در جوار گودزیلا!
در آخرین بخش ازسلسله مقالات شغل های عجیب و پرخطر ، این بار به سراغ معدن می رویم و معدن کاری . یکی از 3 شغل سخت دنیا .
نمیشود که هی تیشه به ریشه زمین بزنند و صدایش در نیاید. سختی کار معدن از همینجا شروع میشود. از یک حدی که بیشتر توی کار زمین بروی و بخواهی از عمق وجودش باخبر شوی، کفری میشود و ممکن است هر لحظه، میهمان ناخواندهاش را با سنگهایش در آغوش بکشد و خلاص!
بین معدن کارها و آنهایی که کارشان زیرزمین است، مثلی وجود دارد؛ «مثل گودزیلاست که خواب رفته، بیدارش کنی واویلا میکند».
شما در شرایطی کار میکنی که هر لحظه ممکن است سنگ از آسمان که نه، از زمین بالای سرت ببارد و در چند صدم ثانیه کاری کند که یا همان جا دفن شوی یا اگر حادثه خفیف باشد، همکارانت با بیل و کاردک برای دلداری روح تو و بلند کردن باقیماندهات از روی زمین بیایند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 89/2/13 :: ساعت 8:43 صبح )
نیازهای جوانان و نوجوانان
روان شناسان از نیازهای انسان فهرستهای متنوّع و متعددی ارائه دادهاند. مربیان و معلمان گرامی در مسیر شناخت و هدایت نسل نوجوان و جوان نیازهای آنان و کیفیت برآورده شدن آن نیازها را نباید فراموش کنند بلکه باید خواستههای آنها را بشناسند و در جهت سازندگی آنان بکوشند.
از طرفی باید راهی را برگزینیم که آنها برای برآورده شدن نیازهایشان اقدام نمایند و هم برای توقعاتشان حدّ و مرزی قائل گردند.
نیازهای نوجوانان، گوناگون و متعدد است و ما در اینجا به برخی از تقسیمبندیهای نیازها که توسط
روان شناسان ارائه شده است اشاره میکنیم.
((موری)) کلیه نیازها را به دو دسته تقسیم میکند:
1- نیازهائی که منشاء درونی دارند مانند نیاز به آب و هوا، نیازهای جنسی، نیاز به دفع و تخلیه و اجتناب از آسیب و درد.
2- نیازهایی که منشاء ذهنی و فکری دارند مانند نیاز به موفقیّت، هویت، استقلال، وابستگی، کمالطلبی و ...
((فروید)) معتقد بود که بشر دارای دو نوع غریزه اساسی است:
1- غریزه زندگی: شامل نیازهای جنسی و حفظ نفس.
2- غریزه مرگ: شامل گرایشهای خود آزاری و خودکشی، احساسات پرخاشگرانه و خصمانه نسبت به دیگران.
((آلفرد آدلر)) گرایش به داشتن پایگاه اجتماعی را برجستهترین نیاز انسان میداند به نظر او مردم میخواهند مهمّ و اندیشمند باشند و بیشتر فعالیّتهای آنها اختصاص به رفع این نیاز دارد.
((هربرت کارل)) معتقد است که حفظ و نگهداری و نیز ارتقاء و اعتدال انسان از طریق ارضاء چهار نیاز اصلی تأمین میگردد.
1- نیاز به امنیت فیزیکی.
2- نیاز به امنیت عاطفی.
3- نیاز به پیشرفت و موفقیت.
4- نیاز به پایگاه اجتماعی.
((مزلو)) در یک طبقهبندی منطقیتر و پیشرفتهتر، کمال طلبی را عالیترین مرحله از نیازهای انسانی میداند. او طبقهبندی نیازها را در پنج سطح از پایینترین تا بالاترین سطح به این شرح ارائه میدهد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 89/2/13 :: ساعت 8:43 صبح )
نوجوانی دوران خودیابی
نوجوانانی که در جوامع پیچیده زندگی می کنند، باید همانطور که به سن بزرگسالی میرسند، با انتظارات اجتماعی متغیر و متعارض در مورد نقش ها و رفتارهای مناسب مواجه شوند.
دستیابی به یک احساس پایدار از خود در جامعه ی در حال تغییر ممکن است دشوار باشد،با این حال ، این دقیقا همان چیزی است که نوجوانان نیاز دارند بدست اورند تا در اجتماع کارکردی موثر داشته باشند.به عیارتی بهتر،اوبا مشکل خود شناسی روبرو است.نوجوانی سنی است که فرد باید به مفهوم روشنی از خود وعزت نفس دست یابد.
عزت نفس در حقیقت همان ارزشی است که هر فرد برای خود قایل است .و به قول معصوم (ع):
من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه
هر که برای خود ارزش قایل باشد ،آن را با معصیت آلوده نمی سازد.
مفهوم خود و عزت نفس نقش اساسی در سازگاری نوجوانان ایفا می کنند
مولای متقیان امیرالمومنین (ع) فرمودند :
معرفة النفس انفع المعارف
شناخت خود ،سودمندترین شناخت ها است
در شکل گیری عزت نفس نقش والدین بسیار مهم می باشد .تحقیقات نشان می دهد نوجوانان با عزت نفس بالا ، والدینی با عزت نفس بالا دارند.عزت نفس در رابطه والدین و فرزند از این جا ناشی میشود که اگر محدودیتی قایل می شوند علتش را توضیح می دهند ، خواستار تابعیت بی چون و چرا نیستند.،با فرزندان خود صمیمی اند و آنها را برای انجام فعالیتهای فوق برنامه تشویق میکنندنوجوان پس از طی این مرحله و دست یابی به عزت نفس مناسب ، به تدریج به هویتی مستقل دست می یابد.
هویت ،یعنی احساس پایداری که فرد از خود دارد.یعنی علیرغم تغییر افکار ،رفتار و احساسا ت ،برداشت فرد از خود ، همواره ثا بت بماند و باید با نگرشی که دیگران نسبت به او دارند همخوانی داشته باشد. در حقیقت هویت، جوهره ی اصلی انسان است که در تغییرات، تقزیبا دست نخورده باقی می ماند.
مولا امیرالمومنین (ع) می فرمایند
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 89/2/13 :: ساعت 8:43 صبح )
عشق نبوَد عاقبت ننگی بود
عشق پاک، هوس شعلهور، نشانهها (3)
لینک مقاله اول (عشق پاک، هوس شعلهور)
لینک مقاله دوم(رهروان عشق آگاهانه یا...)
متأسفانه عشق پاک و حقیقی در زمانه ی ما بسیار کم است و بسیاری از عشقهای ادعایی، عشقهای شیشهای هستند و به کمترین تلنگری میشکنند و فرو میریزند.
عشق به مظاهر مادی و جسمانی محبوب، عشق شیشهای است و مانند آتش برخاسته از هیزمهای ترد و شکننده و خشک، شعلهور و کمدوام است در حالی که برای زندگی به آتش عشق پایدار و ملایم نیازمندیم.
عاشق جسم محبوب، هوسبازی است که فقط در فکر کام گرفتن و آتش دل فرو نشاندن و دوام عشق او حداکثر به مدت دوام زیبایی جسمی محبوب است و با زوال زیبایی محبوب به زوال میگراید.
مولانا داستان عشقِ هوسی را بدین شرح وا میگوید:
روزی پادشاهی در صید، دختری را دید و صید او شد. آن دختر را به هر قیمت بود به چنگ آورد. روزی چند از وصال نگذشته بود که دختر بیمار شد و هر چه پزشکان حاذق در مداوای او کوشیدند، کمتر نتیجه گرفتند. سلطان که از طبابت پزشکان ناامید شده بود، به مسجد رفت و از حقتعالی کمک طلبید. در حال مناجات و گریه به خواب رفت و در خواب دید پیری به او میگوید: فردا غریبی وارد شهر میشود که علاج دختر به دست اوست.
شاه در روز بعد از دریچه قصر به راه چشم دوخته بود که ناگاه دید مسافری از دور پیدا شد. وقتی به نزدیک آمد مشخصات او را با آنچه در خواب بدو گفته بودند، مطابق یافت و او را به کاخ خواست و از وی برای معالجه همسرش کمک طلبید. طبیب بعد از معاینات دقیق فهمید که علت مرض نه جسمی بلکه روحی است و عشق، او را به این روز انداخته است.
لذا با ملایمت به گفتگو با زن پرداخت و در حال گفتگو نبض او را به دست داشت. از او پرسید: اهل کدام شهر هستی و دوستان و خویشاوندانت در آن شهر کیانند؟ زن نام شهر و دوستان و آشنایان خود را برد و طبیب مشاهده کرد که نبض او را تغییری حاصل نیامد. پزشک نام سایر شهرها را میبرد و نبض زن را در دست داشت تا اینکه نام سمرقند بر زبان او جاری شد و نبض زن را تندی حاصل آمد. طبیب دانست که محبوب وی در سمرقند است.
به ذکر محلهها، خیابانها و کوچهها پرداخت و وقتی نام محله و خیابان و کوچه محبوب بر زبان طبیب جاری میشد، نبض زن، تندی میگرفت و طبیب میفهمید. با پی بردن طبیب به نام کوچه، اسامی ساکنان کوچه را به دست آورد و به ذکر یکایک پرداخت. همین که نام یکی از آنان بر زبانش جاری شد، نبض زن تندی گرفت. طبیب از صاحب نام پیجویی کرد و فهمید جوانی است زرگر. طبیب سلطان را راضی کرد و جوان را تطمیع کردند و پیش دختر آوردند و چند ماهی در صحبت با هم به سر بردند. پس از آنکه دختر سلامت خود را باز یافت، پزشک با خوراندن داروهایی سخت به پسر، سبب لاغر و رنجور شدن او شد. هر روز این رنجوری فزونی گرفت تا از آن جمال و زیبایی چیزی نماند و دختر نیز عشق خود از او بگرفت و علاقه به او از دل خویش بیرون کرد.
و
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 89/2/13 :: ساعت 8:43 صبح )
حرف حساب نوجوان چیه ؟
1- بلوغ یک دوره ی بحرانی است که طی آن تغییرات زیادی را تجربه میکنم. بسیاری از رفتارهای من برای سالهای نوجوانی طبیعی است. اگر شما بتوانید این واقعیتها را درک کنید و برخوردی متناسب با سنی که دارم با من داشته باشید، با موفقیت خواهم توانست این مرحله ی بحرانی را سپری کنم.
2- من در حال تغییر هستم و نباید مرا یک کودک به شمار آورد. من در حال بالغ شدن هستم و شما باید برخوردی را که در دوران کودکی با من داشتید، تغییر دهید. سعی کنید همان گونه که با دوستان خود و سایر افراد بالغ رفتار میکنید، با من برخورد نمایید.
3- مخالفت، سماجت، یکدندگی، سرکشی و علاقه به استقلال، قسمتهایی از وضعیت طبیعی یک نوجوان هستند .اگر در زمینه ای با شما مخالفت کردم ، ناراحت نشوید. بیش از اینکه درباره محتوای نظرم نگران شوید، در مورد نحوه ی ابراز داشتن آن نگران باشید.
4- اگر بخواهم به حرفها و نصایح تکراری شما گوش دهم، میتوانم آنها را ضبط کنم تا شما نیازی به تکرار آن نصایح نداشته باشید. بنابراین، از پند دادن و طرح پرسشهای تکراری خودداری کنید، در غیر این صورت سخنان شما را از این گوش شنیده و از گوش دیگر بیرون خواهم کرد.
5- من اغلب فکر میکنم که شما قدیمی هستید و در دورههای گذشته زندگی میکنید. من دیگر از شنیدن عباراتی مثل «زمانی که به سن تو بودم» خسته شدهام. شما چطور میتوانید مرا درک کنید؟
6- اگر با شما زیاد صبحت نکردم یا مانند دوران کودکیام به شما وابسته نبودم، نگران و ناراحت نشوید زیرا این رفتارها در سنین بلوغ طبیعی است.
7- چنین به نظر میرسد که از قدرت هوشی شما کاسته شده و دیرتر به مسائل پی میبرید. شما چطور و از کجا میدانید که وظیفه ی من چیست؟ چطور میتوانم به نصیحتها، راهنماییها و پیشنهادهای شما عمل کنم؟ مرا تحمل کنید. در عرض چند سال، چیزهای بسیاری را در برخورد با من خواهید آموخت.
8- هر چه قدرت هوشی شما تحلیل میرود، حافظه و دانش من نیرومندتر شده و افزایش مییابد. من تقریباً یک نابغه هستم و از همه چیز اطلاع دارم. فقط دوستان و نوجوانان دیگر ممکن است از من با هوشتر باشند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 89/2/13 :: ساعت 8:43 صبح )
12 توصیه برای والدین یک نوجوان
12 توصیه برای والدین جهت کاهش مشکلات شخصیتی نوجوانان و جوانان (1)
لینک مقاله قبل (مشکل توست،حلش کن)
در مقاله ی قبل به بررسی 6 مورد پرداختیم و حال 6 توصیه مهم دیگرجهت کاهش مشکلات شخصیتی نوجوانان و جوانان :
1- تغییر محیط گاهی اوقات برای نوجوانان و جوانانی که دچار اختلالات شخصیتی شدهاند موثر واقع میشود، یعنی ممکن است لازم باشد کلاس و یا مدرسه آنها را عوض نمود، یا تغییر منزل و از محلهای به محله دیگر رفتن و یا در موارد حاد حتی از شهری به شهر دیگر منتقل شدن میتواند به بهبود آنها کمک نماید.
2- برای جلوگیری از مبتلا شدن جوانان و نوجوانان به ترس و اضراب علاوه بر رعایت نکات سابقالذکر باید از تهدید و ایجاد رعب و وحشت در آنها خودداری نمود و تا حد امکان مسائل را برای آنها قابل حل جلوه داد و آنها را وادار کرد که به خود تلقین نمایند که دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد و دیگران نیز در شرایط مشابه نمیترسند. ضمنا چون در دوره نوجوانی و جوانی امر همانند سازی از اهمیت خاصی برخوردار است بهتر است آنها با افراد جسور، شجاع و با شهامت دوست شوند و رفت و آمد نمایند تا افراد ترسو و بزدل سرمشق آنها قرار نگیرند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 89/2/13 :: ساعت 8:43 صبح )
روزهای شور وشیرین!!
دوره ی نوجوانی دوران تحول، تغییرات، تجلی شکلگیری شخصیت و یا دوره ی «تولد دوباره» انسان است.
دوره ی نوجوانی «دوران منفی» ، «دوره ی زندگی تشنج انگیز» و «دوره ی طوفان و فشار» است.
دوره ی نوجوانی دوره ی «نشاط و شادابی» ، « هدایت و هویتیابی» و « مسئولیتپذیری» است.
دوره ی نوجوانی «نقطه ی عطف زندگی انسان» است.
دوره ی نوجوانی برزخی است که حد فاصل بین کودکی و بزرگسالی است. نوجوان از یکسو در حال گسیختن پیوندهای خود با دوران کودکی و از سوی دیگر شیفته ی دستیابی به استقلال دوران جوانی و بزرگسالی است ولی به طور کامل نه این است و نه آن و خود نیز در این کشمکش اسیر است.
بیشک نوجوان پس از گذر از دوران حساس، و هیجان آمیز بلوغ به تدریج با نرمی و آرامش به کانون گرم و پرعطوفت خانواده علاقمندتر می شود و محبت و جوشش و دلبستگی و همدلی خود را بیش از بیش به خانواده ابراز میکند.
والدینی که تا پایان دوران نوجوانی، با صبر و شکیبایی و سعه ی صدر و انعطافپذیری منتظر آرامش فرزند نوجوان خود باقی میمانند،کار صحیح را می کنند . معمولاً ما والدین با توجه به طرز تفکر و برداشت خود افکار و رفتار نوجوان را ارزیابی میکنیم، در صورتیکه بهتر است به دورانی که خود نوجوان بودهایم برگردیم و احساسات، عقیدهها و آرمانها و آرزوهایی را که داشتیم به خاطر بیاوریم. در این صورت توفیق آنرا خواهیم یافت که مسائل را از دید نوجوان خود نگاه کنیم تا بتوانیم با او ارتباط مناسب تری برقرار کنیم.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 89/2/13 :: ساعت 8:43 صبح )
من کیستم ؟
از ویژگیهای عصر جدید، جریان شتابآلود زندگی است. حوادث و رویدادهای گوناگون، آنچنان با وسعتْ پدید میآیند که فرصت تفکّر و تأمّل را از آدمی سلب میکنند. در نتیجه، مجالی برای تفرّج در دنیای درون و جهان برون باقی نمیماند و انسان، این موجود سرگشته و درمانده، نه تنها لذّت تفکّر را حس نمیکند، بلکه انگیزه کافی برای اندیشیدن در باب ضروریات زندگی را نیز در خود نمییابد. حاصل این روند، بیگانگی او با خویشتن و جهان خارج از خویشتن است. ولی آنچه دردآورتر، عمیقتر و دشوارتر رخ مینماید، بیگانگی با خود (عالم درون) است.
هویّت چیست؟
اریک اریکسون که نام او با «هویّت» پیوندی عمیق دارد مینویسد: «هویتی که نوجوان در صدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود این است که «او کیست؟»، نقشی که باید در جامعه ایفا نماید چیست؟ آیا او یک کودک است یا بزرگسال؟ آیا او توانایی آن را دارد که روزی به عنوان یک همسر یا پدر یا مادر باشد؟ آیا او علیرغم نژاد، مذهب یا زمینههای ملی - که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه میدهد - ، احساس اعتماد به نفس دارد؟».
1 . هویّت فردی
پیشتر از این در تعریف «هویّت» بیان شد که ابتدا برای فرد، و بویژه جوان، این پرسش که «من کیستم؟» مطرح میشود و پس از آن «چه نقشی دارم؟» عنوان میگردد. چنانچه بیشتر به معنای اول تأکید داشته باشیم، رابطه میان «خودشناسی» و «هویّت فردی» تعریف میشود ؛ زیرا «هویّت» همان حقیقت شخص است که مشتمل بر صفات جوهری اوست و این همان مقولهای است که در «خودشناسی» به دنبال دست یافتن به آن هستیم. لذا میتوان گفت که با تحقّق خودشناسی، بخش عمدهای از هویّت فردی نیز محقّق میشود.
2 - هویّت اجتماعی
از نوجوانی به بعد به تدریج، گرایش به «اجتماعی شدن» در شکل دوستیابی و وفاداری به او ظاهر میشود. یکی از صاحبنظران شخصیت مینویسد: «عدم توانایی در انتخاب شغل و یا عدم ادامه تحصیل، غالباً نمودی از بحران هویّت یا گم گشتگی در نقش اجتماعی است. بسیاری از رفتارهای ضد اجتماعی و ناسازگارانه افراد را میتوان از این دیدگاه توجیه نمود».
در کلام الهی، از خودبیگانگی، حاصل از «خدابیگانگی» تلقی شده است. آنجا که میفرماید: «در زمره آنانی نباشید که خدای را از یاد بردند، پس خود را نیز از یاد بردند»(سوره حشر).
3 . هویّت خانوادگی
در بحث هویّت، خانواده جوان از دو جنبه برای او حائز اهمیت است، در جنبه اول رفتار کلامی و عملی والدین (علیرغم سنین حساس جوانی) برای فرزند از نوعی اعتبار برخوردار است و جنبه دوم ، کثرت ارتباطهای جوان و والدین در درون نهاد خانواده است که به نوبه خود میتواند هم آنها را به یکدیگر نزدیکتر و یا در مواردی دورتر نماید.
4 . هویّت دینی
از نیازهای فطری آدمی، گرایش به عشق و پرستش است، تجلّی چنین احساس و تمایلی، در اعمال و رفتار دینی، آشکار میشود. بدیهی است که پیامدهای تکوین هویّت دینی، احساس تعهد و مسئولیت در قبال ارزشها و باورهای آن مکتب است.
چگونگی شکلگیری هویّت در فرد
برای شکلگیری هویّت در فرد باید چند مسئله را در نظر گرفت که عبارتاند از:
یک. خودشناسی
شناخت آدمی از شخصیت خویشتن، همچون منشور کثیر الاضلاعی است که شامل جلوهها و منظرهای متنوّع و متعدّدی میشود. اگر چه احاطه فرد به همه جوانب خویشتن خود، مقدور نیست ولی برخی از مهمترین جنبههای خودشناسی چنین است. شناختْ نسبت به تواناییها و استعدادهای درونی، شناخت نسبت به ویژگیهای رشد ، شناخت نسبت به نیازهای اساسی روانی، شناخت نسبت به ضعفها و محدودیتهای وجود خویشتن.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 89/2/13 :: ساعت 8:43 صبح )
عشق پاک، هوس شعلهور
عشق پاک، هوس شعلهور، نشانهها (1)
اگر محبتی که در خود احساس میکنید یا از جانب مدعی میشنوید، از جنس و قماش عشق ناب باشد، مقدس است و سعی و تلاش در راه رسیدن به معشوق و محبوب، پسندیده و شایسته میباشد ولی اگر کشش و جاذبه ی موجود و مورد ادعا، حاصل هوس سوزان، غرایز سرکش یا اوهام و تخیلات ذهنی است، باید با آن مبارزه کنید و آن را مهار نمائید و گرنه نتایج و عواقب وخیمی در پی خواهد داشت.
عشق ناب و هوس شعلهور را نشانههایی است که در چندین مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت. اولین نشانه را با هم می خوانیم :
عشق، برآیند و مبتنی بر آگاهی است و هوس بر وهم و خیال؛
آن کس که فردی را به صفات کمال و جمال شناخته و کمالات وجودی وی برایش محرز شده و کاستیها و نقصهایش را میداند و با توجه به رجحان نسبی یا فوقالعاده ی نقاط مثبت او بر نقاط منفیاش به او دل بسته، عاشق واقعی است. این عشق و علاقه و وابستگی ، بعد از آگاهی نسبتاً کامل به شخصیت، ویژگیها، کمالات و نقایص فردی، خانوادگی، جسمی و روحی او حاصل شده و مبتنی بر واقعیات است. او میداند مثلاً دختری که محبوب وی گشته، دختری است مثلاً بیست ساله با قد بلند، چشم و ابروی نسبتاً متناسب، برخوردار از زیبایی جسمی و ظاهری در حد متوسط یا کمتر، متدیّن، عفیف و پاکدامن، خانهدار که از لحاظ تحصیلات نیز، سوم راهنمایی خوانده و ترک تحصیل کرده است. خانواده ی وی از طبقه ی سوم اجتماع - نیمه فقیر - میباشند که با عزّت، کرامت، قناعت و کوشش زندگی میکنند و با سختیهای زندگی خو گرفته و به مقاومت در برابر آنها عادت یافتهاند. علاوه بر اینها قد این دختر از متوسط بلندتر است و لاغراندام جلوه میکند که از نظر این جوان، حُسن و جمال نیست و فقط خانهداری را در حد معمول میداند و کار و تخصص دیگری ندارد و با توجه به وضع خانوادگیاش نمیتواند جهیزیه ی چشمگیری به همراه خود بیاورد؛ ولی این جوان وجوه مثبت و منفی دختر را با هم جمع کرده و مقایسه نموده و در مجموع نمره مثبت بالایی در او دیده لذا به او علاقهمند گشته و شور عشق آن دختر قلبش را به تپش انداخته است.این محبت و علاقه، عشق است نه هوس شعلهور.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمدحسین ( دوشنبه 89/2/13 :: ساعت 8:43 صبح )