گرسنگان علم با وجود گرسنگی غذا
از سخنان رسول اکرم است : ((کل صاحب علم غرثان الی علم )).
هر صاحب علمی گرسنه علم است .
و نیز فرمود: ((اجوع الناس طالب العلم و اشبعهم الذی لا یبتغیه ))
گرسنه ترین مردم طالب علم ، و سیرترین آنها کسی است که به دنبال علم نمی رود.(108)
حضرت علی علیه السلام عشق و علاقه به درک حقایق را از خصوصیات دانشمندان حقیقی می شمارد و می فرماید:
((العالم لا یشبع من العلم و لا یتشبع )). عالم از علم سیر نمی شود (تحصیل علم را در مرحله معینی متوقف نمی کند و چیزی او را از علم بی نیاز نمی سازد) و خود را به سیری نمی زند (اظهار بی نیازی از علم نمی کند)(109)
((منهومان لا یشبعان طالب العلم و طالب الدنیا)).
دو گرسنه است که هیچگاه سیر نشوند جوینده علم و طالب دنیا
خاتم ملک سلیمان است علم
جمله عالم صورت و جان است علم
علم دریائیست بی حد و کنار
طالب علم است غواص بحار
گر هزاران سال باشد عمر او
او نگردد سیر خود از جستجو
کان رسول حق بگفت اندر بیان
اینکه منهومان هما لا یشبعان
طالب دنیا و توقیراتها
طالب العلم و تدبیراتها
از پیامبر گرامی اسلام (ص ) روایت شده که : هر کس ، شکمش را گرسنه بدارد، اندیشه اش بزرگ گردد و میراثهای معرفت را می شنود.(110)
((من اجاع بطنه عظمت فکرته و قد سمعت مواریث المعرفة )).
و در جای دیگر فرموده اند: ((تفکر ساعة خیر من عبادة سبعین سنة .
ساعتی اندیشیدن برتر از هفتاد سال پرستیدن است .(111)
((یحتاج الامام الی قلب عقول و لسان قئول و جنان علی اقامة الحق صؤ ل )).
پیشوا و رهبر جامعه و جماعت نیازمند آن است که دلی دانا و زبانی گویا و روحی قوی و توانا داشته باشد برای پایداری حق و در پیکار با باطل شجاع و نیرومند باشد.(112)
((قال حسین علیه السلام : ((دراسة العلم لقاح المعرفة و طول التجارب زیادة فی العقل )).
امام حسین علیه السلام فرموده است : آموختن دانش بارور شدن از معرفت است و درازی تجربه مایه فزونی عقل و خرد است .(113)
حضرت موسی بن جعفر به هشام بن حکم فرمود:
((و اعلموا ان الکلمة من الحکمة ضالة المؤمن فعلیکم بالعلم قبل ان یرفع و رفعه غیبة عالمکم بین اظهرکم .
بدانید سخن که از روی حکمت و مصلحت باشد گمشده مؤمن است و (آن را جستجو می کند و در هر کجا و از هر کسی آن را پیدا کند می گیرد چنانچه صاحب گم شده جستجو می کند و در دست هر کسی باشد می گیرد گرچه کافر باشد) سپس فرمود بر شما باد به تحصیل علم پیش از آنکه علم از میان شما رخت بربندد و برود و رفتن آن به این است که عالم و دانشمند از میان شما غایب گردد.(114)
پس باید از وجود با برکت و پر فیض علمای دین استفاده کرد و وجود آنها را غنیمت شمرد و از فرمایشات و نوشتجات آنان حداکثر استفاده نمود.
روزی حضرت عیسی بن مریم خطاب به بنی اسرائیل کرده فرمود:
((یا بنی اسرائیل لاتحدثوا بالحکمة فتظلموها و لاتمنعوها اهلها فتظلموهم )).
ای بنی اسرائیل با جهال و اشخاص بیسواد و نادان از حکمت سخن نگوئید که به آن ظلم کنید و حکمت و دانش را از اهلش منع نکنید که به آنان نیز ظلم روا دارید.
و نیز امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:
لا تعلقوا الجواهر فی اعناق الخنازیر)).جواهر بر گردن خوکان نیندازید.(115)
یقول الله عز و جل : ((اذا کان الغالب علی العبد الاشتغال بی جعلت بغیته و لذته فی ذکری فاذا جعلت بغیته و لذته فی ذکری عشقنی و عشقته فاذا عشقنی و عشقته رفعت الحجاب فیما بینی و بینه و صیرت ذلک تغالبا علیه ، لا یسهوا اذا سهی الناس اولئک کلامهم کلام الانبیاء اولئک الابطال حقا))... (116)
ابن قداح از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرموده است :
((اذا دعا احدکم فلیعمم فانه اوجب للدعاء)) هرگاه یکی از شما خواست دعا کند عمامه بر سر بگذارد که آن با استجابت دعا است .(117)
((اجوع الناس طالب العلم و اشبعهم الذی لا یبتغیه )).
از همه مردم گرسنه تر آن کس است که در پی دانش می رود و از همه مردم سیرتر آن کس است که طالب آن نیست .(118)
((اغدوا فی طلب العلم فان الغدو برکة و نجاح )).
در طلب علم زودخیز باشید زیرا زودخیزی مایه برکت و کامیابی است .(119)
((تناصحوا فی العلم و لا یکتم بعضا فان الخیانة فی العلم اشد من الخیانة فی المال )).
در کار دانش یار همدیگر باشید و دانش خود را از یکدیگر پوشیده مدارید که خیانت در علم بدتر از خیانت در مال است .(120)
((من طلب العلم تکفل الله رزقه ))؛ هر که علم جوید خدا عهده دار روزی او است .(121)
(( ساعة من عالم متکی ء علی فراشه ینظر فی علمه خیر من عبادة العابد سبعین عاما)).
یک ساعت وقت دانشوری که بر بستر خویش تکیه زده در علم خویش می نگرد از هفتاد سال عبادت عابد نیکوتر است .(122)
طالب العلم لله افضل عندالله من المجاهد فی سبیل الله )).
هر که علم برای رضای خدا جوید نزد خدا از مجاهد فی سبیل الله بهتر است .(123)
((من طالب علما فادرکه له کفلان من الاجر و من طلب علما و لم یدرکه کتب له کفل من الاجر)).
هر که علمی جوید و بیابد برای او دو بهره پاداش نویسند و هر که علمی جوید و نیابد برای او یک بهره پاداش می نویسند.(124)
((ثوب العلم یخلدک و لا یبلی و یبقیک و لایفنی )).
لباس تحصیل علم و عمل کردن بر علم تو را پایدار نماید و نمی پوسد و ترا باقی می دارد و فانی نمی شود.(125)
((حب العلم و حسن الحلم و لزوم الصواب من فضائل اولوا الالباب )).
دوست داشتن علم و بردباری خوب و ملازمت راه درست از فضائل خردمندان است .(126)
((شیئان لایبلغ غایتهما العلم و العقل ؛ دو چیز است که به کنه و پایان آن دو رسیدن نتوان یکی علم و دیگری عقل است .(127)
((شین العلم الصلف ))؛ لاف زدن و گزاف گفتن علم را زشت سازد؛
((علی المتعلم ان یؤ دب نفسه فی طلب العلم و لایمل من تعلمه و لایستکثر ما علم ))
بر طالب علم است که نفس خویش را در کار طلب علم دارد و از آموختن دانش خسته نشود و آنچه دانسته است بسیار نداند(128)
((علی العالم ان یعمل بما علم لم یطلب تعلم ما لم یعلم )).
بر عالم است که اول بدانچه دانسته است عمل کند آنگاه در صدد دانستن آنچه نمی داند برآید.(129)
((قیمة کل امرء ما یعلم ))؛ ارزش هر کسی به اندازه دانش او است .
((قدر المرء علی قدر فضله ))؛ ارزش هر کسی به اندازه دانش او است .(130)
((قول لا اعلم نصف العلم ))؛ گفتن نمی دانم خود نصف علم است .(131)
((لا یتعلم من یتکبر))؛ کسی که تکبر داشته باشد علم نیاموزد.(132)
((لایدرک العلم براحة الجسم ))؛ علم با تن پروری بدست نیاید.
((قال الصادق علیه السلام فی حدیث لحماد بن عیسی : فکن یا حماد طالباللعلم فی آناء اللیل و النهار و ان اردت تقر عینک و تنال خیر الدنیا و الاخرة فاقطع الطمع معا فی ایدی الناس وعد نفسک فی الموتی و لاتحدثن نفسک انک فوق احد من الناس و اخزن لسانک کما تخزن مالک )).
حضرت صادق علیه السلام به حماد بن عیسی فرمود: یا حماد روز و شب در جستجوی دانش باش و اگر خواهی چشمت روشن شود و خیر دنیا و آخرت را بدست بیاوری طمعت را از آنچه در دست مردم است قطع کن و خود را جزء مردگان بدان و هیچ وقت فکر نکن که تو از احدی بالاتری و زبانت را حفظ کن چنانچه مالت را حفظ می کنی (و آنرا رها و آزاد نگذار).(133)
قال الحسن بن علی علیهماالسلام : ((علم الناس علمک و تعلم علم غیرک فیکون قد اتقنت علمک و علمت ما لم تعلم )).
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام فرموده است دانشت را به دیگران یاد بده و از علم و دانش دیگران یاد بگیر که در این صورت هم دانش خود را استحکام بخشیدی و هم آنچه نمیدانستی یاد گرفتی .(134)
عن ابی عبدالله علیه السلام قال : معلم الخیر یستغفر له دواب الارض وحیتان البحر و کل صغیرة و کبیرة فی ارض الله و سمائه )).
حضرت صادق علیه السلام فرموده است : معلم خیر را طلب آمرزش کنند جنبندگان زمین و ماهیان دریا و هر کوچک و بزرگی که در زمین و آسمان خدا می باشند.(135)
نهج البلاغه : ((لا تفتح الخیرات الا بمفاتیح العلم و لاتکشف الظلمات الا بمصابیحه )).
در نیکوئی گشوده نمی شود مگر با کلیدهای علم و تاریکیهای گمراهی جز به چراغ دانش روشن نمی گردد.
((بادروا العلم من قبل تصویح نبته و من قبل ان تشغلوا بانفسکم عن مستشاده ))
برای کسب علم بشتابید پیش از آنکه گیاه آن بخشکد و قبل از آنکه فیض بخشی علم از اهلش واماند به فراگیری آن مشغول شوید.(136)
((قال النبی صلی الله علیه وآله : خذ العلم من افواه الرجال و ایاکم و اهل الدفاتر و لایغرنکم الصحفیین )).(137)
پیامبر گرامی اسلام فرمود: علم و دانش را از دهنهای رجال و مردان علم بگیرید و از اهل دفاتر و نوشتجات بپرهیزید و صاحبان صحف و نوشته های آنها شما را فریب ندهد.
النبوی (ص ): ((الغدو و الرواح فی تعلم العلم افضل عندالله من الجهاد)).
پیامبر گرامی اسلام فرموده است : یاد گرفتن علم در بامداد و شب نزد خدا از جهاد بهتر است .(138)
و نیز فرمود: فضل العلم افضل من فضل العبادة )).
فضیلت علم برتر از فضیلت عبادت است .(139)
و نیز فرموده است : ((کل طالب علم غرثان الی علم )).
هر طالب علمی گرسنه علم دیگری است .(140)
و نیز فرمود: ((ویل لمن لم یعلم ولو شاء لعلم ))؟
وای بر کسی که نمی داند و اگر بخواهد یاد می گیرد.و در دنباله حدیث دارد که حضرت این را سه مرتبه فرمود.(141)
((لایعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان )).
ترجمه : پیروزی نصیب بردباری می گردد هرچند مدت محرومیتش زیاد باشد.
توضیح : علم ، دانش ، مقام ، ثروت ، کمالات معنوی و شخصیت بدون رنج ، زحمت ، بردباری و استقامت بدست نمی آید.شرح حال آنان که به مقامات علمی و کمالات معنوی رسیده اند بخوبی ثابت می کند که با رنج و زحمت فراوان ، بی خوابی های طولانی ، عبادت های طاقت فرسا، گرسنگی های زیاد خوردن و محرومیت کشیدن توانسته اند به هدف های عالیه خود دست یابند.هرچند هدف انسان عالیتر باشد رنج و زحمت در راه رسیدن به هدف ، زیادتر لازم دارد، پیکار در راه رسیدن به هدف پذیرفتن هر نوع رنج و زحمت در راه دست یافتن به هدفهای عالی ، راه و رسم پیامبران الهی (و مردان بزرگ و نوابغ جهان است ).
((فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل )).(142)
از دست دادن فرصت غصه آور است .
((اضاعة الفرصة غصة )).(143)
(چهل حدیث ترجمه و توضیح مصطفی زمانی ).
1- ارتباط بین المللی
ارتباط با کشورهای مختلف از جوانب گوناگون (فرهنگی, سیاسی , علمی , هنری , تجاری , ) می تواند زمینه ساز توسعه و پیشرفت کشورها به طور متقابل باشد .
وجود مردی بدون وسیله زاد و ولد
ابن طفیل (ابوبکر محمد بن عبدالملک بن طفیل اندلسی ) یکی از مشاهیر حکمای عرب اسپانیا ظاهرا در اوائل قرن هشتم هجری در اندلس متولد شده او در طب و علوم ریاضی و فلسفه و شعر مقامی شامخ دارد...
کتابی که سبب شهرت او در مغرب شده مقالتی است فلسفی در صورتی نو و بدع به نام رساله حی بن یقظان و آن افسانه مردی است که بی وسیله توالد و تناسل عادی در جزیره ای از نواحی خط استوا بوجود آمده و آهوئی او را شیر داده و چون به سن رشد رسیده نزد خود به تفکر پرداخته و از محسوسات پی به قواعد طبیعی و روابط اشیاء با یکدیگر برده است و سپس در امور مابعدالطبیعه اندیشیده و وجود روح و صانع را معتقد شده است ، آنگاه مردی دینی موسوم به ابسال به جزیره مسکن او رفته و به او زبان آموخته و این دو تن دریافته اند که هر دو یکی از راه اندیشه و فکر و دیگری از طریق دین به مقصد واحد رسیده انددیدگاه مبتذل نسبت به کار
اگر در جامعه ای کار برای افراد مهم نباشدوهیچ اهمیتی به کار ندهند وکار را برای درآمد آن بخواهند وافراد این جامعه بتوانند درآمد خود را از طریق بیکاری کسب کنند دیگر به استقبال کار نخواهند رفت ، برای خود از کار یک هیولا خواهند ساخت که جزء درد سر برای انها چیزی دیگر نخواهد داشت. در این جامعه کار برای صاحبان کار مانند سم خواهد بود که موجب مسمومیت آنها می شود. در حالی که اگر کار را برای خود کار بخواهند نه تنها از آنها در برابر حوادث روحی واسترس زا جلوگیری خواهد کرد بلکه زندگی آنها را لذت بخش و موجب پیشرفت وترقی جامعه خواهد شد.
دیدگاه کمتر مردمی نسبت به کار تا حد دیدگاه ما نسبت به کار مبتذل است. ما کار را فقط برای درآمد میخواهیم و بنابراین اگر درآمد را بتوانیم از راه بیکاری هم به دست آوریم از کار استقبال نمیکنیم. در واقع ما کار را اجتنابناپذیر میدانیم در حالی که باید دیدگاه مولوی را درباره کار داشته باشیم که معتقد بود کار جوهر انسان است.
تعصب
تعصب هم افق با شخصیتپرستی است. تعصب به معنای چسبیدن به آنچه که داریم و نگاه نکردن به چیزهای فراوانی که نداریم. اگر من شیفته آنچه که دارم شدم و فکر کردم و جای نداشتهها را هم برایم میگیرد من نسبت به آن تعصب پیدا کردهام و اینجاست که من نسبت به کسانی که به آن وفاداری ندارند دو دیدگاه پیدا میکنم. گروهی خودی میشوند و گروهی غیرخودی. قرآن خودی و غیرخودی را رد کرده است چرا که درباره حب و بغض میگوید وقتی با گروهی دشمنید دشمنی باعث نشود درباره آنها عدالت و انصاف را فراموش کنید. درباره دوستی هم میگوید همیت جاهلیت شما را نگیرد. همیت جاهلیت یعنی اینکه چون فلانی از قبیله من است. طرف او را چه ظالم باشد یا عادل میگیرم. به عبارت دیگر ویژگیهای خود او مهم نیست بلکه ویژگیهای تعلقی او مهم است.
تلقینپذیری
تلقین یعنی رایی را بیان کردن و آرای مخالف را بیان نکردن و مخاطب را در معرض همین رای قرار دادن. هر وقت شما در برابر هر عقیدهای نظر مخالفان آن را هم خواستید نشان میدهد که تلقینپذیر نیستید. تلقینپذیری یعنی قبول تکآوایی.
در جامعه ای که افراد از خود اراده ای ندارند وهیچ گونه تلاشی در بیان افکار و احساسات نمی کنند و هر چه را که دیگران بگویند برای انها مهم باشد ، دیگر در پی راه حلی برای حل مشکل خود یا جامعه بر نمی آیند وجامعه انها جامعه ای ضعیف و زبون خواهد بود
این افراد به احتمال زیاد در جامعه ای بزرگ می شوند که استبداد در ان حاکم است وافراد توانایی ابراز وجود در کودکی نداشته اند ونتوانسته اند بیاموزند حتی در بزگسالی هم افرادی هستند که جرات ابراز وجود را ندارند.
+ خانواده اولین و مهمترین عامل پیشرفت
بنابر مکتب اسلام، انسان اعم از زن و مرد در دو دهه نخست حیات، به مثابه نهال نورسی است که مراقبت، هدایت، محبت و تربیت میخواهد، وگرنه از گزند و آفتهای پیرامونی و درونی در امان نخواهد بود. اساسیترین و مؤثرترین نهادی که این مسئولیت فوقالعاده اساسی را بر عهده دارد، نهاد خانواده است. دینداری و تعهد، نظم و انضباط، آموزشهای اولیه، اخلاق و تربیت فردی و اجتماعی و. . . در خانواده، ترویج و به فرزندان منتقل میشود.
خانواده ایرانی، نهادی است که با روابط انسانی، عواطف و محبت، احترام متقابل و مشورت و تبادلنظر و کار دستهجمعی، هویت مییابد و دربردارنده این عناصر هویتساز به فرد است. امروزه، بسیاری از نقاط ضعف افراد ایران، که در قالب ناهنجاریهای اجتماعی بروز و ظهور یافته، یا ناشی از حضور و ارتباط نداشتن فرد با خانواده است و یا خانواده متبوع فرد، دارای کمترین سامان بوده است.
بیشتر انسان های موفق انسان هایی هستند که می دانند برای چه زندگی می کنند و به کجا می خواهند بروند و کسانی که امید ها وآرزوهای بسیاری در زندگی دارند ومی خواهند که به آن ها برسند و افرادی که می خواهند هویت خود را حفظ کنند.
استقامت و پایداری در تعلیم و تربیت
آیا تاکنون از خود پرسیده اید که هر چند همگان دوست دارند دانشمند شوند، چرا موفقیت نصیب همه نمی شود؟برای یافتن پاسخ این سؤ ال باید شرح زندگانی دانشمندان بزرگ گذشته و حال را مطالعه کنیم تا بدانیم آنان چه خصوصیاتی داشته اند و دانشمند شدن چه شرائطی دارد.
کسی می تواند دانشمند شود که عاشق و دوستدار واقعی دانائی باشد... همانطوری که زنبور عسل به هر گلی که میرسد از آن اندکی شهد می گیرد دانشمند نیز هر دم در حال تحقیق و تجربه در پدیده های عالم است او هر آنچه را که می یابد بدرستی و دقت یادداشت و ضبط می کند، راه تحقیق طولانی و ناهموار است .دانشمند این راه را با صبر و حوصله و پشتکار طی می کند، البته گاهی ممکن است خسته شود اما هیچگاه ماءیوس نمی شود، دانشمند کنجکاو است و تشنه علم .او به مطالعه علاقه بسیار دارد، با نظم بخشیدن به زندگی در وقت خود صرفه جوئی می کند.
در شرح حال یک دانشمند گیاه شناس سوئدی به نام ((ینه )) که در حدود دوست و پنجاه سال پیش زندگی می کرده آمده است که برای تحقیق و مطالعه طبیعت تنها و پیاده به راه افتاد و فقط با یک جامه دان کوچک و مختصر لباس و یک ذره بین و مقداری کاغذ حرکت کرد، او هفت هزار کیلومتر راه پیمود و در این سفر دراز با مشکلات عجیبی روبرو شد اما عشق به تحصیل علم او را در این راه پیش می برد.
یکی دیگر از دانشمندان علوم اسلامی به نام آقا نجفی قوچانی که در حدود یکصد سال پیش در نجف اشرف درس می خواند در شرح حال خود نوشته است : یک شب که از درس به خانه برگشتم غذا را روی شعله آتش گذاشتم تا شامی بپزم و خود مشغول نوشتن شدم وقتی کارم تمام شد سرم را از روی دفتر و کتاب بلند کردم و برخاستم تا غذائی بخورم و بخوابم ناگاه متوجه شدم آفتاب از پنجره به درون حجره افتاده و غذا سوخته و چراغ خوراک پزی خاموش شده و من متوجه گذشت زمان نشده و هیچ احساس خستگی نکرده ام .
دانشمندان حقیقی هیچگاه علم را وسیله رسیدن به جاه و جلال و مقام و ثروت نمی کنند، علم صورت زیبای خود را به کسی که آن را برای ثروت دنیا دوست داشته باشد نشان نمی دهد دانشمند هرگز خود را از نظر ثروت و دارائی با مال اندوزان و سرمایه داران مقایسه نمی کند و از نداشتن مال و ثروت افسوس نمی خورد.
حقیقت این است که او از دست یافتن به علم و دانش به اندازه ای لذت می برد که حاضر نیست یک ساعت از عمر خود را با تمام عمر ثروتمندان مرفه عوض کند.(103)
هزار کوه گرت سد ره شوند برو
هزار ره گرت از پا درافکنند به است
(پروین )
در قابوس نامه گوید: بدان ای پسر که بزرگوارترین علم ، علم دین است .پس تا توانی گرد علم دین گرد تا دین و دنیا به دست آری و اگر طالب علم باشی پرهیزگار، قانع باش و علم دوست و دنیا دشمن و بردبار و دیرخواب و زودخیز و حریص به کتابت و درس و متجسس اسرار و عالم دوست و در آموختن حریص و حق شناس استاد خود و اندخته تو باید کتاب و قلم و قلمدان و این چیزها باشد کم سخن و دوراندیش باش که هر طالب علمی که این سیرت باشد زود یگانه روزگار گردد.(104)
فرمایشات علی علیه السلام درباره طلب علم
قال رسول الله صلی الله علیه وآله : ((نور الحکمة الجوع و التباعد من الله العزیز الشبع .لاتشبعوا فیطفی نور المعرفة من قلوبکم و من یات فی خفة من الطعام بات و حورالعین حوله ، لاتمیتوا القلوب بکثرة الطعام و الشراب فان القلوب کالزرع اذا کثر الماء فسد الزرع )).(105)
حکمت ، در گرسنگی است و دوری از خداوند عزیز در سیری است سیر نباشید که نور معرفت از قلبهای شما خاموش شود، کسی که شب را سر کند در حالیکه از طعام و غذا سبک باشد شب را سحر کرده در حالی که حورالعین در اطراف وی بوده است .
قلبها را با بسیاری طعام و آشامیدنی نمی رانید زیرا قلبها مانند زراعت می باشند وقتی آب زراعت زیاد شد فاسد گردد.
حضرت لقمان به فرزندش فرمود:
((یا بنی اذا ملئت المعدة ماتت الحکمة و خرجت بیت الحکمة و قعدت الاعضاء عن العبادة لان الحکمة کالعروس ترید بیت الخالی )).
فرزندم هنگامی که معده پر گردد حکمت می میرد و خانه حکمت (قلب ) خراب گردد و اعضاء و جوارح از عبادت بازماند چون حکمت مانند عروس خانه خلوت می خواهد.(106)
((الطالب العلم عز الدنیا و فوز الاخرة )).
برای جوینده علم عزت دنیا و پیروزی آخرت است .(107)
دیوجانس به خاطر علم و حکمتش از اسیری آزاد شد
آورده اند: دیوجانس حکیم در ضمن سرگردانیهایش به دست دزدان دریائی اسیر شد هنگامی که در بازار برده فروشان او را به معرض فروش گذاشتند او خریداران خود را با این جمله خوش آمد می گفت : بیائید ای بردگان و آقائی را بخرید.
گویند دزدان چنان تحت تاءثیر سخنان او قرار گرفتند که وی را از سکوی برده فروش به پناهگاههای خود بردند، وی مدتی به تعلیم آنان پرداخت .می گفت : برای من چه فرق می کند که به تعلیم دزدان دریا یا طفیلی های اجتماع بپردازم .
سرانجام اسیرکنندگان وی آزادیش را به خاطر خردمندی و حکمتش به وی ارزانی داشتند.(96)
دریا باش تا نگندی
مردی به بایزید بسطامی گفت : چرا سفر نمی کنی ؟جواب داد: چون دوستم مقیم است به وی مشغولم و به دیگری نمی پردازم .آن مرد گفت : آب که زیاد در یکجا بماند می گندد.بایزید در پاسخ گفت : دریا باش تا هرگز نگندی .(97)
رفتار دیوجانس جوانی را هدایت کرد
دیوجانس گوید: روزی به خانه جوان ثروتمندی رفتم از من در اتاقی پذیرائی کرد که پر از نقش و نگارهای زرین و تصاویر و تجملات دل انگیز بود.
من چنان رفتار کردم که میزبانم دریابد که نه برای وی و نه برای ثروت و تجملات وی ارزشی قائلم .میزبان به من گفت : از رفتار تو چنان پیداست که مرا آدم بی تربیت و بی هدفی می پنداری اما من نشان خواهم داد که براستی پیرو و مرید تو هستم ، روز بعد همه املاک خود را به اقوامش بخشید و کوله باری برداشت و به دنبال من راه افتاد.(98)
اخوان الصفا کیانند و هدفشان چیست ؟
در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل شد اعضای این انجمن جمعی از علماء و دانشمندان بزرگ اسلام بودند (از ایرانیان ) نام این جمعیت (اخوان الصفا) و مرام اصلی یا اساسنامه آنها این بود که می گفتند: دیانت اسلام به خرافات و اوهام آمیخته شده است و برای پاک کردن آن از آلودگیهای ضلالت انگیز جز فلسفه راهی نیست و شریعت عربی آنگاه به کمال می رسد که با فلسفه یونانی درآمیزد و مقصود ما همین است که دین را با فلسفه موافقت و شریعت حقه را از آلایش اوهام و خرافات شستشو دهیم تا پایدار ماند و مورد قبول عقلا و دانشمندان ملل قرار گیرد.
نظر دیگری که در آغاز رسائل تصریح کرده اند عبارت از این است که فلسفه چون ارزیابی به زبان دیگر آمده حقایق نامفهوم و پیچیده گشته و تحریفات در آن راه یافته است ما می خواهیم مقاصد اصلی فلسفه را پوست باز کرده و بیان کنیم تا در خور فهم گردد.
ظاهرا مقصودشان همین بود که خود در جای جای مقالاتشان اظهار و بعضی نویسندگان دیگر همان را تاءیید کرده اند و اگر در باطن مقاصد دیگری داشتند هویدا و آشکار نبود.
اعضای انجمن در انواع علوم و فنون که در آن عصر متداول بود و همچنین در معارف مذهبی و تاریخ ملل و شرایع و ادیان دست داشتند و گرد هم نشسته مسائل عقلی و دینی و اجتماعی را مطرح کرده و تبادل نظر در آنها با دقت خوض می کردند و در پایان بحث و کنجکاوی دقیق هر چه به نظرشان پسندیده و درست می آمد در آن اتفاق نظر داشته اند و نتیجه افکارشان بصورت مقالات و رساله ها بیرون آمد که امروز هم در دست است .
(مجموعه رسائل اخوان الصفا چند بار در لبیزیک و مصر و هندوستان به طبع رسیده و از عربی به دیگر زبانها نقل و ملخص و هم قسمتی از مقالات به فارسی طبع و نشر شده است ).(99)
رسائل اخوان الصفا مشتمل بر 51 مقاله است پنجاه مقاله هر کدام مربوط به یکی از فنون طبیعی و ریاضی و الهی و مسائل عقلی و اجتماعی و غیره و مقاله پنجاه و یکم در اقسام باختصار و ایجاز و در ذیل مقالات کیفیت معاشرت اخوان صفا و خلان وفا و شروط داخل شدن در انجمن آنها نوشته شده است .
پاره ای از مقالات بقدری پخته و استوار به قلم آمده که پس از حدود هزار سال اکنون هم مورد قبول و پسند علما است و حدود فکر و اطلاعات بشری پس از ده قرن وارسی و کنجکاوی هنوز بجائی افزونتر از آنها نرسیده است از روی اینگونه نمونه ها می توان بدست آورد که مسلمین به مدت دو سه قرن تا چه پایه در معارف بشری پیشرفت کرده بودند.
مؤلفان رسائل نام خود را آشکار نمی ساختند اما در نشر افکار و عقائد خویش ساعی بودند و مقالات آنها در حدود مدت یک قرن در سراسر بلاد و ممالک اسلامی انتشار یافت و فکرها را به خود متوجه ساخت کسانی که با فلسفه سر و کار داشتند مخصوصا معتزلی ها در نشر این رسائل همت گماشتند...
باری نویسندگان اخوان الصفا در صدد آمیختن دین با فلسفه و تطبیق آنها بر یکدیگر بودند...
شهرزوری در تاریخ الحکماء نام و نسب پنج نفر از نویسندگان رساله ها را چنین ضبط کرده است : ابوسلیمان محمد ابن مسعود بستی معروف به مقدسی و ابوالحسن علی بن هارون صابی و ابواحمد نهرجوری و عرفی بصری و زید بن رفاعه .
جرجی زیدان در آداب اللغه نیز اسامی این پنج نفر را به همان ترتیب نقل کرده است .(100)