بهادادن به داوریهای دیگران نسبت به خود
ما به ندرت در منی که از خودمان تصور داریم زندگی میکنیم و همیشه توجهمان به منی است که دیگران از ما تصور دارند و همیشه ترازوی ما در بیرون ماست. این بهادادن به داوریهای دیگران علتالعلل یکسری مشکلات فرهنگی جامعه ماست.
در جامعه ای که افراد آن از درون احساس رخوت وکوچکی می کنند واعتماد به نفس ندارند ودر پی تایید خود از طرف دیگران هستند و بدون استدلال و بکار گیری منطق وعقل واندیشیدن در نظرات دیگران آن را قبول می کنند و به کار می گیرند وبرای اجرای یک برنامه کوچک چند طرح ونظر را پی در پی بدون دادن نتیجه مفیدبه کار می برند نتیجه ای جزء عقب ماندگی وصرف هزینه های هنگفت نخواهند داشت.
موانع پیشرفت زنان کارآفرین(به نقل از سرمایه)
گفته میشود که زنان در دستگاههای اجرایی کمتر دیده میشوند، آیا به همان نسبت نیز در کانونهای کارآفرینی، حضور محدودی دارند؟
براساس آخرین گزارشها از کارآفرینی در جهان توسط کالج بابسون در بابسون پارک ماساچوست و مدرسهء کار لندن، مردها نسبت به زنان، کارهای بیشتری را راهاندازی میکنند. براساس همین گزارش زنان، نسبت به مردها کمتر خوشبین بوده، اعتماد به نفس کمتری به مهارتهای کارآفرینی خود داشته و نسبت به موفق شدن در کار بیشتر از مردها نگران میشوند.
زنان کارآفرین در عرصهء بیوتکنولوژی برای توسعهء فعالیتهای خود از آموزشهای تخصصی دانشگاهی، برگزاری سمینارها و به کارگیری متخصصین بهره میگیرند.
گرچه حضور دانشمندان زن در بخش علوم زیستی چشمگیر است اما تعداد زنان کارآفرین در این زمینه اندک است. خوشبختانه تعدادی از دانشگاهها و موسسات به بررسی و حل این موضوع پرداختهاند. امی میلمن، نمایندهء اسپرینگ برد که یک ارگان غیردولتی در واشنگتن دیسی است و برای زنان کارآفرین منابع مالی و فرصتهای شغلی فراهم میکند، میگوید: «گرچه کارآفرینان در بخش بیوتکنولوژی نسبت به همتایان خود برای حمایت از محصولات و تکنولوژیهای خود مشکلات کمتری دارند اما برای ارایهء قابلیتها، مهارتها و تواناییهایشان به افرادی که خارج از حوزهء فعالیتآنها هستند شرایط سختی دارند و با وجود حضور گستردهء زنان در آموزشهای پزشکی و علمی، آنها در دنیای فعالیتهای گروهی مجبور هستند بین پیشرفت مدیریتی و مادر بودن یکی را انتخاب کنند.
کارآفرینان علوم زیستی دریافتهاند که تعداد رو به افزایشی از زنان با استقبال از پیشنهاد بخش مطالعات و برنامهریزی کارآفرین مرکز «استن فورد» و سازمانهای صنعتی مثل «پتسرا» و بخش علوم زیستی کانون زنان مریلند به مطالعه در رشتههایی چون (IP) حقوق معنوی، مالکیت و مدیریت پرداختهاند.
هیچ یک از زنان فعال در زمینهء بیوتکنولوژی دوست ندارند که جنسیت آنها در روند زندگیشان تاثیر منفی بگذارد، البته آنها میگویند: «در نظر نگرفتن این موضوع هم در آموزش و تحصیل و هم در دنیای فعالیتهای گروهی غیرممکن است. البته استثناهایی نیز وجود دارد، مثلا زنی که علاقهمند به پیشرفت در کار مدیریت است به خاطر صرف وقت برای فرزندانش در این زمینه پیشرفت نمیکند.»«نانسی هاپکینز آمگن» استاد زیستشناسی دانشگاه ماساچوست میگوید:«کودک فقط یک کلمهء چهار حرفی نیست، در حالی که امروزه 46 درصد از زنان در بخش بیوتکنولوژی به درجهء دکترا میرسند و از بین 50 دپارتمان بیولوژی کشور 30 درصد زنان استادیار و 15 درصد استاد میشوند، تنها دلیل دور شدن زنان از اهدافشان، صرف وقت برای خانواده است.
در تلاشی برای کاهش مشکلات زنان در دنیای تحصیل، یک کنسرسیوم متشکل از 9 دانشگاه با شرکت چارلز وست نمایندهء سابق MIT و یک گروه از 19 دانشگاه تشکیل شده که سیاست و جریاناتی را به کار گرفتند تا به زنان کمک کنند که با وجود تعهدات و وظایف خانوادگی بتوانند به آخرین درجهء دانشگاهی دست پیدا کنند و بنیاد MIT اکنون توسط سوزان هاکفیلد اداره میشود و پیشنهاداتی را مبنی بر کمک هزینههای تحصیلی برای نگهداری از کودکان، فرصتهای زمانی، کاهش زمان برای رسیدگی به نیازهای خانوادگی ارایه کرده است. همین طور تعدادی از مدارس کار در ایالات متحده پیشنهادات گستردهای داشتهاند مثل اضافه کردن رشتههای کارآفرینی و مدیریت در زمینهء رشتهء بیوتکنولوژی.
«لین جانسون لنگر» رییس امور مالی بیوتکنولوژی جان هاپکینز در بالتیمور مریلند میگوید: «علاقهء بسیار زیادی برای کمک به زنان، چه در زمینهء دستیابی به کارآفرینی و چه رسیدن به سطح بالای مدیریت در صنعت بیوتکنولوژی وجود دارد.»لنگر اکنون در حال بررسی نیازهای یک دکتر است تا بداند چگونه میتواند یک کارآفرین و مدیر موفق باشد. او گفت: «اکنون دانشگاه تلاش گستردهای میکند تا تعداد زیادی از زنان این رشته از آموزشهای مدیریت و کارآفرینی نیز برخوردار شوند اما در حال حاضر تعداد کمی از زنان کارآفرین در رشتهء بیوتکنولوژی فعالیت دارند.
«کریستین نجاریان» معاون MBA میگوید: «این یک شروع است.»
35 درصد از دانشجویان فارغالتحصیل از مدرسه کار استن فورد را زنان تشکیل میدهند و ما برای زنان در سطح جهانی تلاش میکنیم.
«ماریا پیتون» در مدرسهء واشنگتن دانشگاه پنسیلوانیا در فیلادلفیا مسوول بخش اجرایی است او میگوید: «تحقیقات نشان داده است که زنان به یک درجهء معین در یک سازمان میرسند اما سپس آن را رها میکنند.»
شاید تمام این حقایق و استنباطها بیشتر از این که علت یا تاثیر بر این موضوع باشند در ارتباط با آن بودهاند.
بدون در نظر گرفتن جنسیت، کارآفرینانی که دارای سمت دانشگاهی پایین هستند و یا تجربهء مدیریتی عالی ندارند، نسبت به کسانی که واقعا در این زمینه غنی هستند مشکلات بسیار زیادی دارند. به عبارت دیگر مسالهء شرکت محدود زنان کارآفرین در جامعهء بیوتکنولوژی مثل بلاتکلیفی مسالهء مرغ و تخممرغ نیست.
زبان پریشی
بدتر از پرسخنی ما زبانپریشی ما است. زبانپریشی به این معنا است که انسان حرف خود را خودش هم متوجه نمیشود یعنی اگر تحلیل روانشناختی در سخنان ما انجام شود اصلا برخی جملات معنا ندارد. سخنان همه مانند شهرکهای سینمایی است که در زمان فیلم پر از دژ و قلعه است اما وقتی فشار میدهیم فرو میریزد. به تعبیر دیگر حرفهای ما پشتوانه ندارد و همه ما از صدر تا ذیل یاوه میگوییم. و به همین دلیل هم به لحاظ ذهنی تا این حد پریشانیم. کسانی که سرگردانی ذهنی دارند اول باید زبان خود را پالایش کنند. یعنی باید حرف را فهمیده بزنند و از طرف مقابل هم حرف فهمیده بخواهند. نوام چامسکی برای اینکه ثابت کند که هر جملهای که قواعد نحوی و صرفی آن رعایت شده صرفا بامعنا نیست جملاتی میگفت بطور مثال میگفت: وقتی میگویند »پسر برادر مثلث ما عاشق بیضی شما شده است«. قواعد صرفی و نحوی آن رعایت شده اما بامعنا نیست.
عدم فرهنگ سازی و هزاران مشکل !
به زبان آوردن کلمه ی "تعطیلات" اولین چیزی که ممکن است به ذهن هر کسی برسد "سفر" است! اما اینکه تعریف ما از سفر چیست بر مقصد ما هم تاثیر می گذارد.در هفته ای که گذشت به تعطیلات زیادی برخوردیم و طبیعتا" این تعطیلات بر تعداد سفرهای برون شهری هم افزود!این افزایش ها همیشه افزایشهایی بودند که به مقصدی خاص ختم می شدند...مقصدی که در هر تعطیلات بیشترین مسافر و گردشگر را به خود جلب می کند.اما آیا ما از فرهنگ سفر و گردشگری اطلاعی داریم؟آیا از "ایران گردی" چیزی می دانیم؟
به همین تعطیلات بر می گردیم.وقتی خبر تعطیل شدن روز پنج شنبه در رادیو و تلویزیون اعلام شد افراد زیادی تصمیم به سفر گرفتند...اما بسیاری از مسافران(بر طبق آمار و مشاهدات عینی!!!) ترجیح دادند به شمال کشور هجوم ببرند!همیشه در تعطیلات این چنینی پر ترافیک ترین جاده ها مخصوص جاده های شمال کشور است و طبیعتا" میزان تصادف و تلفات هم در این جاده ها بیشتر است!این هجوم و این ترافیکهای پی در پی نشان از یک چیز دارد و آن هم این است که: ما عملا" گردشگری و ایران گردی را در برنامه ی سفرهای خود نداریم!!
خوشبختانه کشور ما از لحاظ جغرافیایی در شرایطی هست که نقطه به نقطه ی آن زیباییهای خاص خود را دارد. اما آیا ما از تمام آنها اطلاع داریم؟کسی که هر هفته یا با دیدن هر تعطیلات عزم سفر به مناطق شمال کشور را می کند...بدون شک امکان سفر به سایر نقاط را هم دارا است...پس چرا فرمان ماشینهای ما به سمت غرب و شرق و جنوب کشور کج نمی شود؟تمام اینها ریشه در عدم اطلاع از جاذبه های گردشگری دارد...جاذبه هایی که نه تنها از چشم ما بلکه از چشم اداره ی جهانگردی هم دور مانده!عدم تبلیغات صحیح و عدم فرهنگ سازی باعث می شود که نه مایی که در ایران زندگی می کنیم از جای جای میهن مان با خبر باشیم و نه جهانگردان سایر کشورها!
همیشه تبلیغات منفی وجود داشته...نه تنها برای کشور ما بلکه برای همه ی کشورها همیشه تبلیغات منفی بوده...پس نمی توان این را بهانه ای کرد برای رونق نداشتن صنعت جهانگردی!اطلاع رسانی ما اگر ضعیف نبود حداقل خودمان در تعطیلات به جای دیدن جنگلهای شمال "برای چندمین بار" به دیدن طبیعت بکر سنندج می رفتیم...یا به کردستان و کرمانشاه و کوههای سراسر سبزش در فروردین ماه! به تبریز و عمارات زیباش!به...هزار جای این کشور که هر کدام از شهرهایش در هر فصلی از سال یک رنگ و بوی مخصوصی دارند.ما از ایران گردی هنوز چیز چندانی نمی دانیم...اکثر ما جای جای ایران را نمی شناسیم.شاید حالا موج اعتراضها بلند شود که ما می دانیم و می رویم و ... و ... و ...!اگر این طور بود جاده های شمال از تمام جاده ها شلوغ تر نمی شد...از تمام آنها پر رفت و آمد تر نمی شد و همچنین پر حادثه تر! ما چقدر از یزد و جاذبه هایش می دانیم؟برای همه ی ما تصویر یزد تصویر کویر است و کوچه هایی تنگ با دیوارهای خاکی!!در همین یزد شهرستانی به نام "تفت" وجود دارد که سراسر سبز است و پر از باغهای میوه...هوای این منطقه عجیب خنک است و با خود یزد غیر قابل مقایسه!یک بهشت در روی زمین!!!اما چند نفر ما از این بهشت ها با خبر است؟
ریشه ی این ندانستن ها و انتخاب هایی از این دست باز به عدم فرهنگ سازی بر می گردد...و فعال نبودن ارگان های دولتی در این زمینه باعث وخیم تر شدن این وضع می شود.عدم توجه و نبود امکانات کافی باعث شده تورهایی که در خود کشور وجود دارند به تبلیغات برای سایر کشورها بپردازند و از زیباییهای آشکار کشور خود هیچ حرفی به میان نیاورند.شاید دلیل دست نخورده ماندن بعضی مناطق کشور همین باشد اما به قیمت نادیده گرفتنشان تمام می شود!!!شاید باید درست استفاده کردن را یاد بگیریم...باید یاد بگیریم که پنهان کردن یک گنج به این عظمت...راه درستی برای حفظ آن نیست.
انسان در تمامی مراحل زندگیش در حال یادگیری است...زندگی یعنی امتحان و یاد گیری و ... ! اما چرا ما نمی خواهیم یاد بگیریم؟چرا نمی خواهیم بفهمیم که می شود از همین جا شروع کرد؟کشور ما منبع جاذبه هایی است که بیش از حد غریب افتاده اند.و اینجا من و تویی که عزم سفر کردیم باید معنا و مفهوم سفر را بچشیم...با این سفرها...هیچ خامی پخته نخواهد شد!اینجا کشور توست...حیف است دیدنی هایش را نادیده بگیری.ما همه نیازمند آموزشیم!فرهنگ سازی از من و تو شروع می شود...این بار شاید بهترین فرصت باشد!
برای دستیابی به پیشرفت وتعالی موفقیت باید اصولی را بشناسیم وآنها را رعایت کنیم که عبارتند از :
1-باید انگیزه ها را مشخص کنیم تابا یک برنامه ریزی اصولی به هدف برسیم.
2-هر چه وهر کجا که هستیم به دلیل آن است که خودمان این طور خواسته ایم مسئولیت کامل آنچه که هستیم وآنچه بدست آورده ایم وآنچه خواهیم شد . بر عهده خود ماست .
3-ما تبدیل به همان چیزی می شویم که در باره آن بیشتر فکر می کنیم . پس برای رسیدن به هدف ورسیدن به کمال وپیشرفت روز افزون در زندگی باید به اهداف آنچه که می خواهیم فکر کنیم ودر راه آن کوشا باشیم.
4- همه ی امید ها رویاها وهدف ها آرمان های مادر گروسخت کوشی است هر چه بیشتر تلاش کنیم موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.
5-در هر حوزه ای موفق ترین افراد کسانی هستند که وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کارها می کنند عملکرد خوب نتیجه ی انجام آمادگی کامل است.
6-هر چه بیشتر کار کنیم کار آرایی بیشتری پیدا می کنیم اما باید اموری را بر عهده بگیریم که در حد توان ما باشد .
7- مصمم بودن یکی از راههای رسیدن به پیشرفت وترقی است.
8-استقامت ویزگی اساسی موفقیت است. اگر به اندازه کافی استقامت کنیم.طبیعتا سرانجام موفق خواهیم شد.
خصوصیسازی، دیرینهترین واژه اقتصادی است که در دوره اقتصاد نوین و توسعه ساختارهای مدنی هر جامعه بهشدت مورد توجه قرار گرفته و تحت حمایت منادیان تئوری سازمانی اقتصادی قرار گرفته است.
خصوصیسازی هدفمند و هوشمند برای رشد و توسعه اقتصادی هر کشوری، یک ضرورت اجتنابناپذیر است و باید سرلوحه اهداف و محور راهبردها و طرحهای برنامهریزی اقتصادی و توسعه قرار گیرد.
خصوصیسازی شامل واگذاری فعالیتهای تولیدی و تصدیگرایانه دولت به بخشهای غیردولتی با هدف افزایش کیفیت و کاهش هزینهها و قیمت تمامشده میباشد که میبایست به نوعی اصول رقابت و شفافیت را رعایت نمایند و راهکارهای اساسی و زیربنایی آن در جامعه نهادینه شده و رشد و تعالی اقتصاد کشور را در بخشهای مختلف اقتصادی و اجتماعی مهیا سازد.
بررسی بهعملآمده نشان میدهد همه اقتصادها و کشورها تلاش میکنند تا هزینههای تولید کالا را به حداقل رسانیده و کاهش دهند تا از یک طرف قدرت خرید بیشتر شهروندان را جلب نمایند و از طرف دیگر از منابع ثابت اقتصادی- تولیدی کالاهای بیشتری را به بازار عرضه نمایند که این خود در راستای رسیدن به اهداف برنامه چهارم توسعه و چشمانداز بیستساله کشور کمک شایانی خواهد نمود.
هدف از واگذاری گسترده و قابل توجه بخشهای دولتی به خصوصی، خارج از افزایش کارایی شرکتهای دولتی، برداشتن گامهای بلند در اقتصاد ملی و عدالتمحوری است.
روشن است که با این نگاه اقتصادی، واگذاریها جهت جابهجایی توان و فرصت و قدرت دولت صورت میگیرد. اتفاقاً این نوع هدفگذاری در نمونههای موفق خصوصیسازی در دنیای اقتصادهای پیشرفته و توسعهیافته قابل رؤیت است و شاید کشور ما در این راستا ضعیف عمل نموده و از قافله کشورهای پیشرفته و موفق در جهان امروزعقب مانده، دچار سیر نزولی شده است.
برای رسیدن به قلههای پیشرفت و توسعه اقتصادی همگام با کشورهای توسعهیافته جهت گسترش جهانیسازی و آزادسازی تجارت و سرمایهگذاریهای ملی، دولتها در سراسر جهان، مسیر خصوصیسازی بنگاههای تحت سیطره دولت را پیش گرفته تا بهتر بتوانند در برابر فشارهای ناشی از رقابت پایداری کنند و نیز منابع بیشتری برای اجرای برنامههای اجتماعی و اقتصادی خود در اختیار داشته باشند.
در سایه خصوصیسازی، امکان همگانیشدن اقتصاد با مشارکت مردم در فعالیتهای اقتصادی به گستردهترین شکل ممکن فراهم آمده است. اگر موانع و دشواریهای موجود بر سر راه تسریع روند خصوصیسازی برداشته شود و دستگاههای مربوطه با شناسایی و مرتفعساختن آن موانع بتوانند بستر و پیشزمینههای خصوصیسازی را در کشور هموار سازند و بخش خصوصی نیز در راستای رسیدن به اهداف توسعهطلبانه قدمهای موثر بردارد، در آینده نه چندان دور شاهد شکوفایی اقتصاد و پویایی و کارآمدی کشور در بین کشورهای مختلف اقتصادی خواهیم بود و این نشان از قدرت و عظمت اسلام در راه نیل به اهداف بلندمدت داخلی و بینالمللی خواهد بود. پس بهبود و گسترش توانمندی و رقابتپذیری بخش خصوصی میتواند هم وضعیت اقتصادی داخلی و حضور موثر آن را تقویت کند و هم شرایط را برای ورود مقتدرانه و قوی در بازارهای جهانی و بین المللی فراهم می سازد.
مشارکت فعال مردم در عرصههای اقتصادی و تولیدی میتواند با مرتفعساختن بنبستهای اقتصادی کشور، زمینه رشد و توسعه پایدار امور اقتصادی و شکوفایی همهجانبه کشور را در بخشهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مهیا سازد.
با درنظرگرفتن تمام جوانب و مشکلات و موانع خصوصیسازی در کشور و با تقویت و توسعه بخش خصوصی که تنها گزینه پیشروی اقتصادی ملی است می توان توسعه و پیشرفت اقتصادی کشور را انتظار داشت.
در فرهنگ اقتصادی کشور ما خصوصیسازی، سیاست اقتصادی جهت تعادل بخشیدن میان دولت و دیگر بخشهای اقتصادی با هدف ایجاد شرایط رقابت کامل و دستیابی بیشتر کارایی اقتصادی و اجتماعی تعریف گردیده و فضای رقابت و ایجاد نظام حاکم بر بازار بنگاهها و واحدهای خصوصی را در جامعه فراهم آورده است که نقش اساسی و زیربنایی در اقتصاد کشور ایفا خواهد نمود.
لذا خصوصیسازی باید با هدف افزایش بازدهی و عدالت اجتماعی و اقتصادی در کشور به صورت قاطع و سریع عملی و منابع حاصل از آن جهت بسترسازی برای رشد و توسعه اقتصاد کشور هزینه گردد.
به امید آنکه الگوی خصوصیسازی در ایران کپی و برداشتی از خصوصیسازی کشورهای غربی و همتاهای شرقی نباشد و با یک دیدگاه آینده نگرانه و هوشمندانه در راستای سیاستهای دولت عدالت محور و عدالت خواه صورت پذیرد.
اولین پله پیشرفت
جهان با سرعت شگفتانگیز در حال تحول و تغییر است. همه چیز از اقتصاد و فناوری تا علم و فرهنگ و سیاست در حال جابهجایی است.
میخواهیم بدانیم فرهنگ کار دچار چه تغییراتی شده است و میشود.
ما در چیزی شبیه دهکده جهانی زندگی میکنیم. باید با چشمانی باز به همهسو نگریست و مراقب بود. حتی شاید تحول و نوآوری به صورت مناسب در جریان باشد که نتوانیم از آن بهره بگیریم یا در آن مشارکت بجوییم.
باید آهنگ این قافله را دریافت. تنها آگاهی و دانش است که ما را حفظ میکند و به پیش میراند. غفلت راه به جایی نخواهد برد.
نوآوری میتواند به طور سیستماتیک اداره شود. اگر فرد بداند کجا و چگونه دنبال آن بگردد.همانگونه که دراکر (DRUCKER) خاطرنشان میکند، نوآوری وظیفه هر رئیسی میتواند باشد و این وظیفه با تحقیقی هوشیار برای فرصتها آغاز میشود. اینگونه فرصتها را میتوان دستهبندی کرد، ولی نمیتوان پیشبینی نمود. یافتن این فرصتها و بهرهبرداری از آنها با راهحلهای متمرکز و عملی نیازمند کاری منظم است. با وجود بحثهای زیاد درخصوص شخصیت کارآفرینی تعداد کمی از کارآفرینان (افراد موفق و برتر) این خصوصیتها را داشتهاند. آنچه تمامی کارآفرینان موفق به طور معمول دارند، شخصیت خاصی نیست، بلکه تعهدی (الزام) است که به تمرین و بکارگیری سیستماتیک نوآوری دارند.
کارآفرینی کارکرد اصلی نوآوری است. پس این موضوع به فعالیتی خاص گفته میشود که در قلب این فعالیت نوآوری قرار دارد و تلاش برای خلق تغییرات هدفمند و متمرکز در پتانسیلهای اجتماعی یا اقتصادی یک سرمایهگذاری محسوب میشود.
منابع نوآوری
نوآوریهایی وجود دارند که از جرقه ناگهانی ذهن یک نابغه ظاهر میشوند. با این وجود بیشتر نوآوریها خصوصا آنها که موفق بودهاند، نتیجه تحقیق هدفمند و هوشیار آنان برای دستیابی به فرصتهای نوآوری است که تنها در شرایط خاص یافت میشوند.
چهارگونه از این فرصتها داخل شرکت یا صنعت موجود است.
1 - اتفاقات غیرمنتظره
2 - ناسازگاری و عدم تناسب
3 - نیازمندیهای فرآیند
4 - تغییرات صنعت و بازار
این منابع با یکدیگر در تماس مستقیماند و در ریسک سختی و پیچیدگی با یکدیگر تفاوت دارند و پتانسیل نوآوری ممکن است هر زمان در ناحیهای قرار گیرد، اما این موارد با یکدیگر، دلیل بیشتر فرصتهای نوآوری را تشکیل میدهند.
اتفاقات غیرمنتظره ابتدا به عنوان سادهترین منبع فرصتهای نوآوری در نظر گرفته میشود. شکستها و موفقیتهای غیرمنتظره از منابع مولد فرصتهای نوآوری است؛ زیرا بسیاری از کارهای تجاری یا به آن توجه و اعتنا نمیکنند و یا این که از آن ناراحت میشوند.ناسازگاری بین انتظارات و نتایج نیز میتواند دریچههایی به روی فرصتهای نوآوری باز کند.
قوانین نوآوری
نوآوریهای سیستماتیک و هدفمند با تحلیل از منابع فرصتهای جدید آغاز میشود بسته به زمینه نوآوری، منابع در زمانهای مختلف اهمیت متفاوتی دارند.
یک نوآوری برای موثر بودن باید ساده و متمرکز باشد و فقط باید یک کار را انجام دهد. در غیر این صورت مردم را گیج میکند در حقیقت بزرگترین تحسینی که یک نوآوری میتواند دریافت کند، این است که مردم بگویند «این واضح است و چرا به فکر من نرسید؟ بسیار ساده است.»
حتی نوآوریهایی که کاربران جدید و بازار جدید خلق میکند نیز در راستای یک طراحی کاربردی دقق، تمیز و بادقت باشد.
نوآوریهای موثر، از فعالیتهای کوچک آغاز میشود و آنها دچار بزرگنمایی نمیشوند. سعی میکنند تا یک کار مشخص را انجام دهند. اگر یک نوآوری در ابتدا پیشگامی را هدف قرار ندهد، به قدر کافی نمیتواند نوآوری داشته باشد.
بالاتر از همه اینها، نوآوری بیشتر عمل است تا نبوغ و نیازمند به دانش دارد.
نوآوری بیشتر نیازمند قوه و ابتکار و هوش است. نیاز به تمرکز دارد. در حقیقت نوآوران بندرت در بیش از یک زمینه کار میکنند و در نوآوری همانند هر تلاش دیگری استعداد، هوش، قوه ابتکار و دانش نهفته است.
نوآوری به کار سخت متمرکز و هدفمند نیاز دارد. اگر در سعی و کوشش و اصرار و پافشاری و تعهد و الزام کوتاهی میشود، استعداد و هوش و دانش فایده و ارزش ندارد.
کارآفرین در مقایسه با نوآوری سیستماتیک بیشتر مورد توجه است. به طور مثال، راهبرد مجزای کارآفرینی و قوانین مدیریت کارآفرینی که برای سرمایهگذاری بنیان گذاشته، برای سازمانهای خدمات عمومی و ریسکهای جدید مورد نیاز است.
تعلیم و تربیت و عقب ماندگی ایران
بعزم مرحله عشق پیش نه قدمی که سودها کنی اَر، این سفر توانی کرد.
همانگونه که می دانیم، کشور عزیز ما با کشور ژاپن تقریباً همزمان با علوم جدید و راه و رسم آموزش به روش نو، در مغرب زمین آشنا شد.
کشور ژاپن به لحاظ الگوبرداری درست از غرب و با تکیه بر سنت های اصیل ملی، کار خود را از آموزش شروع کرد. در دور افتاده ترین روستاها، با همکاری مردم، به طور جدی، مدارس ابتدائی را تأسیس و گسترش داد. معلمان این مدارس برای تدریس علوم از روش « یادگیری با عمل » بهره جستند. بدین معنا که دانش آموزان را وادار ساختند، با اجرای آزمایش، پدیده های طبیعی را تجزیه و تحلیل و تفسیر نمایند و لذا موفق شدند با عشق و ایمان و علاقه و کوشش خستگی ناپذیری، بر مشکلات خود چیره شوند.
همگان، در این فکر بودندکه : با حداقل هزینه، قناعت فردی و جمعی، بیشترین درخدمت آموزش و پرورش جامعه خود قرار گیرند. همه هماهنگ با تلقی و برداشتی درشت و عمیق و هم راستا و هم سو برای بهبود کیفیت آموزش گام برداشتند، برای خانه های مسکونی خود حداقل و برای مدارس حداکثر وسعت را در نظر گرفتند. در آموزش از روش شاگرد محوری بهره گرفتند. همه چیز را در اختیار مدرسه و معلم و دانش آموزان قرار دادند، برای محیط آموزشی قداست ویژه ای قائل شدند. به دانش آموز شخصیت و مسئولیت را به طور یکسان تفویض کردند، آموزش علوم با اجرای آزمایش بوسیله دانش آموز توأم شد. دانش آموز را به طور مستقیم و غیر مستقیم با طبیعت و قوانین موجود در طبیعت تماس دادند. دانش آموزان را در اداره مدرسه و کلاس شریک کردند. و آموزش نظری با عملی به گونه ای همگام و همراه شد که در مدت کوتاهی توانستند، علوم که مبنا و اساس صنعت و تکنولوژی است به طور چشمگیری تقویت کنند.
مسئولان سیاسی و علمی و فرهنگی ژاپن بارها گفته اند، که : « برخلاف آنچه عده ای تصور می کنند، ما ابتدا از توسعه ی آموزشی و علمی شروع کردیم و بعد به دنبال آن، به توسعه ی اقتصادی دست یافتیم »، در واقع مبنای اصلی توسعه اقتصادی ژاپن « توسعه آموزشی » است.
متأسفانه دیر زمانی است که، علمای ما به علوم طبیعی توجه و عنایت چندانی نداشته اند، و بیشتر وقت گرانبهای خود را در مباحث و مسائل نقلی صرف کرده اند. لذا کشور نتوانست، شخصیت های برجسته ای همچون : ابن سینا – محمد بن موسی خوارزمی – ابوریحان بیرونی – جابربن حیان – رشیدالدین فضل ا... و شیخ بهائی ... را ( که در علوم طبیعی نیز تخصص داشتند ) به جامعه عرضه کند.
از سوی دیگر وقتی زمامداران امیرکبیر بنیا نگزار دارالفنون را از صحنه بیرون کردند، هدف های اصلی او را نیز فراموش کردند.
در کشور ما علوم طبیعی تدریس شد، اما بدون اجرای آزمایش!! دروسی مانند فیزیک، شیمی و زیست شناسی و زمین شناسی به جای این که در طبیعت تدریس شود و دانش آموز با چشم خود ببیند، با دست خود لمس کند، با مغز خود بیندیشد و با قلب خود اطمینان پیدا کند- ( بجز موارد استثنائی)_ در کلاس های در بسته بدون تماس با خود طبیعت که موضوع درس است، مانند قصه و داستان تدریس شد.
در مغرب زمین، شاگرد و معلم با کار وکوشش و تلاش شبانه روزی، در آزمایشگاه های کوچک و بزرگ، قوانین طبیعی را با روش علمی کشف کردند، و آنرا بسط دادند که به صورت کاربردی درآوردند و بدین ترتیب مبانی صنعت و تکنولوژی خود را استحکام بخشیدند. هر روز با آزمایش جدیدی در رشته های مختلف علوم، به حقایق تازه ای دست یافتند. با وسواس علمی و دقت فراوان باد و باران، زمین و آسمان، ماه و ستارگان، دشت و بیابان، کوه و کوهستان، صحرا و درختان، حیوان و انسان و... را مطالعه کردند و بر کره زمین استیلا یافتند و راهی فضا شدند.
مواد خام را در اینجا و آنجا شناسایی و آزمایش کردند. مزارع و کشتزارها، دریاها و اقیانوس ها، موزه ها و کتابخانه ها را در اختیار دانش آموزان خود قرار دادند. و از ایشان خواستند تا با غور و بررسی طبیعت، شخصاً قوانین را کشف و با آزمایش و روش های علمی قوانینی که قبلاً به وسیله دانشمندان کشف شده بود دوباره بررسی و تحقیق و صحت درستی آن را تأیید و با رد آن قانون جدیدی وضع یا آن را کامل نمایند.
گاهی کلاس دانش آموزان در کنار برکه آب یا رودخانه و مزرعه تشکیل می شد و هردانش آموزی برای خود با کمک چند ابزار ساده مانند ذره بین، آئینه، قیچی، نیروسنج، قطب نما، آهن ربا و... از همان دوره ابتدایی روش بررسی طبیعت را می آموخت با این روش دروس و مطالب آموزشی مستقیماً از نوک انگشتان به مغز انتقال می یافت. بدین ترتیب رموز عالم را به طوری نسبی کشف کردند و هزاران وسیله را تولید، و صدها بیماری لاعلاج را درمان کردند. چهره جامعه تغییر و پیشرفت های حیرت انگیزی درتمام شاخه ها صورت پذیرفت.
ما در حق دانش آموزان خود که از خوش استعدادترین، دانش آموزان جهان می باشند. کوتاهی کردیم استعدادهای ایشان را تباه ساختیم. مستقیم ترین راه تدریس علوم را که روبرو کردن دانش آموز با پدیده های طبیعی است، رها ساختیم و از دانش آموزان خود خواستیم که فقط عبارتی که قانون را بیان می کند، از بر کنند و ظاهراً به همین یادگیری طوطی وار بسنده کردیم و خوشحال شدیم که دانش آموزان ما نیز قانون طبیعی را می دانند. در حالی که این یک خیالبافی محض بود. از بر کردن یک عبارت با درک و فهم و تجزیه و تحلیل و اظهارنظر درباره یک پدیده طبیعی بسیار متفاوت است. همان گونه که مونتاژ کردن یک تلوزیون با اختراع آن بسیار فرق می کند .
ده نگرش که مانع پیشرفت و تحول می شود
? برای شروع کاری تازه خیلی دیر شده
میانگن عادی سن در اروپا برای آقایون ?? و برای خانم ها ?? است. این ارقام در امریکا و اروپا نسبت تقریباً مشابهی دارند. البته این رقم هر روزه در حال افزایش است و شاید روزی برسد که میانگین سن انسان ها به ??? سال نیز افزایش پیدا کند. این بدان معناست که هیچ وقت برای شروع کار تازه ای دیر نمی شود. شروع یک کار یا معامله تازه، راه مناسبی است که ذهن خود را فعال نگه دارید. همچنین این کار می تواند اشتیاق لازم برای انجام سایر کارها را نیز در اختیار شما قرار دهد. به هر حال هر کسی در یک سنی از دنیا می رود، اگر بخواهید منتظر روز مرگ خود بنشینید، آنوقت به هچ کاری نمی رسید، پس فقط هر کار تازه ای را امتحان کنید، اینطوری از زندگی لذت بیشتری خواهید برد.
? پذیرش جبر مطلق
این شما هستید که زندگی خود را کنترل می کنید و هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را بدون خواست و اراده شما انجام دهد. خداوند در درون شما نهفته است و نیروهای درونی شما را تقویت می کند. زمانی که نماز می خوانید، نه تنها شکر خداوند را به جا می آورید، بلکه خودتان را به یک زندگی بهتر ترغیب می کنید. زمانیکه از او طلب بخشش می کنید، از خودتان بخشش می خواهید. هیچ کس در جهان هستی نمی تواند واکنش های شما را کنترل کند. هیچ گاه اجازه ندهید یک چنین ایده ای به ذهن شما خطور کند. نباید به هیچ چیز و هیچ کس اجازه دهید که کنترل زندگیتان را به عهده بگیرند. برای خودتان زندگی کنید و به دیگران هم کمک کند که این کار را انجام دهند.
? قدر و لیاقت شما محدود نیست
این حقیقت که شما زنده هستید و زندگی می کنید، باعث می شود که از شما یک انسان منحصر بفرد بسازد. اگر می خواهید در تمام مراحل زندگی از دیگران برتر باشید باید برای آن زحمت بکشید و تلاش کنید. همه افراد دارای استعدادها و توانایی هایی هستند که خودشان هم از آنها خبر ندارند. همه چیز را امتحان کنید تا بالاخره چیزی را که به آن علاقه دارید پیدا کنید. من به شدت اعتقاد به تغییر و تحول دارم. حتماً لازم نیست که در تمام طول عمر خود تنها یک کار را تکرار کنید. شیوه زندگی کردن خود را آنقدر تغییر دهید تا اینکه به راهی برسید که از صمیم قلب آنرا دوست می دارید.
? جهان اطراف ما تغییر نمی کند
دنیا از شما تشکیل شده. هر فردی که بر روی این کره خاکی زندگی می کند، یک دنیای متفاوت در ذهن خود دارد. تو دنیا را همانند من نمی بینی و من هم دنیا را مانند تو و خیلی از افراد دیگر نمی بینم. بنابراین همه چیز در دنیا به شما بستگی دارد. حالا به من بگویید: برای تغییر دنیای خود قصد دارید چه کاری انجام دهید؟
? هیچ کس مرا قبول ندارد
من به شما اطمینان دارم اما نظر من هیچ ارزشی ندارد، نظر هیچ کس مهم نیست؛ شما خودتان هستید که باید به خود اعتماد کنید. به محض اینکه به خودتان ایمان پیدا کردید دیگران هم به شما اعتماد پیدا می کنند، اما سعی کنید خودتان را به نظریات دیگران وابسته نکنید.
? من هیچ وقت نمی توانم خیلی پولدار شوم
من این جمله را بارها و بارها از زبان دیگران شنیده ام. ذهن ما همان قدر پول در می آورد که انتظارش را دارد. اگر من دائماً به خودم بگویم: "هیچ راهی وجود ندارد که من بتوانم میلیونی پول در بیاورم" ذهنم دیگر دنبال راههای نمی گردد که از طریق آن بتوانم میلیون ها تومان پول بدست آورم. اصلاً مهم نیست که افکار شما تا چه حد بلند پروازانه باشد حتی اگر به نتیچه هم نرسید حداقل یک ایده جدید را خلق کرده اید.
? هیچ کاری در این مورد از دستم بر نمی آید
ناآگاهانه است! شما می توانید جنبه های مختلف زندگی خود را تغییر دهید. برخی از افراد نمی توانند یک چنین نگرشی را در ذهن خود ایجاد کنید و این مسئله واقعاً شرم آور است. زندگی ممکن است دشواری های بسیار زیادی را داشته باشد و تصمیم گیری هم دل و جرات زیادی می خواهد، اما شما توانایی تغییر همه چیز را دارید. بدانید که از زندگی خود چه می خواهید، ببینید چه مراحلی را باید طی کنید و بعد هم همه چیز را تغییر دهید.
حداکثر عملکرد در تکالیف نسبتا چالش انگیز در افرادی با انگیزش پیشرفت بالا
افرادی که نیاز پیشرفت زیادی دارند در تکلیفی که به آنها گفته شده از نظر دشواری متوسط بهتر از افرادی که نیاز پیشرفت کمی دارند عمل میکنند. وی افراد با نیاز پیشرفت زیاد بهتر از افراد با نیاز پیشرفت کم در تکالیف آسان یا دشوار عمل نمیکنند و عملکرد در تکالیف نسبتا دشوار برای فرد با نیاز پیشرفت زیاد مشوق مثبتی را فراهم میسازد که فرد با نیاز پیشرفت کم آن را تجربه نمیکند. فرد با نیاز پیشرفت زیاد به دنبال چالش متوسط است زیرا این نوع چالش مهارت و تونایی وی را بهتر میآزماید. موفقیت از طریق مهارت خود شخص به فرد با نیاز پیشرفت زیاد این احساس را میدهد که کار وی خوب انجام شده است، احساس که اهمیت خاصی برای این افراد دارد.
پایداری در افراد با انگیزش پیشرفت بالا
افراد با نیاز پیشرفت زیاد نه تنها تکالیف نسبتا دشوار را ترجیح میدهند بلکه پایداری بیشتری نیز در این تکالیف دارند و پایداری کم در تکالیف آسان و دشوار افراد شدیدا پیشرفتگرا هنگام روبه رو شدن با شکست در تکالیف دشوار در مقایسه با افراد پیشرفتگرای کم پایداری زیادی نشان میدهند. افراد با نیاز پیشرفت زیاد عموما استقامت بیشتری دارند و تا مدت زمان بیشتری به کار خود ادامه میدهند.
رفتارهای بازرگانی در افرادی با انگیزش پیشرفت بالا
مک کللند که تحقیقات مفصلی روی انگیزش پیشرفت داشته است ارتباط نیرومندی را بین رفتارهای بازرگانی و انگیزه پیشرفت مشاهده کرده است. او دانشجویان را از نظر نیاز پیشرفت مورد بررسی قرار داد و انتخابهای شغلی آنها را 14 سال بعد پی گیری نمود. هر یک از شغلهای دانشجویان با عنوان بازرگانی دسته بندی شد. اکثر افرادی که که مشاغل بازرگانی داشتند در آزمون 14 سال قبل خود انگیزه پیشرفت بالایی نشان داده بودند.
زمینه اجتماعی انگیزه پیشرفت
هنگام توصیف انگیزه پیشرفت ضروری است که زمینههای اجتماعی آن توجه شود. هر فرد تلاش میکند به نحوی به وظائف مورد نظر خویش عمل کند ولی از آنجا که این امر در یک محیط اجتماعی اتفاق میافتد. مفاهیمی از قبیل تشریک مساعی ، رقابت ، تشکیل گروه ، اهداف گروه و پیشرفت گروهی نیز مطرح میشود. در میان آثار اجتماعی انگیزه پیشرفت میتوان به آثار مثبت اجتماعی آن اشاره کرد که مورد توجه بیشتری قرار میگیرند. با توجه به اینکه بیشتر افراد جامعه موفقیت در انجام وظائف را یک هدف مثبت در نظر میگیرند و در این زمینه تلاش میکنند در نتیجه به آثار مثبتی از قبیل فزونی انتظار موفقیتهای بعدی غرور و صلاحیت بیشتر دست مییابند. بنابراین موفقیت دارای آثار مثبت اجتماعی است.
دستیابی به هدف مورد انتشار موجب تجلی موفقیت میگردد و در این صورت افراد نسبت به یکدیگر برخورد صمیمانه و خیر اندیشانه از خود نشان میدهند. در یکی از آزمایشاتی که در این زمینه انجام شد، محققان نتیجه گرفتند که افراد موفق نسبت به افراد ناموفق در زمینه کارهای اجتاعی و عام المنفعه و مددیاری آمادگی بیشتری از خود نشان می دهند. آنها معتقد بودند که بین موفقیت و گرایش به کارهای مردم پسند رابطه وجود دارد. نتیجه تحقیق دیگری نشان داد که وجود احساس موفقیت در افراد باعث میشود که آنها به شکلات دیگران بیشتر رسیدگی کنند.
تاثیر عدم موفقیت بر رفتار به درستی معلوم نیست ولی وقتی موفقیت سبب افزایش رفتار اجتماعی میشود، میتوان تصور کرد که عدم موفقیت در بروز رفتارهای ضد اجتماعی موثر باشد. گاهی افرادی که موفق نمیشوند، سعی میکنند عزت نفس خویش را به صورت سطحی با رفتارهای بلند پروازنه بهبود بخشند. تاثیر عدم موفقیت به عواملی از قبیل زمینههای اجتماعی و موقعیت اجتماعی که فرد در آن موقعیت موفق نشده است، بستگی دارد.