دیدگاه مقام معظم رهبری درباره الگوی توسعه و پیشرفت
آیتالله خامنهای با اشاره به پیشرفتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و علمی بهت آور ملت ایران در 27 سال گذشته و قرار گرفتن ایران از لحاظ رشد علمی در درجات اول دنیا تأکید کردند: البته این به معنای نادیده گرفتن عقبماندگیهای تاریخی نیست ولی سرعت حرکت علمی در ایران شتاب زیادی گرفته به گونهای که امروز پیچیدهترین فنآوریها به دست توانای دانشمند جوان ایرانی طراحی و ساخته می شود.
مقام معظم رهبری در بیان علت طرح لزوم بازشناسی الگوی پیشرفت کشور خاطرنشان کردند: هدف از تعریف شفاف و ضابطهمند از مدل پیشرفت، ایجاد یک باور همگانی در میان نخبگان و عامه مردم درخصوص ضرورت تعیین الگوی صحیح توسعه است.
ایشان در همین زمینه افزودند: غربیها در تبلیغات خود، اینگونه القاء کرده اند که توسعه و پیشرفت مساوی با غربی شدن است و متأسفانه برخی از کارگزاران و نخبگان کشور نیز مدل پیشرفت را صرفاً یک مدل غربی می دانند که این مسئلهای غلط و خطرناک است.
ایشان شکستن این طلسم را یک وظیفه مهم برشمردند و تصریح کردند: به طور قاطع میگویم الگوی غرب برای توسعه یک الگوی ناموفق است زیرا با وجود دستیابی کشورهای غربی به ثروت و قدرت، ارزشهای انسانی و معنویت در این جوامع از بین رفتهاند.
آیت الله خامنهای با تأکید بر اینکه تنظیم الگوی پیشرفت کشور براساس الگوی اسلامی – ایرانی یک مسئله حیاتی است خاطرنشان کردند: اگر این الگوی اسلامی – ایرانی در مرحله عمل به اجرا گذاشته شود، قطعاً به الگوی مورد استفاده کشورهای دیگر تبدیل خواهد شد همانگونه که بسیاری از کارها و موفقیت های ملت و کشور ایران برای دیگر کشورها و ملتها الگو شده است.
مقام معظم رهبری دلیل به نتیجه نرسیدن مدل توسعه غربی در نظام اسلامی را ماهیت متفاوت مبانی دیدگاه اسلام و غرب نسبت به پیشرفت و جایگاه انسان در این پیشرفت دانستند و افزودند: در دیدگاه غرب، پیشرفت مادی و محور آن سود مادی است بنابراین در چنین دیدگاهی اخلاق و معنویت می تواند قربانی پیشرفت شود.
ایشان با تأکید بر اینکه در دیدگاه اسلام پیشرفت مادی هدف نیست بلکه وسیلهای برای رشد و تعالی انسان است، خاطرنشان کردند: در جهان بینی اسلام، ثروت، قدرت و علم، وسیله رشد انسان و زمینه ساز برقراری عدالت، حکومت حق، روابط انسانی در جامعه و دنیای آباد هستند.
آیتالله خامنهای، با اشاره به اختیار انسان برای پیمودن مسیر خودپرستی تا خداپرستی به منظور رسیدن به رستگاری در دیدگاه اسلام و مذموم بودن دلبستگی به دنیا در این مسیر تأکید کردند: در عین حال اسلام از زوایه اجتماعی، وظیفه انسان را مدیریت دنیا و استفاده از استعدادهای فراوان طبیعی برای آبادانی دنیا می داند.
مقام معظم رهبری الگوی پیشرفت مبتنی بر معنویت، را مدل مطلوب توسعه دانستند و خاطرنشان کردند: افرادی که در مراکز برنامه ریزی و علمی کشور درخصوص مسائل اصلی همچون مسائل اقتصادی و سیاسی متمرکز هستند باید از الگوها و دستورالعمل های غربی پرهیز کنند.
ایشان، استقلال ملت ایران را مثال زدنی خواندند و تأکید کردند: باید با پرهیز از انفعال دربرابر حرکت قدرتمندان عالم، این استقلال در همه عرصهها نشان داده شود.
آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه ملت ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه در دوران دفاع مقدس همواره در مقابل فشار تبلیغات دشمن مقاومت کرده است، خاطرنشان کردند: در چنین شرایطی، دشمن سخن از تحریم میگوید در حالیکه تحریم مسئله جدیدی نیست؛ زیرا ملت ایران همواره در تحریم قرار داشته و در عین حال پیشرفتهای علمی خود را در شرایط تحریم به دست آورده است.
مقام معظم رهبری تأکید کردند: تقویت اعتماد به نفس ملی و همت، مجاهدت و اتحاد در کشور زمینه ساز رسیدن به اهداف والاست.
ایشان همچنین دانشجویان را به نقد منصفانه و نقدپذیری متواضعانه و تحمل و مدارای سیاسی در محیط های دانشگاهی، لزوم حفظ اصول و روحیه آرمانگرایی در میان دانشجویان و پرهیز از محافظه کاری، و توجه بیش از پیش به تحقیق، پژوهش و تعمیق علمی و خودسازی اعتقادی و عملی و جدی گرفتن ورزش توصیه کردند.
سخنان مقام معظم رهبری در مورد راز و رمز پیشرفت همه جانبه ایران
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه چنین حرکتی، در مبانی فکری و روشهای دنیای غرب خدشه وارد می کند و هماورد طلبی بزرگی با استکبار جهانی است افزودند: به همین علت قدرتهای جهانی تلاش می کنند با کارشکنی سیاسی و اقتصادی مانع حرکت ملت ایران شوند اما عزم و اراده ملت راسخ است و به راه خود ادامه خواهد داد.
رهبر انقلاب اسلامی نقش عنصر جوان را در حرکت ملت به سوی پیشرفت و سعادت مادی و معنوی، تعیین کننده خواندند و تأکید کردند: همه سعی و تلاش دشمنان این است که با گرفتن ایمان و اعتماد به نفس جوانان، این نیروی مؤمن، با نشاط، با شوق، مبتکر و پرتحرک را به عنصری غیرزنده و بی تأثیر تبدیل کنند اما با همه این تلاشها و برخی ریزش ها، رویش های فراوانی در سالهای اخیر به وجود آمده و جامعه جوان کشور جامعه ای خوب، فعال، مؤمن و زنده است.
ایشان مسئولیت اعضای انجمنهای اسلامی دانش آموزی را مضاعف برشمردند و خاطرنشان کردند: اعضای انجمن های اسلامی دانش آموزی علاوه بر مسئولیتی که به عنوان جوان در مسیر پیشرفت کشور به عهده دارند، باید با گفتار و عمل خود راهنمای جوانانی باشند که ممکن است به راه اشتباه رفته و یا در مسیر حرکت متوقف شده باشند، بنابراین باید برای ادای این مسئولیت، خود را از لحاظ اعتقادی و اخلاقی قوی کنند.
حضرت آیتالله خامنهای، تحصیل، تهذیب نفس و ورزش را سه عامل اصلی موفقیت و پیشرفت جوانان برشمردند و افزودند: ارتباط با خدا، نمازِ با توجه، تعمیق بینش و اعتقادات دینی، عادت بر رفتار و خُلق نیک، احترام به پدر و مادر و اطاعت از آنان، وظیفه شناسی، تلاش علمی، تقویت نیروی خرد و فکر، حضور در کارهای جمعی برای خدمت به مردم همچون بسیج سازندگی، و ورزش و تمرین جسمی، در دوران جوانی که یکی از طلایی ترین دورانهای زندگی انسان است، علاوه بر شکل دهی هویت صحیح انسانی، ذخیره ای برای همه دوران زندگی و توشه ای ابدی برای دوران پس از مرگ و حیات واقعی خواهد بود.
زیادهگویی
ما درست برخلاف آنچه که در ادیان و مذاهب گفته میشود زیادهگو هستیم و پرحرف میزنیم. نقل است که عرفا هم در سکوت تبادل روحی داشتند اما ما ملت پرسخنی هستیم و آسانترین کار برای ما حرفزدن است.
در جامعه ای که زیاده گویی رواج داشته باشد این زیاده گویی به خودستایی تبدیل خواهد شد و مسئول امر بجای اینکه کار ی را انجام دهد بیشتر با زبان خود کارهای محوله به خود را انجام خواهد داد تا با فکر وبازوان خود شاید بتوان گفت مسئول امری که قبل از انجام کاری خیلی از خود وکارش تعریف کند چون با گفتن این حرفهای بسیار بزرگتر از خود وشنیدن صدای خود از صدا وسیما تا انداز های اضطراب و استرس او بر طرف شده است و ان را فراموش کرده است و به دنبال کار دیگری رفته تا دوباره خود را به دیگران بنمایاند.
این موجب کندی در پروژها می شود و سیر پیشرفت جامعه کند خواهد شد.
موانع توسعه فرهنگی در ایران
مفهوم توسعه فرهنگی عبارتست از دگرگونی که از طریق تراکم برگشتناپذیر عناصر فرهنگی در یک جامعه معین صورت میپذیرد و بر اثر آن، جامعه کنترل همواره موثرتر را بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال میکند.
توسعه عبارتست از فرایند بسیار پیچیدهای که طی آن جامعه از یک دوران تاریخی به دوران جدیدی منتقل میشود این فرایند در هر مرحله از جریان انتقالی خویش ابعاد مختلف زندگی را متحول میسازد. این مجموعه ارتباطات متقابل و چند سویه در نهایت جامعهای نو به وجود میآورد که در آن تمامیابعاد زندگی بشری و به صورت بنیادین نسبت به وضعیت گذشته خویش متحول میشود.
فرهنگ مجموعه افکار و اعمال، بایدها و نبایدها، هنجارها، ارزشها و نظام اعتقادات یک جامعه مشتمل بر سنتها، آداب و رسوم، مذاهب، ایدئولوژی، تشریفات مذهبی و زبان است که در جامعه انسانی مشترک هستند. مفهوم توسعه فرهنگی عبارتست از دگرگونی که از طریق تراکم برگشتناپذیر عناصر فرهنگی در یک جامعه معین صورت میپذیرد و بر اثر آن، جامعه کنترل همواره موثرتر را بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال میکند.
در این تراکم برگشتناپذیر، معارف فنون، دانش و تکنیک به عناصری که از پیش وجود داشته و از آن مشتق گشته است، افزوده میشود.
هنگامیکه یک یا برخی از عنصرهای فرهنگی جامعه دگرگون میشود، به ناگزیر تناسبی که بین آن عنصر و عنصرهای دیگر برقرار است، از میان میرود. در نتیجه تاخر فرهنگی پدید میآید. تاخر فرهنگی بر عقب ماندن یک عنصر فرهنگی از عنصر فرهنگی دیگر اطلاق میشود. کشورهای توسعه نیافته در موقعیتی پا به عرصه اقتصاد، فرهنگ و سیاست در نظام بینالملل گذاشتند که غرب چندین قرن قبل به این نظام شکل داده بود. در دوره استعمار و استثمار، پول پرستی و مصرفگرایی و علاقه به رفاه در کشورهای توسعه نیافته رسوخ کرد. غرب در دوره استعمار روح سرمایهداری را به این کشورها منتقل کرد اما ناسیونالیسم، فرهنگ و ساختار لازم برای فعالیت متعادل اقتصادی و توسعه صنعتی را عرضه ننمود. بسیاری از تحلیلگران علل مهم گستردگی و کیفیت رشد و توسعه این کشورها را در بافت فرهنگی آنان جستوجو کرده و معتقدند که اصول فرهنگی این کشورها نیازهای لازم فرهنگی توسعه اقتصادی را میسر نساخته است. هم اکنون جوامع خاور دور با سرعت شگفتانگیزی به بهرهبرداری از منابع اقتصادی خود میپردازند. نتیجه آن که کشورهای توسعه نیافته از قبیل ایران با بافتهای متنوع داخلی روبرو هستند. در برنامهریزیهای توسعه در این قبیل کشورها باید مبتنی بر شناخت عمیق از سیر تحولات بینالمللی و روندهای بنیادی در گذشته و آینده باشد که در آن جایگاه حقیقی کشورهای توسعه نیافته و کشور مورد نظر با دقت بررسی میشود.
رویارویی نمونهبرداری، گزینش یا تقلید از غرب همه بیانگر نوعی جریان پیچیده فرهنگ است. واقعیت این است که در مقطع زمانی خاصی، تحول و دگرگونی فرهنگی اجتنابناپذیر به نظر میرسید. شرایط و موقعیت خاص جغرافیایی و سیاسی هر کشور بر شدت و ضعف این جریان اثر مینهاد و دولتمردان را وامیداشت تا بسته به وضع ویژه واحد سیاسی خود به تصمیمگیری دست زنند.
از آنجا که تعارضهای پیشین بر سر استقرار ارزشهای نو به جای ارزشهای سنتی و حاکم شکل گرفته است. فرهنگهای آسیایی برای غلبه بر مشکلات ناشی از رویارویی با غرب ناچار به تحول پیچیده و دشوار درونی تن دادند و برای ورود به عرصه دولت، ملتها و ایجاد نوعی ساختار همه جانبه ملی، بخشهای مختلف کشور را به هم نزدیک ساختند. برای نیل به چنین سرانجامیکه در نهایت توسعهیافتگی را به ارمغان خواهد آورد، باید میان سه قشر صاحبان ثروت، صاحبان قدرت و صاحبان فکر نوعی تفاهم به وجود آید و نخبگان ثروت، قدرت و اندیشه همزیستی مسالمتآمیز دست یابند.
ماکس وبرو تالکوت پارسونز از جملهاندیشهورزانی بودند که با مفهومسازی و نگرش ساختاری در استحکام بخشیدن به آفات و زمینههای متشکل اجتماعی، نقش به سزایی ایفا کردند. البته تشکل اجتماعی به معنای ساختارگرایانه و روشن بودن جهتگیری کل نظام عموما در کشورهای توسعه نیافته وجود ندارد.
تمدن و فرهنگ ایران از استواری سه لایه تمدنی بر روی هم تشکیل شده است: تمدن و فرهنگ ایران باستان، تمدن و فرهنگ اسلامیکه دعاوی آن بر حسب مقتضیات زمانه گهگاه شدت و ضعف یافته است و تمدن و فرهنگ غربی که حدود دو قرن است در حوزههای مختلف جامعه ایران آثار شگرف به جای گذاشته تا حدی که واکنش تدافعی میراث تمدن و فرهنگ اسلامیرا برانگیخته است.پارسونز جامعه را به گونهای انتزاعی به تفسیر میکشد و نظام کنش را متشکل از چهار جز میداند که هر جز خود دارای یک نظام است. نظام فرهنگی، نظام اجتماعی، نظام روانی و نظام زیست شناختی. نظام فرهنگی بالاترین اهمیت را دارد چرا که تضمینکننده اتفاق آرای هنجاری است که یک نظام ارزشی مشترک به شمار میرود. همه قسمتهای نظام اجتماعی در درون یک کل عمل میکنند و این دربرگیرنده نظام واگذاری پاداش و امکانات است که شامل قدرت هم میشود; یعنی نظام قشربندی. کارکردگرایان پیش از پارسونز تماما بر کارکردهای یک ساختار یا نهاد اجتماعی برای ساختارها و نهادهای دیگر تاکید میورزیدند اما کارکردگرایان جدید مثل مرتون معتقدند که تحلیلگران پیشین انگیزههای ذهنی افراد را با کارکردهای ساختارها یا نهادها اشتباه گرفته بودند. نهایتا رهیافت کارکردگرایی نوعی نظریه قشربندی اجتماعی است. چرا که قضیه کارکردی عمده این است که جامعه چگونه انسانها را در چارچوب نظام قشربندی به سمتهای شایستهشان سوق میدهند و آنها را بر این سمتها مینشاند. پدیده نابرابری اجتماعی و تمایزات فرهنگی از این دیدگاه امری طبیعی، همگانی و دارای کارکرد است.
تجربه نیندوختن از گذشته
پس از اقدامات انساندوستانه افرادی چون ماندلا واسلاوهاول و اقدامات انساندوستان که در باب فرهنگی کردن سیاسی است تلاش کردند زیاد شنیدهایم که ببخش و فراموش کن یا ببخش و فراموش نکن. اما داستان بر سر این است که اگر شما ببخشانید و فراموش کنید باز هم از همانجا ضربه میخورید. انسانهای سالم کسانی هستند که در درونشان میتوانند بزرگترین دشمنان خود را از لحاظ عاطفی ببخشایند، چرا که از لحاظ عاطفی باید بخشود اما از لحاظ ذهنی نباید فراموش کرد. اما متاسفانه ما عکس این عمل میکنیم،از لحاظ عاطفی نمیبخشیم و کینهجویی در ما زنده است اما به لحاظ ذهنی فراموش میکنیم چرا که حافظه تاریخی ملت ما بسیار کند و تار است.
خلاصه ای از موانع رشد یک فرد در جامعه
انسان در یک خانواده متولد میشود. مغز یک طفل توسط متولدین قبل از او شکل گرفته و برنامه ریزی میشود. یک کودک قبل از اینکه مراحل کسب آموزش در دبستان را شروع کند از روش ورفتار دیگر افراد خانواده سرمشق میگیرد. رفتار بعضی از افراد برایش الگو میشود که هیچگاه آن را فراموش نخواهد کرد.
در جوامعی که قدرت در دست یک فرد از افراد خانواده است از کودک انتظار حرف شنوی میرود. کوچکتر باید مطیع و فرمان بر آنهایی باشد که قبل از او در آن خانواده متولد شده اند. آن ها برای بچه استقلال قائل نمی شوند. بزرگترها خود را مسئول حفاظت کوچکترها میدانند. از کوچکترها انتظار نمیرود که خودشان کسب تجربه کنند. فرزندان موظفند تا به والدین خود تا زمان مرگ احترام بگذارند و از آن ها حرف شنوی داشته باشند، حتی اگر کلام والدین را منطقی ندانند. کوچکتر حق تبادل نظر با بزرگتر را ندارد.
در چنین جوامعی کودک رشد فکری و اجتمایی کمتری دارد.
در جوامعی که در خانواده قدرت در دست یک فرد نیست امکان رشد فکری و استقلال در کودکان و نو جوانان بیشتر است. استقلال فردی از همان دوران کودکی به آنها آموزش داده میشود. به اطفال اجازه تبادل نظر داده میشود. کودکان و نو جوانان در بحث های خانوادگی شرکت میکنند و به نظراتشان اهمیت داده می شود. در چنین جامعه ای رشد شخصیت در کودک شکل خواهد گرفت.
با رفتن به دبستان کودک اولین قدم را به درون جامعه بزرگتر از خانواده میگذارد. او دیگر کمتر با والدین، بزرگترها و فرهنگ خانواده کار دارد. محیط جدید آمادگی و ظرفیت ذهنی جدیدی برای فراگیری او فراهم می کند. طفل مجبور میشود به میزانی فراگیری های خانوادگی خودش را با آموخته های دوران جدید جابجا کند. اما خیلی از آداب و رسوم خانوادگی هرگز از ذهنش خارج نخواهد شد و آنها را- خوش ویا ناخوش – در تمام طول زندگی با خود حمل خواهد کرد.
روش آموزش در جوامع مختلف و اثرات آن بر ذهن وفکر کودکان و جوانان متفاوت است و تاثیر بسزایی در شکل دادن به یک آینده ایدال دارد.
در بعضی از جوامع حاکمیت مطلق در شیوه آموزش در دست معلم و مسئولین مدرسه است. در کلاس درس این معلم است که گوینده است. دانش آموز باید شنونده و مجری تکالیف داده شده باشد. شاگرد مدرسه حق سوال ندارد و در قبال هر نوع کوتاهی در انجام تکالیف تنبیه خواهد شد. تنبیهات میتواند جسمی و یا روحی همراه با تحقیر باشد. گاها والدین نیز برای تبادل نظر به دبستان دعوت میشوند. در این صورت والدین بیشتر در طرف مربیان مدرسه قرارمیگیرند. کودک باید تنبه شود زیرا که کودک است. او باید یاد بگیرد که همیشه مطیع باشد. کودک ونوجوان باید فراموش نکنند که همیشه حق با مسئولین مدرسه است.
در چنین جامعه ای استعداد اطفال و نوجوانان سرکوب و آینده روشنی برایشان متصور نیست.
در سیستم آموزشی جوامع مدرن و پیش رفته نوجوان حق سوال از معلم را دارد و صاحب نظر است. اگر اشتباه کند تنیه نخواهد شد بلکه به شیوه بهتری آموزش خواهد دید. والدینش برای پیگیری و پیشرفت آموزش به مدرسه دعوت خواهند شد. والدین در حل اختلافات یک رابطه فعال با مربیان مدرسه بر قرار می کنند. آن ها جانب کسی را میگیرند که منطقی حرفش را بیان میکند. آگر لازم باشد از فرزندشان در مقابل مربیان دفاع خواهند کرد.
در چنین جوامعی رشد فکری و جسمی نوجوانان به مراتب بالاتر است.
بعد از دوران تحصیل فرد مستقل از خانواده و مدرسه خواهد شد. او بطور کلی در جامعه غرق میشود. شاغل میشود و در موسسه ای مشغول کار حواهد شد. او اکنون مقدار زیادی از فرهنگ و آموخته های دوران زندگی در خانواده و آموزش های مدرسه را در ذهن خود ضبط کرده و در صورت لزوم آن ها را بکار می گیرد .
در بعضی از جوامع حاکمیت در دست یک حاکم خود رای و مقتدر است. او خودش برای مردم قانون وضع میکند. در سیستم حکومتی او نمایندگانی از طرف مردم وجود ندارند. اگر هم داشته باشند انتصابی میباشند. اگر هم قانونی توسط نمایندگان وضع شده است براحتی آن را ملغی میکند. اگر انتخاباتی در چنین جوامعی برگزار شود یک انتخابات نمایشی خواهد بود. حاکم از قبل مشخص میکند که چه کسی در انتخابات پیروز شود. در چنین جوامع است که انقلاب معنی پیدا میکند. چرا که حاکم به هیچ ترتیب حاضر نیست تا جای خودش را با شخص لایق تری عوض کند. در چنین اجتمایی رشد افراد سرکوب و جامعه نیز دچار عقب ماندگی میشود.
در جوامعی که حاکم با رای مردم انتخاب میشود انقلاب معنی ندارد. انتخابات بدون دخالت حاکم و با رای مستقیم مردم انجام خواهد شد. لذا حاکم مجبور است که به سود جامعه و در مسیر پیشرفت آن حرکت کند. در غیر این صورت از کار برکنار خواهد شد.
ذهن یک فرد در تحت هر حاکمیتی که باشد همیشه پر از خاطرات از زمان زندگی در خانواده، در مدرسه، محل کار و جامعه ای که در آن زندگی کرده است میباشد. ممکن است با جابجا شدن آن فرد از درون یک جامعه به درون یک جامعه دیگر تغییراتی در محتوای ذهنی او پیش بیاورد اما فرهنگ و رسم و رسوم آموخته در خانواده و جامعه خود را فراموش نخواهد کرد. او به خیلی از فرهنگ و سنت هایی که آموخته است و در ذهن خود دارد احترام میگذارد.
تنها جوامعی که قادرند مغز یک انسان را کاملا شست وشو و تغیر بدهند و از او موجود دیگری بسازند فرقه ها – سکت ها – هستند.
جامعه فرقه ای از مخربترین و وحشتناکترین جوامع بشری است. در چنین جامعه ای انسان هیچ توانایی و امکان رشد فکری و اجتمایی ندارد.
در فرقه انسان را بی هویت میکنند و به اوهویت فرقه ای میدهند. مغز را از معرفت و آگاهی تهی میکنند. آزادی را از انسان میگیرند.
اعضای یک فرقه در داخل یک چهارچوب بسته فکری و با ذهنیت های دور از واقعیت زندگی میکنند. از تحولات و تغییرات در جوامع دیگر بی خبرند. از عشق و عاطفه بدور هستند و بذر کینه و نفاق در درونشان افشانده اند. زبان و فرهنگ فرقه ای دارند. براحتی انسانهای دیگر را ترور میکنند. فرقه ها در این زمان زندگی نمیکنند. افکارشان واپسگرایانه و متعلق به این دوران نیست.
یک عضو فرقه حق تشکیل خانواده ندارد. ارتباط با نزدیکان و فامیل برایش ممنوع است. صحبت و همفکری با دیگر اعضای فرقه برایش تابو است.
عضو فرقه از همان هوایی استنشاق میکند که ما میکنیم. اما هوایی که او بدرون میدهد باعث تصفیه خون نمیشود. شاید او هم گلی را ببوید که ما می بوییم اما او بوی آنرا استشمام نمیکند. ممکن است صدایی را بشنود که ما میشنویم اما معانی دیگری در ذهن او ایجاد می کند. ممکن است از عشق و عاطفه با او صحبت شود اما عشق برایش مفهومی جدا از عشق در جامعه عادی دارد. عضو فرقه احساس ندارد: دیدن، بوییدن، شنیدن، لمس کردن برایش ممنوع است. مغز او را از وجود تمامی این خواص انسانی تخلیه و آنرا پر از کینه و نفرت کرده اند.
در روابط فرقه ای تمامی محتویات ذهن یک فرد را که از روابط خانوادگی، دوران تحصیل، کار و جامعه ای که در آن زندگی کرده باقی مانده کاملا ثخلیه مینمایند. این رهبر فرقه است که کنترل مغز و جسم یک عضو را در دست خود دارد.
دیدگاه مبتذل نسبت به کار
اگر در جامعه ای کار برای افراد مهم نباشدوهیچ اهمیتی به کار ندهند وکار را برای درآمد آن بخواهند وافراد این جامعه بتوانند درآمد خود را از طریق بیکاری کسب کنند دیگر به استقبال کار نخواهند رفت ، برای خود از کار یک هیولا خواهند ساخت که جزء درد سر برای انها چیزی دیگر نخواهد داشت. در این جامعه کار برای صاحبان کار مانند سم خواهد بود که موجب مسمومیت آنها می شود. در حالی که اگر کار را برای خود کار بخواهند نه تنها از آنها در برابر حوادث روحی واسترس زا جلوگیری خواهد کرد بلکه زندگی آنها را لذت بخش و موجب پیشرفت وترقی جامعه خواهد شد.
دیدگاه کمتر مردمی نسبت به کار تا حد دیدگاه ما نسبت به کار مبتذل است. ما کار را فقط برای درآمد میخواهیم و بنابراین اگر درآمد را بتوانیم از راه بیکاری هم به دست آوریم از کار استقبال نمیکنیم. در واقع ما کار را اجتنابناپذیر میدانیم در حالی که باید دیدگاه مولوی را درباره کار داشته باشیم که معتقد بود کار جوهر انسان است.
پیشرفتهاى صنعتى
کشور لیبى در طول ?? سال گذشته تاکنون موفق به ساختن صدها بخش صنعتى سنگین شده است بهطورى که از سال ???? تاکنون ??? کارخانه، ?? پروژه صنعتى در مواد غذائی، ?? پروژه در صنعت ریسندگى و بافندگی، لباس و پوست، ?? پروژه در مصالح ساختمانى و ?? پروژه صنعتى در معادن و مهندسى ایجاد شده است. ضمن آنکه ??? پروژه در منابع پتروشیمى و تعدادى پروژههاى صنعتى دیگر احداث شده است.
براساس آمار ارائه شده تنها در خلال ?? سال گذشته تاکنون ?? هزار میلیارد دینار معادل ? میلیارد دلار در بخش صنعت سرمایهگذارى شده است.
تعداد تولیدکنندگان که به بخش صنعت و معدن کشور کمک کردهاند در خلال بیست سال گذشته تعداد آنها در سال ???? از حدود ???? واحد تولیدى به ????? واحد تولیدى در سال ???? رسیده است.
نفت
بخش نفت و گاز طبیعى از مهمترین بخشها، بلکه به مثابه? ستون فقرات اقتصادى ملى لیبى محسوب مىشود که تشکیل دهنده? اصلى درآمد اقتصاد ملى است.
بیست درصد از درآمد سالانه در بخشهاى کشاورزى و با پشتیبانى از بخشهاى مختلف آن به منظور استحکام پایههاى کشاورزى مصرف شده که نتیجه منتهى به اصلاح میلیون هکتار از زمینهاى قابل کشت و حفر بیش از چهل حلقه چاه و غرس بیش از چهل میلیون درخت میوه و ایجاد بیش از بیست هزار مزرعه جدید گردیده است.
سابقه ملى شدن صنعت نفت در لیبى
براساس قانون شماره ?? صادره در سال ???? شرکت انگلیسى B.B ملى شد و شرکت ملى لیبى با نام نفت خلیجعربى ایجاد گردید و براساس قانون شماره ?? در سال ????، ??% از شرکتهاى خارجى ملى اعلام شدند.
بر این اساس، با صدور اینگونه لوایح و قوانین شرکتهاى خارجى که مالک ???% از امتیازات قراردادها بودند ??% از میزان مالکیت را به شرکت ملى لیبى واگذار کردند.
لیبى از سال ???? اقدام به کشیدن خطوط لوله نفت به طول ??? کیلومتر و خطوط لوله انتقال گاز طبیعى به طول ??? کیلومتر از بریقه به خمس نموده است. خط انتقال گاز به منظور تا?مین احتیاجات کارخانهها و ایستگاههاى تولید برق و خطوط انتقال نفت و به منظور بارگیرى نفتکشهاى عظیم احداث گردیده است.
صنایع شیمیائى
مهمترین دستاوردهاى شیمیائى لیبى در مجتمع شیمیائى ابىکماش حاصل شده است که شامل تعدادى کارخانه مىباشد که از آن جمله، کارخانه نمک به ظرفیت سالانه ?? هزار تن و کارخانه آزمایشگاه برقى (التحلیل الکهربائی) است که تولیدات آن اسیدسولفوریک (صودرالکاریه) با ?? هزار تن در سال، هیدروکلرید با ? هزار تن در سال و نیز کلر مایه با ? هزار تن در سال است، علاوه بر آن مجتمع شیمیائى ترهونه است که پیشبینى شده در سالهاى ? - ???? آماده? تولید روزانه چند تن از مواد شیمیائى باشد.
علاوه بر اینها کارخانه? تولید B.F.C مىباشد که عهدهدار تولید مواد خام اصلى براى کارخانههاى اسفنجسازى مىباشد، همچنین کارخانه صابونسازى با ظرفیت تولید ?? هزار تن که مجموعاً شش کارخانه را تشکیل مىدهد. و نیز ?? کارخانه در تولید پلاستیک و تولیدات اسفنجى و کارخانه رنگسازى و لوازم مربوط به آن با ظرفیت ?? هزار تن در سال فعالیّت دارند.
صنایع معدنى
صنایع معدنى موجود در لیبى که به بهرهبردارى نهائى رسیدهاند مبادرت به تولید کالاهاى واسطهاى مىنمایند که نقش بهسزائى در اجراء پروژههاى اقتصادى دارند، عبارتند از:
کارخانه آنتن سازى و تقسیم برق
کارخانه? تولید لولههاى جوشکارى شده حلزونى و طولی
کارخانه نورد با تولید لولههاى فولادى در اندازههاى مختلف
کارخانه تولید سیمها و کابلهاى برقی
پانزده کارخانه تولید سیمان و هفت کارخانه تولید کاغذ که در مناطق مختلف کشور پراکندهاند
کارخانههاى ریسندگى و بافندگى که مهمترین آنها کارخانه? جنزور با ظرفیت ?/? میلیون متر مربع در سال است
کارخانه تولید لباسهاى آماده که تعداد آنها به ?? کارخانه بالغ مىشود
کارخانه پوست و کفش با ظرفیت تولیدى ?? میلیون پا مربع در سال
کارخانه تولید سیمان و مصالح ساختمانى که پیشرفت زیادى داشته است، بهطورىکه ارزش تولیدات آن به ?/?? میلیون دینار در سال بالغ مىشو
کارخانه ریسندگى نخلهاى پشمى در المرج و کارخانه بنى ولید در صنعت فرشبافى با ظرفیت تولیدى ?/? میلیون مترمربع در سال.
کارخانههاى تولیدى واگنهاى مسکونى (خانههاى سیّار) تراکتورسازی، یخچالسازى و لوازم الکترونیک
موانع اقتصادی توسعه از دیدگاه مایکل کالسکی اقتصاد دان لهستانی
به عبارت دیگر، آن چه کالسکی می گوید این است که حتی اگر در بخش هائئی ازاقتصاد امکان جایگزینی زیاد بین سرمایه و کار وجود داشته باشد ممکن است این استراتژی با محدودیتی که در دیگر بخش ها وجود دارد با موانع و مشکلات روبرو شود.
گسترش ظرفیت تولیدی درکشورهای در حال توسعه ممکن است با سه مانع روبرو باشد.
اول، بعید نیست سرمایه گذاری بخش خصوصی به میزان مطلوب انجام نگیرد. البته د راین جا دولت می تواند با انجام این سرمایه گذاری ها این کمبود را جبران کند.
دوم، بخش تولید کننده ابزارهای سرمایه ای ممکن است ظرفیت مازاد نداشته باشد. بعید نیست درعمل این مانع هم خیلی جدی نباشد چون در بسیاری از کشورهای درحال توسعه این ابزارها وارداتی هستند و می توان یا با افزودن صادرات و یا کاستن از واردات کالاهای لوکس و غیر ضروری منابع مالی لازم برای واردات ابزار های سرمایه ای را فراهم نمود.
سوم، فشارهای تورمی ناشی از افزایش تقاضا برای ضروریات زندگی، در وجه عمده مواد غذائی که بخش کشاورزی قادر به برآوردن این تقاضای بیشتر نیست.
با این حساب می رسیم به دومین مانع توسعه، و آن هم موانع موجود برسر راه افزودن بر تولیدات بخش کشاورزی است. به نظر می رسد که از نظرگاه کالسکی، اقتصاد کشورهای درحال توسعه در وجه عمده دو بخشی است. یعنی بخش سرمایه داری و دیگر هم بخش کشاورزی یا به اصطلاح بخش سنتی اقتصاد. اگرچه در بخش سرمایه داری اضافه ظرفیت تولید وجود دارد و یا می تواند با افزایش سرمایه گذاری ایجاد شود ولی چنین وضعیتی در کشاورزی وجود ندارد. در کوتاه مدت، افزودن بر تولیدات کشاورزی چندان آسان و عملی نیست و به همین خاطر کالسکی عقیده داشت که در این بخش، قیمت محصولات به دلیل ایستائی عرضه با تقاضا برای شان در بازار معین می شود و عرضه هم توان پاسخ گوئی به تغییرات قیمتی در کوتاه مدت را ندارد. یکی از مسایلی که در بخش کشاورزی وجود دارد البته مقوله مالکیت زمین در آن است.
یکی از پیش نیازهای فرایند توسعه افزودن بر درآمد واقعی شهروندان است و البته که افزودن بردرآمد واقعی، افزایش تقاضا برای محصولات کشاورزی را به دنبال خواهد داشت. واما ناتوانی بخش کشاورزی در برآوردن این تقاضاهای بیشتر شده، موجب می شود که در فرایند توسعه اخلال شود. از نظر کالسکی، عمده ترین عامل کند کننده فرایند توسعه، عرضه به نسبت ایستای ضروریات زندگی در این جوامع است که با عواملی که در باره کشاورزی به اختصار گفته ایم، محدود می شود و به همین خاطر، میزان رشد درآمد ملی را محدود می کند. عمده ترین نتیجه گیری کالسکی از این مباحث این است که باید از افزایش قیمت ضروریات زندگی جلوگیری شود و در ضمن دولت از اقشار و طبقات کم درآمد، مالیات اخذ نکند. با این همه، به نظر کالسکی، رشد اقتصاد با میزان رشد تولید ضروریات زندگی مشخص می شود و اگر اقتصادی بخواهد نرخ رشدی فزون تر از رشد تولید ضروریات زندگی داشته باشد- مداخله یا عدم مداخله دولت تغییری ایجاد نمی کند- نتیجه اش افزایش تورم و فشارهای بیشتر تورمی خواهد بود. افزایش قیمت ضروریات زندگی موجب می شود تا میزان واقعی مزد کاهش یابد که بعید نیست به افزایش میزان پولی مزد منجر شود و به این ترتیب، اقتصاد گرفتار مارپیچ تورمی مزد- قیمت بشود.
از این بررسی دو نتیجه گیری مهم می توان گرفت:
? در کنار رشد صنعت و یا بخش خدمات، باید برای افزایش تولید ضروریات زندگی هم اقدامات موثر انجام بگیرد تا ازفشارهای تورمی که مخل توسعه است کاسته شود.
? دیدگاه کالسکی درباره تورم، به واقع یک دیدگاه ساختار گرایانه است بعنی تورم نتیجه نا همخوانی بخش های مختلف اقتصاد با یک دیگر است و به همین دلیل، سیاست هائی چون کنترل اعتبارات، یا سیاست های پولی دیگر براین نوع تورم تاثیر قابل توجهی نخواهد داشت.
درباره بخش کشاورزی دردیدگاه کالسکی عمده ترین مشخصه این بخش وجود مازاد کار در آن است و به همین خاطر، افزایش اشتغال در این بخش، بدون تغییرات اساسی که لازم است، ضرورتا به افزایش تولیدات منجر نخواهد شد. پیشتر به مقوله مالکیت در این بخش اشاره کردیم که به زمانه کالسکی، در اغلب کشورهای در حال توسعه شکل اصلی مالکیت فئودالی و یا نیمه فئودالی بود و از سوی دیگر، یکی از مشخصه های دیگر این بخش نیز فقر چشمگیر بخش قابل توجه ای از ساکنان روستاست، که از جمله به خاطر وابستگی شان به شرخرها و کار برروی زمین بدون داشتن امنیت مالکیت برآن تشدید می شود. از نظر کالسکی، بخش کشاورزی بدون مداخله دولت برای رفع این موانع نهادینه ای قادر به افزایش تولید نخواهد بود. از جمله کارهائی که باید انجام بگیرد، در جوامعی که هنوز مالکیت های کلان ارضی وجود دارد، اصلاحات ارضی و توزیع زمین بین تولید کنندگان، تدارک اعتبارات و خدمات بانکی ارزان برای رهانیدن دهقانان از شرخرها، آموزش شیوه های تولید با بازدهی بیشتر، فراهم کردن کود شیمیائی و ماشین آلات کشاورزی ارزان قیمت، تا موانع موجود برسرافزودن بر عرضه ضروریان زندگی رفع شود.
بگویم و بگذرم که درفرصت های دیگر باز به نوشته های کالسکی باز خواهم گشت. فعلا تا فرضتی دوباره پیش بیاید.
امروزه اندیشه وتمدن اسلامی جان مایه نیرومندی برای احیا دارد اگر ما بخواهیم جایگاه شایسته برای تعالی همه جانبه داشته باشیم .
1-ترسیم دقیق چشم انداز مطلوب ومتناسب با مقتضیات زمان
2- عزم واراده جدی همراه با نشاط وامید احساس توانایی و دوری از خود باختگی
3-بالا بردن سطح شناخت علمی
4-تقویت روح ایمان تقوا واستواری .......
5- ارتقای دانش وسطح علمی وبسط وتعمیق نهضت نرم افزاری با به کار گیری همهی ظرفیت های موجود
6-ارتباط وثیق همدلی ومشارکت در سطح بین الملل اسلامی وتعاون وهمکاری گسترده در ابعاد مختلف (نه انزوا گزینی وانفعال )
7- استمداد از عنایات الهی توکل بر خداوند وتکیه بر درون مایه های دینی وبومی در حین استفاده خردمندانه وگزینشگرانه از دانش ها وتجربیات دیگران .
مهم ترین موانع تصمیم گیری
اتخاذ تصمیم گیری اشتباه و نامناسب گاه لطمات و زیان هایی جبران ناپذیر به یک شرکت یا فرد پدید می آورد و حتی ممکن است موجب نابودی آن گردد .
تصمیم گیری مهم ترین ، دشوارترین و پرخطرترین وظیفه یک مدیر اجرایی است . اتخاذ تصمیم گیری اشتباه و نامناسب گاه لطمات و زیان هایی جبران ناپذیر به یک شرکت یا فرد پدید می آورد و حتی ممکن است موجب نابودی آن گردد . شاید این پرسش در ذهن شما مطرح شود که علل و عواملی که در اتخاذ تصمیم های اشتباه نقش دارند کدام ها هستند . در بسیاری از موارد ، شیوه تصمیم گیری است که در این امر دخیل است .
برای مثال مدیر اجرایی در هنگام اتخاذ تصمیم از دیگر گزینه ها – تصمیماتی – که می توانسته انتخاب یا اتخاذ کند به طور روشن و کامل مطلع نبوده ، اطلاعات کافی و صحیح در اختیار نداشته و یا میزان فواید و ضررهای حاصل از اتخاذ تصمیمی خاص به دقت ارزیابی نشده بوده است . هر یک از عوامل می تواند به اتخاذ تصمیمی نامناسب یا غلط منجر بشود . اما گاهی از اوقات مشکل اصلی در روند تصمیم گیری نیست بلکه ذهنیت تصمیم گیرنده است که باعث تصمیم گیری اشتباه و زیان بار می شود . شیوه و چگونگی کار مغز بشر گاه زمینه را برای ارتکاب اشتباه در امر تصمیم گیری فراهم می آورد .
محققان طی پنجاه سال گذشته در باره چگونگی کار مغز در هنگام تصمیم گیری به مطالعه و بررسی پرداخته اند . این تحقیقات که هم به صورت نظری و هم به صورت عملی صورت پذیرفته است نشان می دهند که ما برای مواجه شدن و رفع پیچیدگی که ذاتا در امر تصمیم گیری وجود دارد ، به طور ناخودآگاه بر طبق عادت و روش های همیشگی عمل می کنیم ! این عادات که به یابندگی (شیوه ای برای حل مشکلات که در آن ما از تجارب گذشته استفاده می کنیم و سعی داریم شیوه های عملی یافتن راه حل را بیابیم) شناخته می شوند ، در اکثر شرایط موقعیت ها به کمک ما می آیند و ما از آنها استفاده می کنیم .
برای مثال در تخمین مسافت ذهن ما به طور مکرر و از روی عادت میزان وضوح جسم را به دوری یا نزدیکی آن ربط می دهد . هر چه جسم موردنظر واضح تر دیده شود . نزدیک تر به نظر می آید و برعکس هر چه مبهم تر باشد دورتر محسوب می گردد . ما در زندگی روزمره خود بارها مجبور می شویم مسافت ها را تخمین بزنیم و همین میان بر ذهنی ساده در این امر بسیار به ما کمک می کند .
این شیوه درست مانند دیگر شیوه هایی که ما از روی عادت مورد استفاده قرار می دهیم غیر قابل اطمینان و انکاست . برای مثال در روزهای که هوا آلوده یا مه آلوده است چشمان ما ذهن و مغز ما را فریب می دهند . در این روزها ما هنگام تخمین مسافت ها اشتباه می کنیم و فاصله اجسام را بیش تر از میزان واقعی تخمین می زنیم .
چون اختلال هایی که در نتیجه استفاده از این شیوه مسافت یابی رخ می دهند در اغلب موارد خطرناک هستند ، ما برای اجتناب از این خطرات می توانیم از به کارگیری این روش صرف نظر کنیم . باید گفت اشتباه در تخمین مسافت از سوی خلبان ها گاه نتایج فاجعه بار در بردارد به همین دلیل است که خلبان ها برای استفاده از معیارهای عینی مسافت ها ، آموزش ویژه می بینند .
محققان یک مجموعه این گونه اشتباهات را که در روش تفکر ما در هنگام تصمیم گیری به وجود می آید ، مشخص ساخته اند . برخی از این اشتباهات درست مانند اشتباهاتی که در تخمین مسافت بروز می کند ، حاصل اشتباه حواس ما هستند و برخی دیگر ظاهرا" حاصل ناهنجاری های غیرمنطقی در تفکر ما هستند . باید گفت ما آنچه موجب می شود این دام ها جنبه خطرناک پیدا کنند نامرئی بودن آنهاست . چون این گونه دام ها در روند تفکر ما پهن شده اند ، ما حتی هنگامی که در آنها گرفتار می شویم ، متوجه شان نمی شویم .
برای مدیران اجرایی که موفقیت شان به تصمیم گیری های هر روزه وابسته است دام های ذهنی و روانشناختی به میزان قابل ملاحظه خطرناک هستند . اشتباه در تصمیم گیری که حاصل افتادن در این دام است گاه باعث عدم کارایی و تضعیف همه فعالیت ها و امور ، از تولید محصول جدید گرفته تا استراتژی خرید و برنامه ریزی سلسله وار می گردد . اگر چه هیچ کس نمی تواند ذهن خود را از خطر افتادن در این دام ها مصون نگه دارد ، اما همه می توانند خلبان ها را الگو قرار داده و برای درک این دام ها و اجتناب از آنها آموزش های لازم را ببینند .
ممکن است یک سلسله دام های ذهنی و روانشناختی موجب اتخاذ تصمیم های اشتباه در امور تجاری و اقتصادی گردند . در این مقاله سعی در این بوده که هم در مورد ویژگی ها و علل وجود این دام ها توضیحاتی داده شود و هم راه هایی معرفی و پیشنهاد شوند تا مدیران با استفاده از آنها بتوانند خود را در مقابل آنها مصون نگهدارند .
بسیار مهم است که یادآوری کنیم ، آگاهی از ماهیت و منشا دام های ذکر شده ، همواره بهترین راه محافظت از خود است . آن دسته از مدیران اجرایی که سعی دارند با این دام ها و شکل های گوناگونی به خود می گیرند ، آشنا شوند ، بهتر از دیگر مدیران قادرند تضمین نمایند که تصمیمات شان به اندازه کافی صحیح و معقول و توصیه های زیردستان هم قطاران قابل اتکا هستند .