای بزرگ همواره در اندیشه دیگرانند و دل در گرو خدمت به مردم مینهند.سعدی شیرازی، از جمله این بزرگان است که هم خویش را به این صفت آراست و هم دیگران را به این خیر بزرگ فراخوانده است.
وی که سالها جهت کسب حکمت و تجربه، تلخی سفر را تحمل کرد و به تعبیر خودش، «تا دورترین نقاط جهان نیز به پیش رفت»، نخستین مسئلهای که پس از آن سفر پرمایه، ذهنش را به خود مشغول ساخت، خدمت به مردم بوده است تا بر ایشان تحفههایی از علم و معنویت به ارمغان آرد و کام آنان را با سخنانی شیرینتر از قند حلاوت بخشد، چنان که خود، این گونه سروده است:
دریغ آمدم ز آن همه بوستان تهیدست رفتن سوی دوستان
به دل گفتم از مصر، قند آورم برِ دوستان ارمغانی برم
مرا گر تهی بود از آن قند، دست سخنهای شیرینتر از قند هست
نه قندی که مردم به صورت خورند که ارباب معنی به کاغذ برند
اهتمام و عنایت سعدی به مردم، تا آنجاست که حاضر میشود، «چون عود، در آتش اندیشه بسوزد»، تا در نتیجه، عطر دلاویز خدمت را در میان آدمیان بپراکند و روحشان را بدین وسیله بنوازد:
سعیم این است که در آتش اندیشه چو عود خویشتنِ سوختهام تا به جهان بو برود